واژگان خانگی

شاعران این شماره  ناهید عرجونی، نازنین نظام‌شهیدی، نعمت اسلامی، حنیف خورشیدی، هوشنگ رئوف، جهانگیر صداقت‌فر، خیراله فرخی و شهاب مقربین
___________________

 
ناهید عرجونی3

یک شعر:از ناهید عرجونی

 

باید بیایی
زخم‌هایت را بیاوری توی همین شعر که حالش بد است
صدای دوستانت را هم
حتما قرار نیست که قهرمان باشند
صدای ناله‌های‌شان را بیاور
خواهش‌های‌شان را
صدای اعتراف‌های بعد از شکستن گردن
دندان‌های شکسته را هم بیاور
کاسه‌های لب پر
لباس‌های راه راه
راهروهای سرخ
همه چیز را با خودت بیاور

 

مهم نیست کسی حالش بد می‌شود از دیدن
بد می‌شود از شنیدن‌اش
این شعر نباید کودن بماند
آسوده بخوابد
و باور کند
جهان جای امنی
برای انسان است!

نازنین نظام‌شهیدی 
یک شعر
از:نازنین نظام شهیدی

 

پس باید امروز دوشنبه باشد
بعد از تمام وقت‌ها که دوشنبه نشد
و هیچ روز هفته آن نبود که می‌باید
امروز باید روزی غریب باشد

روزی که مدت‌هاست
دیگر غریبه نیست
روزی که سواران از پس آینه بگریزند
به شکارگاهی که این چنین نزدیک
و این چنین دوراست
شیران گریخته
و آینه‌ی نزدیک
طرح در هم ریخته‌ی آهویی است.

 

نعمت اسلامی 
یک شعر از:نعمت اسلامی

…..آب……………………….

هنوز…

برف می‌بارد
تفنگ‌ها بیرون می‌آیند
پرنده‌ها سینه سپر می‌کنند…
من سردم است
امروز چندم دی ماه است؟
هنوز برف می‌بارد
هنوز تفنگ‌ها بیرون می‌آید
هنوز پرند…ه…ها
سینه سپر می‌کنند
هنوز
هنوز
هنوز…

 

حنیف خورشیدی
یک شعر :ازحنیف خورشیدی

……………………………………. از: وبلاگ رسمي غزل محض …

 

در لحظه‌ی خوابِ ایل او را کشتند

با منطق قال و قیل او را کشتند

آن مرد پیام‎دار آزادی بود

تنها به همین دلیل او را کشتند…

 

 هوشنگ رئوف3
یک شعر از: هوشنگ رئوف

دو حنجره اواز

 از: دوحنجره‌یآواز مجموعه‌ی شعر تازه منتشر شده‌ی هوشنگ رئوف 

  جهانگیرصداقت‌‌‎فر
  یک شعر از
: جهانگیرصداقت‌فر..

…………………………….

 قدر

همه مادرهاشان را

به تماشای شقایق بردند،

همه مادرهاشان را

با گل مریم و عطر سحر و شبنم و نور

گلباران کردند،

من و تو،

آنقدر در “من” و “تو” غرق شدیم

تا گل باغچه‌ی مادرمان

خشک شد در حسرت آب.

 

خیراله فرخی3
یک شعر از: خیراله فرخی

 

نفس

نفس‎های‌ام را می‎شمارم ها هه ها هه ها هه

بالا که می‌رود اکسیژن را از آب بیرون می‌کش‌ام

بالا که می‌روم آب را از نفس می‌اندازد

می‌گوی‌اد: شماره‎های دیگر را بگیر!

نفس‌ام بند می‌آی‌اد تا برس‌ام به آب

و شماره کن‌ام تعداد اکسیژن‌های یک لیتر آب را

بعد یادم می‌افت‌اد که چه قدر تشنه‌ام

بعد هیدروژن‌هایی که فراموش‌ام شد

می‌گوی‌اد: از رگ‌های‌ات شروع کن!

بارها رگ‌ها و موی رگ‌ها را رفته‌ام و برگشته‌ام

پلاکت‌های خونی‌ام نه در هم رفته‌اند، نه از هم

مشکل از هیدروژن‌هایی‌ست که از دست داده‌ام

باید اقرار کن‌ام آب را نفهم‌ایده‌ام

شماره‌ها همیشه اشغال است

رگ‌ها، رد خون را بو می‌کش‌اند

باید دوباره نفس‌های‌ام را بشمارم ها هه ها هه ها هه

بالا می‌رود بی افت‌ام

بالا می روم نی‌افت‌اد!

 

شهاب مقربین
یک شعر از: شهاب مقربین



کسی مدام به در می‌کوبد
این‌‌جا
رویای مردی مرده زندگی می‌کند
و رویاها
در را به روی کسی
باز نمی‌کنند

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید