- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 9816
-
واژگان خانگی

یک شعر از: غاده السّمان
من اندوهگین نیستم
من اندوه جهانم
در سینهام سرزمینیست که میگرید
یک شعر از محمدرضا اصلانی
اگر بدانی ای یار
چه اندوهگینم
هرگز اینچنین این پاییز را بر من وا نمیگذاشتی
مدادی آماده و
کاغذی سپید
و چهرهای پریدهتر از باد
بر من مانده
یک شعر از: برتولت برشت
جنگی که در راه است،
نخستين بار نیست.
پیش از این هم
جنگهایی بودهاند.
وقتی آخری به انتها
رسید،
غالبانی بودند و مغلوبانی.
در میان مغلوبان
مردمان عادی از گرسنگی مردند.
در میان غالبان هم
مردمان عادی از گرسنگی مردندد.
یک شعر از: سینا بهمنش
مجرم شناخته شدم
به قصد تشویق اذهان عمومی
به خواندن “شعر”
انتشار مطالبی خلاف عفت عمومی
تحت عنوان “عشق”
و نشر اکاذیبی
به نام “آزادی”
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهتان را بنویسید:
بازتاب صدای زنانگی در شعر آشپزخانە ناهید عرجونی
نوشته آکو محمدی
ای خدای بزرگ
که توی آشپزخانه هم هستی
و روی جلد قرص های مرا میخوانی
لطفا کمی آن طرفتر!
باید همهی این ظرفها را آب بکشم
و همینطور که دارم با تو حرف میزنم
به فکر غذای ظهر هم باشم
نه کمک نمیخواهم!
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو میخواهد
غذا سر نمیرود
به تلفنها هم خودم جواب میدهم
و گردگیری این قاب…
یادت هست؟
اینجا کوچک بودم
و تو هنوز خشمگین نبودی
و من آرامبخش نمیخوردم
درست بعد طعم توتفرنگی بود و خواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بیپرده میگویم
اما تو به جیبهایم
کیف دستی کوچکم
وحتی صندوقچهی قفل دار من
چشم داشتی!
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانهام نشستهای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیبهایم پنهان نمیکنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرامبخش میخورم
و به دکترم قول دادهام زیاد فکر نکنم
لطفا پایت را بردار
میخواهم تی بکشم
بازتاب صدای زنانگی در شعر آشپزخانە ناهید عرجونی
بازتاب صداي زنانگي، ويژگيهاي دنياي زنانه را منعکس میکند و دربرگيرندەی تمايز موجود ميان روحيات زن و مرد میباشد. زنانگي گاه در قالب روزمرگیهای يك زن خود را نشان میدهد كه دربرگيرندهی دلمشغوليها و دغدغههای خاص زنانه است كه در چهرههاي مختلف نمود میيابد. از نوستالژي گرفته تا حسهاي رمانتيك و مسائل عاطفی و خانوادگی و روزمرگیهای ممنوعه و رفتار جنسی كه ترکیبی از عوامل فیزیولوژیک و روان شناختی وجودیاش بوده تا بارزترين وجه بروز زنانگي همچون: عشق و ازدواج، تجربههاي آبستني ، شير دادن فرزند ، تجربه ی مادر بودن و…. که گاهي فراتر از اينها میرود و نشأت گرفته از نوعي یأس فلسفی ميشود كه ریشه در ارجاعات متن و بطن جامعه داشته و دربرگيرندهي صداي عاطفي كلمات مختص زنانگي است كه در بسامد بالای ژانرهای خاص شعر زنانه به همراه موتیفهایی برخاسته از مذهب، اسطوره و تاریخ ديده ميشود.
شعر آشپزخانه با یک منادا شروع می شود که شاعر زیرکانه واژهای را برمیگزیند که باعث میشود حالت استاتیکی و سیال در ذهن ایجاد کند که این واژه ریشه در باورهای دینی دارد. ” ای خدای بزگ” و بعد از آن استفاده از جملههایی که فضا را از حالت متافیزیک به حالت فیزیکی درمیآورد باعث یک نوع تعلیق ذهنی میشود. در دو جمله بعدی (“که توی آشپزخانه هم هستی” /”و روی جلد قرصهای مرا میخوانی”) شاعر به دو ویژگی بارز خدا در باورهای دینی اشاره میکند یکی حضور همیشگی و دیگری ناظر بودن بر همه چیز است که این ویژگی با ویژگیهای خدای فیزیکی (همان مرد) مشترکات زیادی دارد که با آوردن جملهی “لطفا کمی آن طرفتر” این تعلیق ذهنی و حالت استاتیکی بیشتر نمود پیدا میکند، و باعث میشود که خواننده بیشتر با متن ارتباط برقرار کند. بعد از این جمله شاعر با استفاده از اشیاء و ارتباطی که با اشیاء برقرار میکند باعث خلق فضای زنانه میشود.
