پای برهنه‌ی ظهر

.
خاموش می‌شوی
و فانوسک سالخورده
با تو نمی‌گوید
بر چهارراهی تاریک
دنبال چند شبح مشکوک
نام‌ات را سکه می‌زنند
شاهزاده‌ی خواب‌های کوچک تو می‌شوم
* *
نه از پاپوش طلایی‌ات صحبتی‌ست
نه نگاهی خالی
که پاهای برهنه‌ی ظهر
………………………. تاول ‌زند
ستاره‌های بالدار
به خواب می‌روند
و زمان هرزه
.…………….. دو نیمه می‌شود
**
چشمان‌ات گشوده می‌شوند
و صبح تنبل شنبه
باغچه‌ی کوچک همسایه را
………………….. خاکستری می‌کند
………………………………………………….١٧ دسامبر ٢٠٠٨
…………………………………………….. روزویل کالیفرنیا
منتشرشده در شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

زیر سایه‌ی شما

زیر سایه‌ی شما” مجموعه‌ی کوتاه‌نوشته‌هایی‌ست که مدتی‌ست با آن‌ها زیر سایه‌ی شما زندگی می‌کنم.
همان طورکه قبلآ در این جا آمد سعی دارم بخش‌هایی از این نوشته‌ها را که با بازنگری طراح و طنزنویس گرامی بیژن اسدی‌پور در صفحات صافکاری‌ کار مشترک سه تفنگدار طنز ایران (بیژن اسدی‌پورپرویز شاپور و عمران صلاحی) در ماهنامه‌ی عاشقانه به چاپ رسیده در این سایت بیاورم.
لازم به یاد‌آوری‌ست که کارگاه صافکاری‌ی این دوستان چندی است که به محلی جدید واقع در نبش دو خیابان پر رفت و آمد ایرانی در وست وود لس آنجلس به نام ماهنامه‌ی همسایگان نقل مکان کرده است.
در کنار این نوشته‌ها با تشکراز بیژن اسدی‌پور تعدادی از کارهای کوتاه و شتابزده‌ی او را که بیش‌تر برای راهنمایی‌ و بهتر شدن کار من نوشته و در اختیارم گذاشته است را نیز با عنوان “با سایه‌های راه راه بیژن* در اینجا می‌آورم .

* انتخاب عنوان از رسانه است.

با سایه‌های راه راه بیژن:
.
١- از این‌که هر روز سایه‌ام به ملاقات‌ام می‌آید از اوسپاسگزاری می‌کنم.
٢- سایه‌ی آهن از سایه‌ی پنبه سبک‌تر است.
٣- عزرايیل برای همیشه سایه‌ام را زمین‌گیر کرد.
٤- سایه‌ی پیرمرد خودش را به سختی به دنبال او می‌کشید.
٥- سایه‌ی قطره‌ی باران انتظارش را روی زمین می‌کشید.

.
زیر سایه‌ی شما
.
١- سایه پشت و رو ندارد.
٢- تصویرم از سایه‌ام پایین می‌آید.
٣- وقتی گریه می‌کنم سایه‌ام دوش می‌گیرد.
٤- سایه‌ها رنگ عوض نمی‌کنند.
٥- سایه‌ها افتاده‌اند.
٦- وقتی بیژن اسدی‌پور از خانم بزرگ سخن می‌گوید سایه‌ی خانم بزرگ کنارش دراز می‌کشد.
٧- سایه‌ها با سکوت سخن می‌گویند.
٨- در سنین پیری سایه‌ی موهای سرم سفید می شوند.
٩- وقتی از سایه‌ام دلگیر می‌شوم خودم را توی سایه‌ی دیوار قایم می‌کنم.
١٠- سایه در آب غرق نمی‌شود.

منتشرشده در زیر سایه‌ی شما | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بيانيه‌ی‌ کانون نويسندگان ايران به مناسبت دهمين سالمرگ مختاری و پوينده

عاملان قتل‌های زنجیره‌ای مجازات شوند
روز مبارزه با سانسور را زنده نگه دارید!
مردم آزاده!

