نخست آنکه اتلاق عنوان استاد در فرهنگ کنونی ایران و تعارف های اغراق آمیز جاری در آن، دیگر مختصٌ اساتید راستین نیست و هرجا که می نگری، استاد دیگری رُخ می نماید. وضع در مورد تیترهای دکترا نیز کمابیش همانست. حال آنکه فرقی روشن بین هنرمندانی ست که موسیقی را چه به صورت آوازی، چه سازی و چه تصنیف آهنگ های تازه در حد خوبی ارائه می دارند و آنان که براستی به مقام استادی می رسند.
فرق نیز در این نکته نهفته است که موسیقی ما چالش ها و بزنگاه بسیار دارد. آنان که به مقام استادی نرسیده اند، با آنکه از پس اجرای بخش های آسانترِ موسیقی بر می آیند، اما از اجرای پاره ای چالش ها در می مانند. همچنانکه آن کارشناس محترم موسیقی بروشنی بیان داشته است. ولی، به اعتبار انبوهۀ آثار استاد شجریان، هرگز چنین ضعف و ناتوانی در برخورد او با پیچ و خم های آوازی احساس نشده است.
دوم اینکه اگرچه اهل هنر نیز باید از امکانات رفاهی و مالی بسیار خوبی برخوردار باشند، باز فرقی ست بین کسانی که هنرشان را صرفاً برای استفاده های مادی عرضه می دارند، و در این راه حتا از چاپلوسی و تعظیم در برابر صاحبان پول و زور ابایی ندارند و هنرمندانی که گوهر هنر خویشتن را هرگز با منافع مادی همسنگ نمی سازند و حتا در شرایط نامساعد مالی، شرف انسانی، جمال شناسی و مقام ارجمند هنر و موسیقی را از یاد نمی برند. چنین هنرمندانی هرگز تن به خفّت و خواری نمی دهند و دست به دریوزگی دراز نمی کنند.
اسماعیل خویی در وصف کویر شعری نمادین و به غایت دلفریب و زیبا سروده است متضمن این ابیات:
” هیچ دارد و افزونتر نمی خواهد، هیچ از هیچش نمی کاهد
تسخری برهرچه تشریف و صله است، این پهنه ورعریانی بیدار…”
نکتۀ دیگر آنکه از دیرباز شاعران و هنرمندانی بسیار در سرزمین مقدس ایران ظهور کرده اند. اما اینک که کارهمه شان مورد بررسی قرار گرفته و از صافی دوران گدشته است، فقط تعداد بسیار کمی از آنها در یادها مانده و بقیه به فراموشی سپرده شده اند.
در این راستا اگر ادعا شود که استاد محمد رضا شجریان هم اکنون در تاریخ موسیقی ایرانی به جاودانگی رسیده است، سخنی گزاف بیان نگشته و به جاودانگی رسیدن او به هنگام زندگانی، توفیقی ست که کمتر هنرمندی در پهنۀ ایرانزمین به آن دست یافته است.
ریشۀ همۀ گرفتاری ها در ایران امروز نیز بر سر اینست که خرد و کاردانی و آزادگی و دانش و هنرراستین، با سنجه های دیگری عوض شده است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد و از نظر مردمان دور نیست. از جمله نظر سنجی های دولتی.
سپاس بر خاندان ارجمند و هنرمند استاد محمد رضا شجریان و همۀ یاران او. جای دارد همۀ ما شیفتگان موسیقی ایرانی، در اِزایِ همۀ لذّتهای معنوی که از صدای درخشان و دلنشین استاد شجریان برده ایم و می بریم، اینک پشتیبانی و همدلی خویشتن با او را ابراز داریم.
ضمناً شعر بسیار زیبای شاعر و فیلسوف برجستۀ ایران اسماعیل خویی – ” جهان در صدایِ تو ” – را که برای شجریان سروده است، نیز ضمیمه و به دوستداران این دو بزرگوار تقدیم می کنیم.
شهریار صالح
نكن.
ﺟﻬﺎن در ﺻﺪاي ﺗﻮ آﺑﻲﺳﺖ / ﺑﺮاي ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﺷﺠﺮﻳﺎن
اﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺧﻮﻳﻲ
ﭼﻮ ﺗﺎﻻر آﻳﻴﻨﻪ،
از ﭼﺎرﺳﻮ،
ﺷﻌﻠﻪور ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺑﻪ ﻫﺮ ﮔﺎﻫﻲ از ﺧﻮشﺗﺮﻳﻦﻫﺎي ﺑﻲﮔﺎه،
ﺻﺪاﻳﺖ،
ﭼﻮ ﻗﺎﻟﻴﭽﻪﻳﻲ ﻧﻮر،
ﻣﻲآﻳﺪ.
وزﻳﻦ آﺳﻤﺎنِ ﺗُﺮُﺷﺮوي
ﻣﺮا ﻣﻲرﺑﺎﻳﺪ،
ﻣﺮا ﻣﻲﺑﺮَد دور
ﺳﻮي ﻣﺨﻤﻠﺴﺘﺎنِ ژرف ﭘﮕﺎﻫĤﺳﻤﺎنِ ﻧﺸﺎﺑﻮر.
ﺻﺪاي ﺗﻮ ﺑﻲداد اﻧﺪوه
در ﺷﻮر ﺷﺎدي،
ﺻﺪاي ﺗﻮ ﻓﺮﻳﺎد زﻧﺠﻴﺮ و
ﮔﻠﺒﺎﻧﮓ آزاديي ﻣﻦ،
ﺻﺪاي ﺗﻮ آواي آﺑﺎديي ﻣﻦ،
ﺻﺪاي ﺗﻮ ﻣﻌﻨﺎي اﻳﺮاﻧﻲي ﻣﻦ،
ﺻﺪاي ﺗﻮ . . .
اي دوﺳﺖ!
اي ﻣﻦ،
ﻛﺠﺎﻳﻲ؟!
و ﺳﻴﻢِ ﻧﺴﻴﻢ اﺳﺖ،
اﻳﻨﻚ،
ﻛﻪ ﺑﻨﺪد ﻣﻴﺎن ﺗﻮ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭘﻞ،
اي دوﺳﺖ!
و ﻣﻮﺳﻴﻘﻲي ﻏﺮﺑﺖ ﻣﻦ
ـ ﻧﺜﺎرِ ﺻﺪاﻳﺖ ـ
ﺳﻜﻮت ﻧُﺘﻲ آه دارد
ﻛﻪ در اﻧﻔﺠﺎرش،
ﻣﻦ
از اﺷﻚ ﺧﻮﻧﻴﻦ
ﺑﻪ روي ﺻﺪاﻳﺖ
ﻓﺸﺎﻧﻢ ﮔﻞ،
اي دوﺳﺖ!
ﻳﺎزدﻫﻢ اﻛﺘﺒﺮ ۱۹۹۱ ـ ﺑﻴﺪرﻛﺠﺎ