صدای دفتر هنر (۱۸)

در هر شماره بخش‌های(TRAKS) مختلف صداهای دفتر هنر متعلق به دفاتری که به همراه CD آمده‌اند را در رسانه ارائه می‎کنیم.

با فشار روی setofangdar 08-8 Audio Track می‌توانید به بخش هشتم ( زندگی‌نامه‌ی خودنوشت” پرویز شاپور، عمران صلاحی، بیژن اسدی‌پور” با صدای فرامرز خدایاری و خودشان-  موسیقی‌ی فخری ملک‌پور و بهمن آزادی ) توسط صدای دفترهنر ضمیمه‌ی شماره‌ی نوزدهم ويژه‌ی سه‌تفنگدار گوش دهید.

 

منتشرشده در صدای دفتر هنر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با محمد علی شکیبایی


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دیدار با یک شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

چرا ایرانیان این شهر ترکیه را باید ببینند؟

مقبره ی مولانا که در حال حاضر به عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می‌شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده‌ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می‌شده است

قونیه شهری است مذهبی که در مرکز کشور ترکیه و در شمال استان آنتالیا و جنوب آنکارا واقع شده است. استان قونیه از لحاظ مساحت بزرگترین استان ترکیه به شمار می‌رود. جمعیت شهر قونیه بیش از یک میلیون نفر است. در قرن 13 میلادی، قونیه پایتخت علاءالدین کیقباد پادشاه سلجوقیان روم بود و این شهر به برکت حضور پدر مولانا -سلطان العلماء بهاء ولد – به یکی از مراکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. بعد از فوت پدر، مولانا به وعظ و تدریس علوم دینی در مساجد و مدارس قونیه ادامه داد. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یاسا

تاریخ را یاد نگرفتیم

و جفرافیا را زیر پا گذاشتیم.

مغول‎ها که آمدند

معلم‌های گرامی‌ی ریاضی

تعداد کشته‌شدگان را زیر رادیکال بردند

و کتابداران 

مسئول قتلِ‌عام  کتاب‌ها اعلام شدند

ژانویه ۲۰۱۲

 

منتشرشده در شعر فرانو | 2 دیدگاه

نگاهی به ریشه های تاریخی نقش رضا ارحام صدر

مجید نفیسی

مجید نفیسی
رضا ارحام صدر ( 87-1302) بازیگر خنده آفرین اصفهانی به تازگی در شهر خود درگذشت. نمایش های او مانند ” گز سلامتیان” و “بستنی چمنزار” شیرین بود و جذابیتی جهانگردانه داشت. من چند بار همراه با پدر مادر و یکی از خواهرانم که همکلاسی همسر ارحام صدر بود به دیدن نمایش هایش رفته بودم که نخست در پاساژ کازرونی نزدیک چهارباغ و سپس در تالاری نزدیک ” پل فلزی” در محله ی جلفا برگزار می شد. او پیش از آغاز نمایش به میان جمعیت می آمد و با مردم خوش و بش می کرد و همچنین در هنگام اجرا به مناسبت حضور افرادی سرشناس در میان تماشاگران متلکی می پراند یا ابراز ارادتی می کرد. مثلاً هر بار که پدرم آنجا بود از پزشکان پول پرست و حق ویزیت سنگینشان می نالید و حساب پزشکان مردم دوستی چون پدرم را از آنها جدا می کرد. این درآمیختن موضوعیت روز با بازی روی صحنه، به نمایش او کیفیتی چون “روحوضی”های سنتی یا “کمدی های سرپایی” (Stand-up رضا ارحام صدرComedy) جدید می داد. ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

شعرخوانی‌ی ایرج زهری



شعرخوانی‌های اشعار شاعران ایرانی یکی از کارمایه‌های ايرج زهری، منتقد، مترجم، نمايشنامه‌نويس و مدرس تئاتر است که دیرزمانی‌ست او را به خود مشغول داشته است . در شماره‌های قبل اشعاری از شاعران مختلف را با صدای ایرج زهری شنیدیم. در این شماره اشعاری ازسعدی و عبدالرزاق اصفهانی  را با صدای این هنرمند گرامی برایتان می‎آوریم،

 

برای آشنایی بیش‌تر با ایرج زهری‌ به سایت شخصی‌ی او به نشانی‌ی زیر مراجعه کنید.

http://www.iradjzohari.epage.ir

جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی- دارم سر آن که آیم امشب به برت

امیر معزی‌ی نیشابوری– ای ساربان منزل مکن جز در دیار یارمن

منتشرشده در صدای شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای منصور خورشیدی

.
.

 

 

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طرح‌های مسعود مهرابی


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در طرح‌‌ها و نقاشی‌ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر کوتاه

……………………………………………………..

از نورمراد رضایی

پشت خاکریز سنگر گرفته‌ایم

برادرم

با برادرانش در شلمچه

من

با دوستانم در کوچه.

غروب، بازی که تمام شد

من با لباس‌های پاره خاکی به خانه آمدم                                  

برادرم با لباس‌های خاکی خونین.

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

belonging شماره‌ی آخرین

شانزدهم:

عنوان belonging به معنای چیزها و شرایطی که به آن تعلق داریم برای بیان نوستالوژی‌ی غربت شعرای ایرانی‌ی خارج از ایران در مقابل longing به معنای چیزها و شرایطی که آرزومندیم بر کتابی که در صدد معرفی‌ی آن هستم توسط نویسنده استفاده شده است. belonging که به زبان انگلیسی نوشته شده مجموعه‌ای ‌است از اشعار شاعران ایرانی‌ی مقیم خارج از کشور توسط نیلوفر طالبی مترجم صاحب‌نام ساکن انگلستان تهیه، نوشته و ترجمه شده است که کاری‌ست قابل تأمل و خواندنی.