ده سال پيش در پی بسترسازی سرکوب آزادی‌خواهان و روشنفکران از راه تدارک و پخش برنامه‌ی «هويت» از سيمای جمهوری اسلامی، طرح به دره انداختن اتوبوس حامل نويسندگان، احضار فعالان فرهنگی و روشنفکران مستقل و متعهد به دادگاه انقلاب اسلامی، تهديد و پاپوش‌دوزی و آدم‌ربايی و سرانجام سر به نيست کردن احمد ميرعلايی، غفار حسينی، حميد حاجی‌زاده و فرزند خردسال‌اش و…، فعالان کانون نويسندگان ايران، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، ربوده شدند و به فجيع‌ترين شکل به قتل رسيدند.
…………………………………………………………………………………………کانون نويسندگان ايران
……………………………………………………………………………………………۱۰ آذر ۱٣٨۷

ادامه مطلب

منتشرشده در گزارش | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج کوتاه

.
۱۲
با نام کوچک‌ات
خطاب می کنم
تکلیف این پرنده چی‌ست؟
که یکسره از یاد رفته است.
.

۱۳
از سایه‌ات عبور می‌کنم
دستان‌ام بوی ترا می‌گیرند
باید ارتباطی
بین این باغچه و
دریاچه‌ی آبی‌ی دوردست باشد!

.
۱۴
پاییز روی کاج
حیاط کوچک خانه را
نشانه می‌رود.

۳………………………………… ۳ دسامبر ۲۰۰۸
……………………………… روزویل کالیفرنیا

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج کوتاه

.
۱۱
گردویی کوچک فرو می‌افتد!
درخت تناور اما،
هن
وز پا برجاست.

………………………………….. ۲۸نوامبر ۲۰۰۸
………………………………
روزویل کالیفرنیا

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج کوتاه

.
۸
چشم کدام خواب سبز می‌زند؟
تا باغچه زرد نیست
پشت نگاه برف
زیر عبور کاج
……………………………………۲۱ نوامبر ۲۰۰۸
……………………………… روزویل کالیفرنیا

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج کوتاه

.
۷
چشمان‌ات نه انگشت بود

نه باران
این حرف‌های خیس
اشارتی‌ست
به دریاچه‌ای
که بر بستر باد می‌لمد

………………………………..۲۰ نوامبر٢٠٠٨
…………………………… روزویل کالیفرنیا

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

خطی از میان شما رد نمی شود

.
اسم دیوان شما فراموش نمی‌شود
حافظ نه دیروز زندگی می‌کرد
و نه امروز مرده است
پس زنده باد حضرت نیما
که شعرهای مرا تازه می‌کند
ادامه مطلب

منتشرشده در شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شعری از احمدرضا احمدی

.
شعر زیر را از سایت شخصی احمدرضا احمدی برای‌تان نقل می کنم .

……………. ……………………………………………………..تصویری از: احمدرضا احمدی


من درخت را فقط با مداد زرد می‌توانستم بنویسم

تنها مدادی که داشتم
و پرنده در زردی
واژه‌ی درخت را پاییزی می‌دید
و قهر می‌کرد
منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

زمزمه‌ای در محراب

شعر زیر را از سایت شخصی نصرت رحمانی برای‌تان نقل می کنم .
………………………………………………………………………….…………..تصویری ازنصرت رحمانی برگرفته از: سایت گیسو شاکری
من و تو چیست ؟ چه بیشی چه کمی؟
چو کویری و تمنای نمی
من و تو چیست ؟ من و من باشیم
روح تنگ آمده از تن باشیم
بگریزیم و به هم آویزیم
عطشی در عطش هم ریزیم
نفسی در نفس من بفشان
بکشانم ، بچشانم ، بنشان
بکشان بر سر بازار مرا
جان فدای تو بیازار مرا

ادامه مطلب

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روی موج‌ کوتاه

.
١
حرفی نداشت
سیاه شد
تا خطی سفید بر او بگذرد

دهان‌اش اما
هنوز بسته است.
.

٢
شیرین‌ترم که،
از کنار تو نمی‌گذرند‌م
مزاح می‌کنم!
هنوز کنار این اتاق کز کرده است
.

٣
خوش آمدی ای چشم بی‌صدا
کمی نگاه که می‌کرد
از پشت آینه
هزار چشم به‌راه شد
.

٤
آهسته گوش شما را
نمی‌شنود
از سمت چندگانه که خواندند باد.
حکایت برادرند شغال و…
.
.
۵
تا باغچه از زرد کنده شد
مشتی گلاب که می‌ریزد
فواره پله زد بلند
تا صبح.

.
۶
حضور تو پیداست
گهواره نیست
………….تاریخ
تکرار می‌شود
………….اما

…………………………………..
٢٩ اکتبر ٢٠٠٨
………………………………………………. روزویل کالیفرنیا

منتشرشده در روی موج کوتاه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

درویش

در فوت محمود درویش شاعر بزرگ فلسطینی شعر زیبای ناتالی هندل، دیگر شاعر فلسطینی که در سوگ او سروده است را عینآ از سایت رسمی‌ی شاملو برای‌تان نقل می کنیم
.
«شعر،
از تو می‌پرسم که چرا
خيابان‌ها نامی‌ دارند که نمي‌توانم تلفظ كنم؟
آيا فرهنگ لغاتمان، ما را اختراع می‌کنند؟
لهجه‌هايمان از ما نفرت پیدا می‌کنند؟
بايد مکث کنيم و بکوشيم نام‌مان را بگوييم بی‌آنکه غريبی کنيم
شاعران‌مان را ستايش کنيم بی‌آنکه نگران شويم
درويش را،
هر آرزويی را که در اين نام پيدا می‌شود…
شعر تبعيد است.
یک مهمانی برساخته از سنگ‌ها
خطی نازک ميان صدای ما و گلوی آسمان
شعر
،خاطرات ماست لبريز دفترچه‌ا‌ی رنگ و رو رفته،
یک نقاشی محو،
ديوارهايی در حال فروريختن.
بايد فريادهايش را بشناسيم، تا اين‌جا را دريابيم،
برای فريادهايش بايد شعرهايش را،
و برای شعرهايش
آيا ،
بايد اندوه را شناخت؟ »
……………………………………………………………………….ناتالی هندل، شاعر فلسطینی
منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بررسی کتاب

شماره‌ی ۵۴ام بررسی کتاب ویژه‌ هنر و ادبیات چاپ لوس‌آنجلس اخیرآ منتشر شد. از این شماره‌ی نشریه‌‌ی فرهنگی بررسی کتاب که به سردبیری‌ی مجید روشنگر به صورت فصل‌نامه در می‌آید دوشعر کوتاه از حمیدرضا رحیمی را که مسؤل صفحه‌ی شعر مجله‌ی ماهانه‌ی جوانان چاپ آمریکا می‌باشد برایتان می‌آوریم.‌
. ……………………………………………………………………………….رسانه
…….

…………ویژگی
.
این‌جا٬ هر روز
فاصله می‌گیری
…………….از آن‌چه
………………………بوئیدنی‌ست
از آن‌چه
…………..شنیدنی‌ست
نرخ ارز٬ یعنی نمی‌گذارد.
راستی٬
بازار سهام را
………….می‌شود آیا ـ لحظه‌ای
……………………….تعطیل کرد
و دستی کشید
بر سر گیاهی خُرد که دارد
…………………..در این سنگلاخ
………………………………..می‌روید؟…
.
……تصویر
.
لباس‌ام را
………..سخت می‌تکانم
………………………و موها‌ی‌ام را نیز
و به پیرمردی که
در آینه است می‌گویم:
باد را
………….می‌بینی؟
انگار خاکستر می‌آورد!…

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

اردشیر محصص همسفر باد شد

………………………………………………………………………………………………..
.










.

..
……………………………………………………………





………………………………………………………………………….از آخرین عکس های اردشیر محصص کار: خشایار استوانی
.
.

طراح نامی ایران اردشیر محصص هم همسفر باد شد. در این سال‌های بد که بسیاری از هنرمندان ایرانی‌ از غم غربت و تنهایی چه در داخل و چه در خارج از ایران آرام و بی صدا دق‌مرگ می‌شوند٬ پرواز اردشیر محصص علاوه بر فقدان از دست دادن انسانی شریف ٬ ضایعه‌ای جبران ناپذیر بر پیکر هنر طراحی متعهد کشورمان ایران می‌باشد.

درگذشت محصص عزیز را به همه‌ی ملت ایران خصوصآ به اقوام و دوستان‌اش خاصه بیژن اسدی‌پور صمیمانه تسلیت می‌گوییم.
……………………………………………………………………………رسانه

منتشرشده در گزارش | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گردهمایی برای انتشار کتاب گفت‌وگو با صلاحی

.. …………………………………………………………………………………………………………………………پوستر کتاب
حدود ده روز پیش کتاب «عمران صلاحی» ( گفتگو از کیوان باژن از. سلسله مجموعه‌ی تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران دبیر مجموعه محمدهاشم اکبریانی) از سوی انتشارات ثالث منتشر گردید.
در این جلسه که به افنخار انتشار کتاب فوق تشکیل شده بود ٬ همسر و فرزندان عمران صلاحی و جمعی از چهره‌های ادب و هنر ایران حضور داشتند . بیژن اسدی پور هم به خواست علی دهباشی (گرداننده‌ی برنامه ) پیامی به افتخار انتشار کتاب دوست‌اش عمران صلاحی ارسال داشت که از نظرتان می‌گذرد.
…….

……………………………………………………………………………………………………….رسانه

.……………..…………………………………………………


……………………………… …بیژن اسدی‌پور: کار صدیق ………………………………………………………عمران صلاحی : کار صدیق

دوستان ارجمند سلام.
دوستم علی دهباشی خواست که من چند کلمه‌ای در ارتباط با عمران صلاحی به عرض‌تان برسانم . چون می‌دانم بسیاری از شما مرا نمی شناسید ٬ به عرض‌تان می‌رسانم که نام من بیژن اسدی‌پور است.
حتمآ می گویید: « -این بابا دیگر چه کاره است؟ سر پیاز است یا ته پیاز؟! »
من البته کاره‌ای نیستم و در این‌جا ٬ مثل اغلب شما ٬ به عنوان دوست عمران با شما سخن می‌گویم.
همان‌طور که همه بهتر از من می‌دانید عمران انسانی ساده و صمیمی و بسیار دوست داشتنی بود . همه‌ی این سال‌ها با صداقتی کم‌نظیر کارش را کرد.
او با همه‌ی فروتنی و نجابتی که داشت از شهامتی کم‌نظیز برخوردار بود.
من این شانس را داشتم که دو کتاب «طنزآوران امروز ایران» و «یک لب و هزار خنده» را با او انتشار دهم . کتاب دیگری را هم در دست داشتیم ( کتابی که در ارتباط با لحظات خصوصی اهل ادب است) من نامش را گذاشته‌ام «خصوصی‌یات» ( یعنی مطالبی که «خصوصی» است! )می‌بینید در این دوری ٬ سوادمان هم نم کشیده است ! به هر حال امیدوارم روزی با کمک یاشار نازنین بتوانم آن را منتشر نمایم.
یازده سالی هم من و عمران و شاپور صفحات طنزی را در این طرف جهان با عنوان « صافکاری» انتشار دادیم.البته این صفحات هنوز ادامه دارد.
عمران و شاپور دو انسان خلاق و هنرمند و بسیار شریف و درست‌کردار بودند . مطمئن هستم جای‌شان در قلب مردم ایران خالی خواهد بود . آرزوی سلامت و شادکامی‌تان را دارم.
با سپاس فراوان از عزیزم علی دهباشی
…………………………………………………………………………………………………………با احترام بیژن اسدی‌پور
…………………………………………………………………………………………….……………………استاکتون ٬ نهم مهر ماه ۱۳۸۷
منتشرشده در گزارش | دیدگاه‌تان را بنویسید:

رنگین کمانی که قاطی کرده است

.

من همیشه از شما کوتاه‌تر بوده‌ام

حتی زمانی‌که تفنگ‌های‌تان را

عادلانه قسمت می‌کردید

………………………………….. ۶ اکتبر ۲۰۰۸ , روزویل کالیفرنیا

ادامه مطلب

منتشرشده در شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید: