درباره‌ی سیمین بهبهانی

                                                                                                                                                  سیمین بهبهانی--علی‌رضا نوری

سیمین بهبهانی_ علی‌رضا نوری

به قلم: علی‌رضا نوری

درباره ی سیمین از دو زاویه می‌توان به بحث نشست. اول رویکردها و کنش‌های او در مقاطع حساس اجتماعی و سیاسی است که می‌توان او را از طیف شاعران با شرافتی قلمداد  کرد که همواره ارزش قلم و شعور انسانی را پاس داشت و هیچگاه تن به کثافت‌های رایج در بدنه‌ی قدرت نداد. او همیشه در جایی که باید حرف زد واکنش نشان داد. از این زاویه او دارای ارزش و جایگاهی در خور است و به احترام این بخش از او باید از جا بلند شد و ایستاد.
دومین زاویه که با آن می‌توان سیمین را رصد کرد شعرها و قالب شعری است که او در طول نیم قرن شاعرانگی‌اش انتخاب کرد. به دور از هرگونه اضافه‌نویسی سیمین شاعری متوسط بود که نخواست یا نتوانست از دایره‌ای که دور خود تنیده بود بیرون بیاید. رابطه‌ی شکل و فرم‌های هنری با ساختارهای اجتماعی و شکل مواجه‌ی شاعر با آن از الزامات شاعری است که سیمین این بخش از کنش شاعرانه را نداشت. او نیم قرن با قالب‌های سنتی نوشت. نیم قرن یک چشمش را به روی پیشنهادهای شعر معاصر بست و در قید و بند وزن و قافیه نوشت. سمین و فروغ تقریبا با هم شروع کردند و تا جایی هم با قالب‌های نزدیک به هم نوشتند. اما فروغ آنقدر عاصی و باهوش بود که دریافت هر نوع زندگی شکل نوشتار خود را دارد یعنی کاری که فروغ در سی و دو سه سال انجام داد سیمین بعد از هفتاد هشتاد سال به آن نرسید. قصدم مقایسه این دو نیست که مجال دیگری می‌طلبد. اما جایی که سیمین در شعر معاصر برای خود تراشید نه جایی یکه و نه جایی چالش برانگیز بود. او تلاش کرد وزن شعر فارسی را توسع بخشد که در نهایت فربه کردن اوزان شعر بود. قصدم نادیده گرفتن وزن‌هایی که سیمین به اوزان افزوده نیست. این اوزان چیزی به شعر معاصر نیفزودند. احتمالا طرفداران شعر سیمین از شعرهای او مانند ” دوباره می‌سازمت وطن” یاد خواهند کرد که در حافظه‌ی مردم جای گرفته است. برای کسی که نیم قرن شاعری کرده یکی دو شعر یا حتا بیشتر چیزی نیست که بشود به آن دلخوش کرد در وجهی دیگر، من یکی به حافطه‌ی انسان ایرانی مشکوکم و این به یاد سپردن لااقل برای من محلی از اعراب ندارد. انسان ایرانی درست در سانتی مانتال‌ترین نقطه‌ی سیاسی می‌ایستد و این نقطه اصلا قابل استناد نیست. اولین بار دکتر شفیعی کدکنی بود که “در حافطه‌ی دیگران بودن” را معیاری برای ارزشمندی شعر دانست و اصلا توجه نداشت که این فرمول شاید به کار شعر کلاسیک بیاید که با گوش سر و کار دارد اما شعر بعد از نیما شعر چشم و دهان است و همیشه به حافظه خیانت می‌کند. شعر سیمین در شکل خیلی آوانگاردش دورگه است. زن / مردی که صدای دورگه‌ای دارد. هنوز تصمیم نگرفته تکلیف جنسیت‌اش را مشخص کند. نه اینکه بخواهد اثبات کند نه، بلکه تکلیفش با خودش مشخص باشد. شعر سیمین در سیاسی‌ترین شکل‌اش بیانیه‌ای است برای میتینگ‌های سیاسی که باید با اولدورم بولدوروم آن را خواند و منتظر شنیدن کف حضار بود. باز هم تاکید می‌کنم این بخش شاعرانگی سیمین را باید از آن زن همیشه دارای موضع در قبال قدرت جدا کرد. او همیشه تفی بود بر صورت زنگار گرفته و وقیح قدرت.
بخشی از یک یادداشت بلند که جایی آن را چاپ نکرد!

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یادداشت‌های پراکنده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.