……………..قاسم آهنینجان …………………..سید حمید شریف نیا
نگاهی به: شعر قاسم آهنینجان
نوشته: سید حمید شریفنیا
پس از تحولات اساسی و جدی شعر که توسط نیمای بزرگ شکل گرفت، در نیمه اول دهه ۴۰ با انتشار کتاب “طرح”(۱۳۴۱) احمدرضا احمدی، جوانهای دیگر از جریانی موسوم به موج نو در شعر معاصر پدید آمد و در نیمه دوم دهه ۴۰ با همگام شدن جمعی از شاعران جوان پایهریزی شعری تحت عنوان “شعر حجم” ریخته شد. اعتقاد بر این است نامگذاری شعر موج نو، وامی است از جنبش سینمایی موج نو فرانسه که توسط فریدون رهنما به ایران وارد شد. اگرچه رویایی در کتاب “از سکوی سرخ” اعتقاد دارد نامگذاری شعر موج نو در ژورنالیسم مملکت تصادفاً به غلط این طور نام گرفته است[۱]. هم چنین محمد حقوقی نامگذاری این جریان شعری را منسوب به اسماعیل نوریعلا میداند[۲]. با اینکه مخالفانی این جریان داشت، اما به سرعت موافقانی در این مسیر پیدا شدند و بدنه آن قویتر و منطقیتر شد و زمینه جریانهای شعر حجم و شعر ناب شدند. اگرچه این مقال فرصت مناسبی جهت بررسی روند شعر حجم و ناب نیست، اما به زعم آنکه نگاه نگارنده به اشعار قاسم آهنین جان نیاز به بنمایههای شناختی از این روند شعری دارد، به صورت بسیار کوتاه و مختصر به آن پرداخته خواهد شد. اگرچه گاهی شعر موج نو را ماحصل شعر هوشنگ ایرانی و یا تندرکیا میدانند(البته چندان درست نمیدانم). و یا شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو (جلد ۳، ص۳۲) “شعر احمدی را همچون شعر سپهری فرزند بلافصل شعر ایرانی” میداند. شهرام شاهرختاش در مقاله خود تحت عنوان “نگاهی به موج نوی شعر امروز ایران” به نقل قول از عبدالعلی دستغیب بیان میکند باور اینکه شعر موج نو فرزند اشعار تندرکیا است اشتباه است. با این حال شعر موج نو بسیار سریع بالنده شد و زمینهساز جریان مهم شعر حجم و شعر ناب شد. ظهور این جریان شعری در دهه ۴۰ ایران علل متعدد و گاهن چند وجهی دارد.
۱- روند تاثیرگذار مکتبهای هنری اروپا مثل سورئالیستها موجب تحولات جدی در برخورد شاعران با مقوله شعر شد. اگرچه در مصاحبهها و یا بیانیه شعر حجم به این نکته اشاره شده است که شعر حجم شعر سورئالیست نیست. ادعای بسیاری از دوستان در خصوص تاثیر دادائیست و سورئالیستها بر شعر موج نو در ایران بیان حرفی است که در جزوه شعر شماره یک (۱۳۴۵؛ص۳۶) آمده است. اگرچه این برداشت دوستان را از شعر موج نو درست نمیدانم و باید با دید کلیتر و گستردهتری به این حرکت نگاه کرد اما عینن سخن مورد نظر را برای شما میآورم:
چندی پیش عدهای از دوستان ما برای تفنن هر یک بیتی سروده و به طور اتفاقی آن ابیات را زیر هم نوشتند؛ آنچه حاصل شد سه قطعه است.
به استناد به چند خط نمیتوان نتیجه گرفت که موج نو تحت تاثیر دادائیستها و سورئالیست قرار دارد. آنچه موج را پایهگذاری قابلیتهای تازهای بود که در قالب تصویر یافته بودند.
۲- جریانهای سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمان که بعد از کودتای ۲۸ مرداد پیش آمده بود موجب دلسردی و دلزدگی شاعران شده بود به طوری که به زبان سمبولیک روی آورده بودند و سراسر شعرشان سرشار از تصاویر سمبولیک مثل شب، زمستان، گل سرخ و …. بود. شاعران موج نو برای رهایی از این زبان به کارکردی تازه از شعر (خلق دنیایی تازه بدون در نظر گرفتن نمادها) روی آوردند
۳- شعر موج نو مقابل شعر متعهد و شعر مقاومت که نقش سلاحی داشت قرار گرفت و به زیباییهای ذاتی در شعر پرداخت.
شاعران مهمی که در این زمینه طلوع کردند عمدتن در نیمه دوم دهه ۴۰ شناخته شدند. شاعرانی مثل بهرام اردبیلی، بیژن الهی، یدالله رویایی، هوشنگ چالنگی، منوچهر آتشی، ایرج کیانی، محمدرضا فشاهی، شهرام شاهرختاش، محمد رضا اصلانی و… بودند. و در نسل بعد که عمدتن به سمت شعر ناب پیش رفتند آریا آریا پور، سیروس راد منش، یارمحمد اسد پور، هرمز علیپور، محمود مومنی، محمد مهدی مصلحی، علی مومنی، یارمحمد اسد پور، فیروزه میزانی، قاسم آهنین جان و … قرار میگیرند.
قاسم آهنینجان
شعر قاسم آهنین جان از آن دسته از اشعاری است که روابطی بین اشیا و پدیدهها ایجاد میکند که از نظام عملی زبان فاصله میگیرد و به سمت زبانی با نحلههای شرقی به سمت طبیعت اشیا پیش میرود و تلاش میکند از واژههایی با بار معنایی پر انرژی استفاده کند. شعری که سرشار از حسهای آمیخته با طبیعت است. گویی طبیعت خود زندگی شاعر است. زیستی عاطفی که با خلاقیت زبانی همراه شده شعر قاسم آهنین جان را به سمت شعر ناب پیش میبرد. شعری که پیوستگی و روابط معنایی بین اشیا و پدیدهها میآفریند که نهایتن مخلوق تصاویر و آفاق پرسشگری میشود. در واقع دایره واژگانی شعر آهنین جان دارای کارکردهای مستقلی است که گاهن نقش چند وجهی و بار معنامندی مستقل به دوش میکشند. قاسم آاهنینجان تعریف تجربههای زندگی روزمره مخاطب را بهم میریزد و بر پایه آن بنایی تازه از نگاه خود القا میکند. شعر ناب قاسم آهنینجان تمایل به “دیگر” شدن دارد و پهلو به شعر ناب هوشنگ چالنگی و مجید فروتن میزند
همیشه در سایهی رود
شیههی اسبان سنگ میشود
سنگی برای پیشانی
سنگی برای خفتن تا همیشه.
و تا همیشه، جهان
منظومهای از سنگ در شیههی اسبان
و رویا در اَرغوانِ آتشها
و رود که در خوابِ سنگ
همیشه در گذر
با سایههاش
با رنگهاش، برای خفتــــــتن تا همیشــــــه
و تا همیشه/ جهان
سنگی به، یادمـــــــان. (قاسم آهنین جان)
//////////
آه من میدانم
فرو رفتن یالهای من در سنگ
آیندگان را دیوانه خواهد کرد
و از ریشهی این یالهای تاریک
روزی دوست فرود میآید و
تسلیت دوست را میپذیرد.
(هوشنگ چالنگی، زنگولهی تنبل، ص۱۰)
/////////
هوش میدوانم در زخم
شیهه از کوه فرا میرسد
تا بدانم شيونی از سنگها میگذرد
و بدین گونه
در انتهای چشمانم
باید از سقف گریهای کوتاه بچکم
به جا که در فواصل شبگیر
آرام آرام
خرمنی از صدا میگريد
(مجید فروتن، مجله تماشا)
در واقع یکی از نقاط برجسته شعر آهنینجان “ارائه تازه از جهان” است نه “برداشت تازه”. برای ارائه اندیشه و رویا دست به خلق تصویرهای تازه میزند و در حقیقت تصاویر هستند که موقعیتهای تازه ایجاد شده را به محور رویدادها تخیل شعریاش پیوند میزند و نه صرفن کلمات و واژگان بکر. از باطن این ارتباط، خصیصه مهم شعر آهنینجان و شعر ناب شکل میگیرد؛ فرم که از هستی واژگان و ماهیت ذهنی کلمه منبعث میشود. فرم در شعر آهنینجان (و شعر شاعران ناب) ناجی محتوی است. محتوی اصلی بر پایه حس درونی و عاطفی که شاعر با جهان اطرافاش دارد شکل میگیرد. به عبارت دیگر شکلگیری فرم در شعر آهنینجان یک حادثه ذهنی است که موجب انعقاد موقعیتی تازه و نو از ایجاد ارتباط با جهان پیرامون است. موقعیت تازه ایجاد شده به وضعیتی تبدیل میشود که از حالت استعاری به هویت مستقل و تازه بدل میگردد. این خصیصه پیشساز و گاهی کاتالیزور خلق موقعیت میشود. این همان زمینه ایجاد اسپاسمان است. البته شایان ذکر است که اذعان کنم شعر اهنینجان را شعر ناب میدانم نه شعر حجم اگرچه در برخی شعرها گرایشهایی به شعر حجم دارد. شعر قاسم آهنینجان بیشتر سرشار از تصویر ذهنی است تا تصویر شعری. آنچه در تصویر شعری رخ میدهد تلاشی است در پی خلق روابط بین اشیا شناخته شده(ابژه) است به همین دلیل موقعیتها در فضای وصفی و اضافی صرف قار میگیرند و این فضاهای وصفی و اضافی صرف هستند که ارزشهای استعاری و تمثیلی، تشبیهی و … را میسازند. اما شعر آهنینجان بر پایه تصویر ذهنی است. تصویر ذهنی بر اساس برداشتهای فردی شاعر از تصاویر شاعرانه شکل میگیرد و بر اساس منطق ذاتی، بستری از تاریخ را در ساحت هستی خود کنار هم میگذارد.
میسپاری به پاییز- قلب کوچک را و
چشم بر کاکل مرغ مات و ستارگان کودکی
باز می کنی
و یا در شعری دیگر با به کارگیری عناصر اطراف خود نوع رابطه خود را نشان میدهد:
غروب
ابرها که بیایند
خواهم مرد
در اردیبهشت گلها
با چشمانی باز
بر جمال مرغان
پس میکنم گم
چهره میان سموم نفسهام و
از یاد میبرم گلههای اردیبهشت
به علفزار مدور رویام
و سنگی سپید مینشانم به آسمان
از یادمانهام
چون بمیرم
ابر ها که بیایند
در اردیبهشت گلها
(قاسم آهنینجان)
خلق تصویرهای ذهنی در کنار بار عاطفی و سیاحتی مفهومهای تازهای را باز آفرینی میکند. در کتاب شعر به دقیقه اکنون(۱۳۷۰؛ ص ۲۳) شعر زیر آمده است:
چه در میانه باشد و
چه نه این آتش
تو خود گلی باش
کودکم
از طرفی جریان عقلانیت مدرنیتی و فضاهای دیداری که از خصایص موج نو ابتدایی و اغازین بود در شعر آهنینجان کمتر به چشم میخورد و شعر قاسم آهنینجان سعی دارد خود را به خردستیزی شعر دیگر نزدیک کند و خود را از ورا به ماورا میکشاند.
خاموش میشود این رخسار
در صراحت مسلم بازوان تو
و بازوان تو
عریانی دریاست
(ذکر خوابهای بلوط)
شروع شعر با حرف ربطه “چه” است اما بار معنایی تعدیل دارد و نه صرفن حرف ربطی که هدف ان برابری باشد. ترکیب بندی این شعر بازنمایی تازهای از قرار گیری انسان در آتش و گلستانشدناش است. اما اینبار انسان در موقعیت تازهای قرار میگیرد و خود گلی میشود که نیازی به حضور اتش نیست. این بازآفرینی شکل باطنی در شاعر دارد و این موقعیت تجربه شده را با مخاطب خود به اشتراک میگذارد. به گونهای که تصویر ذهنی بر تصویر شاعران صرف برتری مییابد و از عنصر معنوی شعر بهره عاطفی میگیرد. البته به قول کروچه: بیان و زیبایی یک مفهوماند. شاعر این بیان را در بند هشتم به بعد میآفریند
و سپاس بر تو ای ماه
که م روی به گریبان ستار جوی مجوس و
پهنهای از مرغان
گاه سایه
گاه شهاب
سوی تو میآیند و
تو مردهای در فراز
چونان که زورقی بگذرد
بر آبها ویران
مولفههای شعر قاسم آهنینجان از نگاه نگارنده این سطرها به اجمال در ادامه متن آمده است
۱- زبان کشف و شهود که ماحصل حس آمیزی و ترکیبهای ذهن نسبتن پیچیده و اندیشه ورزی در موقعیتهای تازه است
تو اشک میریزی و زلف میفشانی خیره
ای ماه
ای دل بی بدیل
کاج کوچک شبهای گلستانم (ذکر خواب های بلوط)
۲- نقش زبان در آفرینش معنای پنهان و زبان اندیشه که به معنامندی مفاهیم دورنی در انسان ختم میشود
پس در سپیده
که به گور ها شوند
اختران
چه زار بگیریند
گلهای گونهات
با آوای رود
ای مانده زمام دور
ای نور (شعر به دقیقه اکنون 2، ص25)
۳- خلق تصاویر و ریختبندی ذهنی از فضای اطراف زندگی شخصی
و مرغی در عبور
از آبشار خمیده مهتاب
و دامنهها که میگیرندم در میان
اکنون که از ذات اشیا میگویم
( ذکر خواب بلوط)
۴- کاربرد تجریدی زبان به جای کاربرد عملی و تشریحی و ایجاد موقعیت چند تاویلی
در تو غرق خواهم شد
ای ماه
ای عریانی دریا
چون میگذری با فوج سپید سوسنها
(بخت تاریک در آفاق بنفشه و پروانهها، ص۴۶)
۵- دادن شخصیت انسانی به عناصر طبیعی و بهرهگیری ذهنی
موسیقی خون آشفته کرده
نبض علف را
در مشام آهوان (بخت تاریک در آفاق بنفشه و پروانهها، ص۳۲)
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.