نیلوفر طالبی موسس بنگاه معتبر پروژه‌های ترجمه است و تاکنون چندین کار ترجمه انجام داده است که مطالعه‌ی کار حاضر او خبر از آگاهی‌ی او از شعر فارسی و نیز ترجمه‌ی انگلیسی‌ی بسیار دلپذیر شعر فارسی و نیز تنظیم و انتخاب آشنا دارد.

شعرای خارج از کشور در این کتاب به سه دوره‌ی شاعران نسل اول که بین سال‌های ۱۹۲۹ و ۱۹۴۵ به دنیا آمده‌اند شامل شاعرانی مثل نادر نادرپور، حسین افراسیابی، مینا اسدی، اسماعیل خویی و یداله رویایی- و شاعران نسل دوم که متولدین بین سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۶۰ شامل شاعران جوان‌تر مانند رضا فرمند، جمشید مشکانی‌، بهزاد کشمیری، مجید نفیسی، عباس صفاری است و شعرای نسل سوم که بعد از سال‌های ۱۹۶۰ تولد یافته و از نام‌هایی چون مانا آقایی، مریم هوله، زیبا کرباسی و ….گفته می‌شود تقسیم شده‌اند.

برای آشنایی شما با این اثر، اشعاری از مانا آقایی را در کنار ترجمه‌ی انگلیسی‌ی آن در این شماره برای شما می‌آوریم. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران, مقاله | ۱ دیدگاه

شهر زرتشتیان زیر خاک

منتشرشده در ویدیو | دیدگاه‌تان را بنویسید:

موسیقی گیلکی

آهنگ رعنا

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی, ویدیو | ۱ دیدگاه

عکس روز

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

آهنگ متن این شماره‌ی رسانه را به هلن عزیزم تقدیم می‌کنم که خواهرم نیز هست و به موسیقی‌ی استاد علیزاده عشق می‌ورزد.

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ایرج گرگین درگذشت

ایرج گرگین مرد ِمردستان ِ رسانه‌ها، ما را در میان ِ اینهمه تنهایی، تنها گذاشت. ازاو با کارِکارستانش در رسانه‌ها چه در ایران وبیرون از وطنِ دردمندش آثاری ماندگار به یادگار مانده است. یکی از گفتگوهای چهار گانه با فروغ فرخ زاد و باز خوانی ِشازده کوچولو از آنِ اوست. با صدایی متین وُ مهربان.
شاملو در سوگ عزیزی می‌گفت: “انسان‌هایی از این دست، نمی‌میرند. به ناگهان در میان ما گم می‌شوند”. راست می‌گفت.
گمشدگانی از این دست، با یاد وُ عطر ِعاطفه‌هایشان در ما پیدا می‌مانند.
……………………………………………………………………………………….رضا مقصدی

 

ایرج گرگین روزنامه‌نگار  و از مدیران سابق رادیو تلویزیون ملی ایران و نیز از  نخستین بنیان‌گذاران رادیو در خارج ازکشور ۲۳ دی‌ماه  ۱۳۹۰ در فیرفکس ایالت ویرجنیای شمالی در آمریکا درگذشت. او در سال ۱۳۵۹ از ایران خارج شد و در کالیفرنیا اقامت گزید. در سال ۱۳۶۱ رادیو امید را درجنوب کالیفرنیا بنیان نهاد. در سال ۱۳۷۷ در راه‌اندازی رادیو آزادی (بخش فارسی رادیو اروپای آزاد) در پراگ، جمهوری چک مشارکت داشت و سال ها مدیریت آن را برعهده داشت. این رادیو بعداً تبدیل به رادیو فردا شد. ایرج گرگین در سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد و مقیم ویرجینیای شمالی در ايالات متحده شد. او صبح جمعه ۱۳ ژانویه بعد از یک دوره بیماری طولانی سرطان [۹] در بیمارستان فیرفکس در ویرجینیای شمالی درگذشت.»

در انتها متن گفتگوی تلویزیونی مژده زندیه با ایرج گرگین در سوثد خرداد ۲۰۰۹. که فرصتی‌ست برای شنیدن چکیده‌ای از تاریخ رادیو و تلویزیون در ایران از زبان او را برای‌تان نقل می‌کنیم.

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | ۱ دیدگاه

یادداشت‌های شخصی( دایره ناتمام عشق )

ما به صد خرمن پندار ز ره چون نرویم
چون ره آدم بیدار به یک دانه زدند (حافظ )
در میخانه را با تنه فشار دادم و داخل شدم. تاریکی چنان بر چشم‌های معیوب من گران آمد که لحظه‌ای ایستادم
 تا سوسوی چراغ‌های کوچک رنگین  با بینایی من کنار بیاید. پیش که رفتم و در پشت جمع نشسته‌ها که دود
سیگارشان از پیشانی فراز می رفت ایستادم، جوانی که لهجه‌ی ایرلندی داشت پیش آمد و از میان نشستگان
لب بار سفارش مرا پرسید. گفتم:
– تکیلای دوبل، با یک بریده‌ی لیمو بدون نمک . 
از بین دو گردن نشستگان آن را عبور داد و به من رد کرد. ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | دیدگاه‌تان را بنویسید: