حرف‌های کتره‌ای

بخش دهم
Onvan 10
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در حرف‌های کتره‌ای | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یادداشت‌های شخصی (سفر به سرزمین کابوس)

new pic 1-31-13
بخش دوم
پس از آن که حدود بیست دقیقه بعد راننده‌ی جوان افغانی که در یک دیارغریب اسلامی با زبان شیرین دری‌اش مثل هم وطن من بود – که اصل همانا زبان است و نه جغرافیای سلطانی‌ی تغییر پذیر که به تند بادی به آب می‌گوزد و یا این مذهب من درآوردی که به هر بهانه‌ای در امت خود می‌سپوزد – به سوی ماشین برگشت و
گفت که پلیس‌های پاکستان می‌خواهند پاسپورت مرا ببینند. یک آن به یاد آوردم که در ایران شایع بود پاسپورت‌های ایرانی را در پاکستان به دلیل عدم نیاز به ویزای ژاپن خوب می‌خرند . باید فورا تصمیم می‌گرفتم، و برای من که تمام زندگی‌ام با خطر کردن گذشته بود گفتم این یکی هم روش. دست کردم از جیبم یک اسکناس صد دلاری در آوردم و در صفحه‌ی ویزای پاکستان پاسپورتم گذاشتم و به افغانی گفتم همینجوری بده دست‌شان. گفت شما خودتان باید بدهید، و اضافه کرد: صد دلار زیاد است دو تا بیست دلاری بدهید که هر کدام یکی را بردارند. گفتم: پس تو این‌ها را می‌شناسی! گفت: بله برادر، ما افغانی هستیم و غیر قانونی، اگر تابع نباشیم بیرون‌مان می‌کنند. گفتم اما من بیست دلاری ندارم. گفت : روپیه چه طور؟ در تاریکی ی ماشین دنبال عکس محمد علی جناح گشتم و یکی پیدا کردم. افغانی گفت: این کمه! گفتم لابد خودشان چنج دارند. پیاده شدم. در همین لحظه چراغ های ماشین پلیس هم روشن شد و من نتیجه گرفتم نمی خواهند مشتری‌ی آن شب‎شان خدای نکرده در تاریکی روی یخ‌ها سر بخورد. در سرمای سگ‌کش بیرون ماشین پلیس چند دقیقه‌ای طول کشید تا شیشه پایین آمد و دستی برای گرفتن پاسپورت من دراز شد. نه سلامی نه علیکی. شیشه‌ی پنجره دوباره بالا رفت و بنجامین فرانکلین و محمد علی جناح به همراه پاسپورت من به داخل ماشین رفتند. پنج دقیقه‌ای طول کشید تا شیشه‌ی پنجره دوباره پایین آمد و پلیس مربوطه به من حالی کرد که ویزای پاکستان را به او نشان بدهم و پاسپورت را به من برگرداند. با نگرانی جایی را که با اسکناس نشان کرده بودم باز کردم و ضمن آن که ویزای پاکستان را نشان‌اش می‌دادم در نور کم داخل ماشین دیدم محمد علی جناح مثل مال بدی که بیخ ریش صاحب‌اش مانده است هنوز آن لاست ولی خوشبختانه از فرانکلین خبری نیست. با لبخند مسخره‌ای به من اشاره کرد که: مرخص!

وقتی به داخل تاکسی‌ی افغانی برگشتم، انگار که فتح خیبر کرده بودم. خیبر اما سرد! پاها را که مثل دو شقه گوشت یخی‌ی استرالیایی نیاز به چند روز وقت برای آب شدن داشت جلوی بخاری‌ی ماشین گرفتم که گرما را همراه با بوی روغن موتور که چون افیون مرا نشئه می‌کرد در رگ و پی من بدواند. یادم می‌آید یک بار آشنایی را که معتاد به کشیدن تریاک بود به دوست دکتری معرفی کردم که ترکش دهد. دکتر از او پرسید: ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‌نامه ۱۲

نیما یوشیج

منتشرشده در صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

لقانطه اقبال

لقانطه اقبال1-31-13


ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در لقانطه‌ی اقبال | دیدگاه‌تان را بنویسید:

به یاد پرویز اسلامپور

پرویز اسلامپور یکی از نمایندگان برجسته‌ی “شعر دیگر” و از جمله پدیدآوردگان بیانیه‌ی “شعر حجم” در پاریس درگذشت. به یاد این شاعر گرامی مقدمه‌ای را که وی بر کتاب «کاریکلماتور» پرویز شاپور نوشته بود دراین‌جا نقل می‌کنیم.

یک نهایی

دو نهایی

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پاسخ آقای جلیل بهار …..

بعد از انتشار مطلب خلق و خوی دکتر مصدق به قلم آقای خازنی برای اولین بار در این سایت آقای دکتر جلیل بهار همواره ادعای آقای خازنی را در مورد این‌که ایشان رئیس دفتر دکتر مصدق بوده‌اند را نادرست دانسته و گفته‌اند پدر ایشان آقای احمد بهار در تمام مدت صدارت دکتر مصدق عهده‌دار این سمت بوده‌اند.
در این رابطه ایشان اسنادی را نیز ارسال داشته‌اند. ضمن تشکر از آقای دکتر جلیل بهار برای ارسال این اسناد و برخورد مسئولانه برای روشن شدن گوشه‌ای از یک بخش مهم از تاریخ ایران، همراه با یادداشت کوتاه ایشان به این سایت کپی‌ی حکم ریاست دفتری آقای احمد بهار به امضای دکتر مصدق و محمدرضا پهلوی را برای‌تان می‌آوریم.
                                                                                                           ن. ح

 دکتر جلیل بهار
پاسخ آقای جلیل بهار
 …….مدارک مسلم ضمیمه را برای ارائه به حضورتان فرستاده‌ام. متأسفانه فرمان شاه چون با قطع بزرگ صادر می‌شده در دو تیکه ضمیمه  شده ولی یک اسکن یک ورقی که خوشبختانه اصل مطلب را دارد همراه با فتوکپی عکسی که در سال۱۳۳۱ در مجله اطلاعات هفتگی هم به چاپ رسیده برایتان اسکن شده است. خودتان قضاوت خواهید فرمود. از معاصرین درآن زمان اگر کسی زنده باشد صحت و سقم مراتب را می‌توانند ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای منصور خورشیدی

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نگاهی به سینما

بخش نخست

فوریه 2013

جعفر پناهی و مجتبی میر طهماسب برنده بهترین فیلم تجربی

فوریه 1

سپیده دم – جایزه معتبر بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در سال ۲۰۱۲ از نگاه جامعه منتقدین فیلم آمریکا به “عشق” ساحته میشاییل هانکه فیلمساز کهنه کار اتریشی-آلمانی رسید در حالیکه “امانوئل ریوا ” بازیگر سالخورده این فیلم هم، برنده بهترین بازیگر زن نقش اول شد . او همچنین برای بهترین هنرپیشه زن نقش اصلی نیز کاندید اسکار گردیده است.  دنیل-دی لوئیس برای ایفای نقش لینکلن در فیلمی به همین نام برنده بهترین بازیگر مرد نقش اول مرد شد و او نیز برای اسکار کاندید شده است. جایزه بهترین فیلم تجربی به جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب برای فیلم “این یک فیلم نیست” تعلق گرفت. لیست کامل برندگان “جامعه ملی منتقدان” به شرح زیر است:

                                                                                                     میشل هانکه در سر صحنه “عشق”

بهترین بازیگر مرد “دانیل دی لوئیس” برای لینکلن از اسپیلبرگ – بهترین هنرپیشه زن “امانوئل ریوا” برای فیلم “عشق” از میشل هانکه و بهترین فیلم و کارگردان به “عشق (Amore) ” و میشل هانکه تعلق گرفت. جایزه بهترین نقش مکما برای بازیگر مرد به “ماتیو مکانهی” برای Magic Mike و “ایمی ادامز برای The Master تعلق گرفت. و جایزه بهترین فیلمبرداری نیز به “مستر” و بهترین فیلمنامه به لینکلن اهدا شد. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد سینما | دیدگاه‌تان را بنویسید:

اشعار این شماره

شاعران این شماره: غلامرضا پروسان، نسرین جافری، رسول یونان و حافظ موسوی
_____________________

برای «اشعار این شماره‌‌»ای که در برابر دارید باید از دوست خاطرات روزهای دور جوانی‌ام هوشنگ رئوفِ شاعر برای ارسال چندین کتاب شعر و دو شماره مجله‌ی درگاه برایم، تشکر کنم. هرچند این روزها خیلی کم‌تر می‌بینم‌اش اما با یاد شیرین مهربانی‌های‌اش هنوز هم دوست‌اش دارم.

پروسان
یک از غلامزضا پروسان

این استخوان‌ها می‌مانند   

و مفصل‌ها تا مدتی می‌مانند

     و ناخن‌ها که بیهوده رشد می‌کنند 

 تا مدتی.  

 ۸

 گلوله‌ها

با روکش مِس حرکت می‌کنند

پرندگان با بال

 و انسان

دیگر حرکتی نمی‌کند.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | دیدگاه‌تان را بنویسید:

متنی در شماره‌گذاری بادها نگاهی به مجمو عه‌ی شعر جمهور سروده‌ی بهزاد خواجات

نگاه: افسانه نجومی

افسانه نجومی

بهزاد خاجات

بهزاد خاجات

اگر قاعده‌ی هر بازي را حركت از گستره‌ی نشانه‌ها و رسيدن به قلمرو تازه و متفاوت معناها بناميم جمهور می‌تواند برآيند حركت ذهنييتی پويا و سيال باشد كه با دستيابی به ظرفيتهای متنوع كلامی سعی در رسيدن به آن دارد . اگرچه به تعبير من گاه به صراحت يك لهجه تنه می‌زند اما در ساختار هندسی خود و در فراشد دريافت متن با حركت متكثر دال‌ها و با گذر از معناهای قراردادی به جلوه‌های گوناگون و متضادی دست می‌يابد كه قادرند در روند مستمر خود يادآور رخدادها و كنش‌های سياسی / اجتماعی جهانی باشند كه رو در روی شاعر چهره گشوده به بيان ديگر جمهور با زبانی كنايی در چشم‌انداز محتوايی خود توانسته به ترسيم جهانی بپردازد كه با دلالتهای نمادين معنايی و با نگرشی راديكاليزم و رويكردی سياسی / منتقد به نقد جهان پيرامون بپردازد.

    كنار شما ايستاده‌ام كه كنارم بايستند / و همه در معصومييت زير شلواری‌ها/ به نيچه و گوساله‌ای نگاه كنيم / كه چشم در چشم هم فلج شده‌اند .ص۶۶

    به واقع متن در فرايندی ديالكتيكی در امتداد زنجيره‌ی زبانی با لقوه‌ای قرار می‌گيرد كه در حركت صريح خود مدام از دالی به دال ديگر در حركت است .پس معانی يا مدلول‌ها در امتداد زنجيره يزبانی بي‌پايان و با ايجاد گسست و چند پارگي در روند رو به گسترش خود مخاطب را به كشف و تاويل ارزش‌های نمادين كشانده با چشم‌انداز تازه‌ای روبرو می‌نمايد . ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با لیلا کردبچه

به تقاضای شاعر تصویر او از این‌جا حذف گردید. رسانه
به جای عکس

cover kordbacheh copy

حس زن‌بودن

چین دامنم که مرتب شد

زنگِ در را امتحان می‌کنم

عطر چای که در خانه پیچید

زنگِ در را امتحان می‌کنم

و همین که زیبایی‌ام اعتماد آینه را جلب کرد ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دیدار با یک شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یک شعر از جهانگیر صداقت‌فر

  جهانگیر صداقت‌فر1

گدازنده در سوز ِ ندامت

دریغا،

چه مهرگونه دمیدم ز تارکِ شبهاتان

                                         آن همه سال‌های کبیسه

چه عبث ز هرم ِ عاطفه مرهم شدم

                                       جراحتِ  دل‌هاتان را در آن همه فصل‌های زمهریر –

داغ ِ دلم،

          این زمان

                   جهانسوز ِ جانتان با د. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در شعر دیگران | دیدگاه‌تان را بنویسید:

به یاد محمود عنایت

با هفت.......

 به یاد محمود عنایت راپرت زیر که تسط خود او تهیه شده است را برای‌تان نقل می‌کنیم.

محمود عنایت
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

مشدی حسن

 موسیقی گیلکی‌ی مشدی حسن را با صدای خانم شیلا نهرور بشنوید.

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

می‌گویند

شماره‌ی ۳

 

منتشرشده در می‌گویند | ۱ دیدگاه