ارتباط شیء و شعر
شعر زاییدهی بروز حالت ذهنی برای انسان از محیط است که در آن شاعر با اشیای محیط خود و با انسانها نوعی رابطەی ذهنی پیدا میکند. با آغاز هر عصر جدیدی اشیاء جدیدی وارد زبان و شعر میشوند و شاعر حالات و احساس و اندیشههای خود را نسبت به اشیاء جدید توجیه میکند که این باعث میشود شاعر همچون انسان کنشگر؛ احساس، حالات ذهنی، فکر و اندیشه خود را نسبت به این اشیاء بیان کند. «با این اوصاف میتوان گفت شاعر کسی است که با رسوخ دادن شعور معنوی خود در اشیاء به کشف در محیط خود دست میزند (براهنی،۱۳۶۷)»*. نوع روایت در شعر آشپزخانه ناهید عرجونی با مکان گره محکمی خورده است. همانگونه که پیشتر نیز گفته شده بعد از جملهی منادا شعر وارد فضای فیزیکی میشود. و بعد از این که روایت وارد مکان میشود، تمام اتفاقات در درون این مکان رخ میدهد و هیچ چیزی خارج از این مکان رخ نمیدهد که زبان بیان موضوع، زبانی کاملا مفعولی است. تمام اشیاء آورده شده در این شعر مربوط به بک مکان، اما در دو زمان متفاوت، که یکی زمان حال و دیگری گذشته است. نحوەی ارتباط شاعر با اشیاء باعث به وجود آمدن شکل ذهنی منسجمی در شعر شده است و هیچ نوع گسستی در فضای شعر دیده نمیشود. برای مثال:
آشپزخانه، ظرف، غذای ظهر/ جیب، کیف دستی، صندوقچهی قفلدار/ ملافه، پرده
ارتباط میان آشپزخانه، ظرف و غذای ظهر حالت ذهنی را به وجود آورده که باعث میشود زنانگی در متن احساس شود. همچنین بیان حالاتی آشنا و قابل فهم از کارهای که زنان با آنها درگیر هستند باعث میشود که زنانه بودن موضوع بیشتر و بیشتر احساس شود. برای مثال:
پذیرایی جارو میخواهد /غذا سر نمیرود / به تلفنها هم خودم جواب میدهم
تا این بخش از شعر شاعر با استفاده از اشیاء و ارتباط خود با آنها توانسته است که ذهن خواننده را از خدای متافیزیکی به خدای فیزیکی(مرد) معطوف نماید. و بعد از این موضوع با وارد شدن به فضای گذشته از طریق قاب عکس دوباره آن حالت تعلیق ذهنی و وجود خدای متافیزیکی را در شعر حفظ می کند:
وگردگیری این قاب…/ یادت هست؟/ اینجا کوچک بودم /وتو هنوز خشمگین نبودی/ ومن آرامبخش نمیخوردم
اما بعد از این چند جمله بازهم روایت به سمت خدای فیزیکی معطوف میشود و شاعر با استفاده از پتانسیل کلمات، فضای کاملا زنانه را خلق می کند:
درست بعد طعم توت فرنگی بود وخواب/که تو اخم کردی /به سیزده سالگی /ملافه / و رویاهایم / ببخش بیپرده میگویم.
شاعر با استفاده از دو کلمه ی ملافه و پرده و ایهامی که ایجاد کرده و با آوردن چند کلمهی ” طعم توت فرنگی”، “سیزده سالگی”، “ملافه” و “پرده” در خلق فضای اروتیک موفق بوده است. که بیان سوژه در اینجا معطوف به حالت شخصی و روابط اوست. علاوە بر این در این بخش شاعر نوعی فضای مرد سالارانەی جامعە را نیز با کە پر از کنجکاوی جنسی و بدون اجازە نگاە کردن بە اندام های زنانە را بە تصویر میکشد.
همانطور کە بیان شد، یکی دیگر از حالت زنانه که در این شعر میتوان دید؛ بیان دیدگاه حاکم مرد سالارانهی جامعه است که شاعر با استفاده از ارتباط خود با اشیاء توانسته است آن را زیبا به تصویر بکشد. مهمترین نکتهای که در این شعر به چشم میخورد برخلاف اکثر شاعران زن که همیشه به نسبت دیدگاه حاکم مردسالارانه اعتراض و شعارزدگی دارند در این شعر این نوع شعار زدگی دیدە نمیشود. شاعر کاملا بر خلاف آنچە در شعر اکثر زنان شاعر دیدە میشود عمل کرده و به نوعی با گلهگی از وضعیت موجود و نوعی بیاهمیتشدن مرد در زندگی خود و با بیتفاوتی این اعتراض را نشان میدهد که در سطرهای پایانی شعر کاملا مشهود است.
ببخش بیپرده میگویم / اما تو به جیبهایم /کیف دستی کوچکم /وحتی صندوقچهی قفلدار من / چشم داشتی !
در این بخش شاعر با استفاده از حالت ذهنی و نحوه ی ارتباط مرد با زن در جامعه به نوعی گلایه و شکایت پرداخته است. و این موضوع را بیان میکند که جنسیت زن از دیدگاه مرد باید هیچگونه حریم شخصی نداشته باشد و همهی آن در تصاحب مرد باشد. حالات سیال ذهن بین خدای فیزیکی و متافیزیکی در چند سطر پایانی شعر دیده میشود. که پنهان نماندن هیچ چیز شخصی و خصوصی از خدا فیزیکی یا متافیزیکی در این بیان مؤثر است.
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانهام نشستهای / حالا یک زن کاملم / چیزی توی جیبهایم پنهان نمیکنم /کیفم روی میز باز مانده است / هر هشت ساعت یک آرامبخش میخورم.
و نهایتا اینکه شاعر هر چند درکل شعر لحن گلایه و شکایت دارد اما در پایان دیگر نسبت به وضعیت بی تفاوت میشود و دیگری نشانی از گلایه و شکایت ندارد و کاملا به نسبت موضع قدرت حاکم(خدای فیزیکی و متافیزیکی) بی تفاوت شده است.
در این چند سطر با اشارە بە اینکە دیدگاە مرد سالارانە و جنسیتی در جامعە دیگر با زنی کە پا بە میانسالی گذاشتە و تمام وجودش را تصاحب کردە است بیتفاوت شدە و او هم دیگر چیزی از حریم شخصی و خصوصیاش باقی نماندە کە خدای فیزیکی آن را تصاحب نکردە باشد و اکنون زن نسبت بە هر خدایی چە فیزیکی و چە متافیزیکی بیتفاوت است و تنها چیزی بە آن اهمیت میدهد توصیەهای پزشکش است و لاغیر
وبه دکترم قول دادهام زیاد فکر نکنم / لطفا پایت را بردار / میخواهم تی بکشم.
*براهنی رضا، طلا در مس جلد اول، تهران
منتشرشده در نقد شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
خصیصههای تولید شعر شاملو
نوشته: دکتر بیژن باران
مقدمه. شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست. ولی ۶۰ سال کار ادبی او ۲ برابر تعداد سالهای صاحب سطر “بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی”میباشد. اگر فردوسی واژههای خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ شاملو واژههای زبان محاورهای تهرانی را در کتاب کوچه، موازی کار سترگ لغتنامه دهخدا، گردآوری کرد؛ در آثار ادبی خود بکار برد. کتاب کوچه بصورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت بمرور خواهد آمد.
نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد. در این جستار ۳ خصیصه شاملو در باره شعر – که از او حضورأ شنیدهام- واشکافی میشوند:
کوتاهی طولی شعر- متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدت خواننده
دستنویس اولین شعر- تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ
زمزمه خوانش شعر- کاربرد تلفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ ادامهی خواندن
منتشرشده در مقاله
دیدگاهتان را بنویسید:
عکسهای سودابه قاسملو
عکس سودابه قاسملو توسط خودش
منتشرشده در Uncategorized, عکسهای سودابه قاسملو
دیدگاهتان را بنویسید:
صد سالگی صادق چوبک
صادق چوبک
صد سالگی صادق چوبک همراه با شعری منتشر نشده از او
نوشتهای از: مرتضی نگاهی

مرتضی نگاهی
صادق چوبک متولد چهاردهم تیرماه ۱۲۹۵ و تنها دو روز مانده به روز تولدش در اطراف شهر برکلی ایالت کالیفرنیای آمریکا در سال ۱۳۷۷ از دنیا رفت.
چوبک در سال آخر زندگیاش به شهرک السریتو در نزدیکی شهر برکلی و در حاشیه سانفرانسیسکو رفت و بر روی تپهای مشرف به سانفرانسیسکو ساکن شد. دست کم هفتهای یک بار میدیدمش و سه شنبهها هم که دوستان دیگر میآمدند پای ثابت صحبت بودم.
چوبک یکی از پیشگامان داستاننویسی ایران بود که با محمد علی جمالزاده شروع شد، با صادق هدایت به اوج رسید و با صادق چوبک و بزرگ علوی فراگیر شد. این چهار تن با تمام فواصل طول و عرض جغرافیایی و خطوط درهم و برهم آراء و عقایدشان رفاقتی ناب باهم داشتند و کوشیدند که دوستیشان را در هر مکان و زمانی حفظ کنند. چوبک همواره با جمالزاده مکاتبه داشت و آثارش را برایش به سوئیس میفرستاد. جمالزاده در مقالهها و نامههایش چوبک را تحسین میکرد و او را یکی از رهروان صادق هدایت میدانست. او نوشته است:
منتشرشده در یاد بعضی نفرات
دیدگاهتان را بنویسید:
سرم فقط برای بوسیدن دستهای تو خم میشود
پنجاهمین سالگرد درگذشت ناظم حکمت
ناظم حکمت: «سرم فقط برای بوسیدن دستهای تو خم میشود»
پدرام پایا- ناظم حکمت در شعرش جسور است. او از رنج انسانهای فرودست سخن میگوید و از نبود آزادی انتقاد میکند. شعر او اما در همان حال سرشار است از عشق.

پدرام پایا
زیستن
همچون درخـت
تنهــا و رها،
همچون جنگل
برادروار،
این است
حسرت و آرزوی ما.

شاید از عجایب روزگار باشد که بحران و جوش و خروش این روزهای ترکیه که در آن، مردم ضمن مخالفت با محدویتها مشارکت بیشتر در زندگی سیاسی و اجتماعی را طلب میکنند با خاموشی شاعری مقارن شده که شعرش را به سلاحی در خدمت نقد استبداد و ساختارهای مشارکتستیز درآورد و بهبود زندگی مردم را به روایت شعرش بدل کرد. این اما، همه میراث ناظم حکمت برای شعر ترکیه و جهان نیست، او در عاشقانههایش نیز اوجی ماندگار به جا گذاشته است.
زندگی حکمت در رفت و آمدی مدام میان زندان و فرار و مهاجرت سپری شد. این شرایط اما سبب نشده که امروز به عنوان یکی از بنیانگذاران سترگ شعر معاصر ترکیه شناخته نشود.
ناظم حکمت در شعرش جسور و بیپروا است. او از رنج انسانهای فرودست سخن میگوید و از نبود آزادی و جنگ انتقاد میکند. شعر او اما در همان حال سرشار است از عشق و شوق وصال زنانی که به آنها عاشق بوده است.
در کنار رماننویسانی همچون یاشار کمال و اورهان پاموک و الیف شفق یا طنزنویسی همچون عزیزنسین، آثار حکمت بیشترین خواننده را در ترکیه و در سطح جهانی داشتهاند. شعرهای حکمت دستکم به ۵۰ زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند.
جسارت و بیپروایی در نقد و افشای شرایط و ساختارهایی که رنج انسانهای فرودست یا جنگ و نبود آزادی از مؤلفههای آن است، در شعر حکمت برجسته است. اما شور زندگی، نرمی و شرح عشق و اشتیاق به زنانی که دوستشان داشته نیز در شعر او کم نیست.
اشتیاق، دلتنگی و حسرت از مهمترین درونمایههای اشعار ناظم حکمت است. دلتنگی برای میهنی که به ضرب و زور صاحبان قدرت از آن رانده شده بود و اجازه بازگشت به آن را نداشت، برای مردمی که با آنها حسی از همبستگی پیوندش میداد و برای زنی که زیستن در آغوش او برایش میسر نبوده است.
کمتر سطری در آثار حکمت یافت میشود که سیاسی نباشد و در عین حال شعریت در آن موج نزند.
او چه در استانبول، چه در مسکو، چه به هنگام کار یا در سفر همیشه و همواره از زنان به وجد آمده است. از همین روی در شعرهای سیاسیآش نیز گوشهها و محملهایی را پیدا میکند تا به عشقش به زنی نقب بزند که در آن لحظه، ولو به طور موقت دلبستهاش شده یا شوق دیدار او را به دل دارد.
زیستنامهای که او در شعرش از خودش به دست میدهد شرحی است از همین دلتنگیها: ادامهی خواندن
منتشرشده در یاد بعضی نفرات
دیدگاهتان را بنویسید:
شعرخوانی احمد شاملو
که تو آن جرعهٔ آبی که غلامان به کبوتران مینوشانند
از آن پیشتر که خنجر به گلوگاهِشان نهند.
«و حسرتی» را «احمد شاملو» ۵۷ سال پیش در چنین روزی سروده است. (دهم تیر ماه ۱۳۴۷) در سالگشت سرایش این شعر، آن را با صدای شاعر و موسیقی «اسفندیار منفردزاده» بشنویم.
برای شنیدن کلیپ شعرخوانیی احمد شاملو روی تصویر زیر را فشار دهید
منتشرشده در با صدای شاعر
دیدگاهتان را بنویسید:
سرفصلهاى موسيقىی ايرانى نامه چهل و هشتم


علی قمصری
مهين زرين پنجه موسيقىدان ، آهنگساز و نوازندهى پيانو روز يكشنبه ١١ خرداد در سن ٨٧ سالگى در (متل قو) در استان مازندران در گذشت. مراسم خاكسپارى او صحنهاى تلخ و اندوهبار را به تصوير
مىكشد، مراسمى كه در آن تنها سه نفر پيكر او را همراهى كرد
براى دفن كردناش حتی به اندازه انگشتهاى یک دست هم آدم نيامد. مهين زرينپنجه، اين هنرمند بزرگ در وطن ولى چه غريبانه دفن شد!!ر
همکارمان هلن شوکتی در هر شماره به موسیقی و هنرمندان ایرانی که به نوعی در اعتلاء و ارائه این هنر روحپرور دست داشتند میپردازد که همهماهه از نظرتان میگذرانیم.
فصل چهل و سوم

هلن شوکتی
على قمصرى آهنگساز و نوازنده تار
هنرمندى دغدغهمند و صاحب فكرى آزاده و پويا
در حالى كه خارجىها بر غنى بودن موسيقى ايرانى تأكيد مىكنند، در داخل كشور مدام بر محدوديتهايش انگشت گذاشته مى شود.ز
على قمصرى آهنگساز جوانى است كه با نخستين اثرش در حافظه جمعى، دوستداران موسيقى ايران
جا خوش كرد. نقش خيال كه با صداى همايون شجريان به بازار آمد، نويد آهنگسازى جسور و نوجو را
داد كه خيالات بسيار در سر دارد.ز
او در پروژه ى تار ايرانى تأثيرات بسيار مهم و مفيدى را براى مخاطب هنر رقم زده است.ر
اهداف پروژهى تار ايرانى، مرمت يك رويكرد هنرى به تمدن است روح و فرهنگ ما مانند بناهاى تاريخى موجود، آسيب ديده
لودرها از طرفى آمادهى تخريب كامل روح و تبديل كردن ما به كالاى بى ريشه اما لوكس هستند، يا
قراراست ما را زير خاك دفن كنند. در اين بين، مرمت راه نجاتى است كه هنر براى تاريخ ما ترسيم كرده است.ر
كارى كه ذهن آهنگساز امروز با نغمات تاريخى مىكند از جنس همان مرمتى است كه بناهاى آسيب ديده را تماشايى و كاربردى مى كند.ر
اما كسى كه زباناش زبان لودر است، فقط مىخواهد بكوبد و هر چيزى را برايش سودآور بسازد.
على قمصرى در سال ١٣٦٢ در شهر تهران متولد شد. او دانش آموخته هنرستان موسيقى است.وی همزمان با ورود به دانشگاه براى پيگيرى تحصيلات خود در رشته موسيقى، اركستر بزرگى را به نام
* سرمد* تأسيس كرد و در آن به عنوان سرپرست و آهنگساز مشغول به فعاليت شد.
قمصرى در همين دوره موفق شد، عنوان نخست جشنواره موسيقى جوان را از آن خود كند.ر
در كنارش گروه ديگرى هم بنام گروه * ناوك* كه با ساز بندى كاملأ ايرانى ، كار موسيقيايى خود را در زمينه اجرا آغاز كرد.ر
منتشرشده در سرفصلهای موسیقیی ایران
دیدگاهتان را بنویسید:
یک شعر از: یانیس ریتسوس
آمده در هنر اعتراضی
ژولیو!
نانی که خوردیم تلخ بود
تلخ بود این که صبح شود
و تو در قید
شستن دست و روی خود نباشی
و در قید نگریستن به آفتاب هم
تلخ بود این که شامگاه در رسد
و ستارهای تو را نشناسد ..
تلخ بود این که شب شود
بی آنکه
مصراع شعری داشته باشی
که با آن
به روی بالشت صلیب رسم کنی..
منتشرشده در Uncategorized
دیدگاهتان را بنویسید:
دستخط حسین گلِِگلاب
ارسالی دوستی مهربان از ایران
سرود ای ایران با دستط سرایندهی آن حسین گلِگلاب
منتشرشده در خط یک نشان
دیدگاهتان را بنویسید: