حرف‌های کتره‌ای

با عرض پوزش از خوانندگانی‌که حرف‌های آقای کتیرایی را دنبال می‌کنند به‌اطلاع می‌رسانیم که متأسفانه نتوانستیم در این شماره حرف‌های کتره‌ای را منتشر کنیم. امیدواریم که بعد از این بدون وقفه این  یادداشت‌‌ها را در هر شماره در این سایت برای‌تان بیاوریم. 

0

منتشرشده در حرف‌های کتره‌ای | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یادداشت‌های شخصی (‌چند نکته در مصیبت‌نامه‌ی عطار‌)

2آوریل2013

در آن سال‌های خیلی دور که تازه مدرسه را رها کرده بودیم به هر کتابی‌که دست‌مان می‌رسید ناخنکی  می‌زدیم بی‌که آیا چیزی از آن سر در می‌آوردیم یا نه. زبان را خودمان می‌آموختیم و ادبیات غرب را  در هم می خواندیم که از میان‌شان  آن‌چه را به زعم خود درست می‌یافتیم ثبت زندگی‌ی خود کنیم. این نکته در مورد متون فارسی نیز صادق بود، چنان که نمی‌دانم چند ساله بودم که تمهیدات عین‌القضات را که عفیف  عسیران تصحیح کرده بود زیر بغل زدم و درِ خانه‌ی همسایه را زدم. حجت‌الاسلام ملکی که بعدها  عضو  شورای انقلاب و از یاران  خمینی شد با شبکلاه دم در آمد. سلام و اظهار ادب کردم و لای  صفحه‌ای را که  علامت گذاشته بودم باز کردم و به دست او دادم. پرسید که چیست؟ گفتم آقا آن جمله عربی را که زیرش خط  کشیده شده بی‌زحمت برایم 

ترجمه کنید. کتاب را پشت و رو کرد و عنوان را خواند و بست و به من پس داد و گفت: من این را ترجمه نمی‌کنم، شما هم بهتر است این گونه کتاب‌ها را  نخوانید. ظاهرا خدا بیامرز نهی از منکر  کرده بود بی‌آن که هرگز بفهمد من تا  سرچشمه‌ی آن‌گونه منکر هم پیش رفتم. عطار برای ما از همان  اول چه برای  شاعران و چه قصه‌نویسان صورت دیگری داشت و همه به خصوص تذکره‌الاولیا را صورت متن درسی می‌دیدند. چند سال بعد کاظم رضا گزیده‌ی صافی‌شده‌ی آن را ضمیمه‌ی  دفتر لوح که با محمود  مشرف تهرانی ( م. آزاد ) در می‌آوردند به چاپ رساند. چند سال پیش هم بابک احمدی در نوشته‌ای که در  باره‌ی آن کتاب چاپ کرد  ترجمه‌ی جمله‌ی  معروف بحث‌انگیز حلاج را در آن‌جا به  روایت متفاوت بیژن  الهی آورده بود. اما حکایت مثنوی‌های عطار جور دیگری بود. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

لقانطه اقبال

شماره‌ی سیزدهم
عکس 2

ص48
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در لقانطه‌ی اقبال | دیدگاه‌تان را بنویسید:

صورت‌نامه

شماره‌ی ۱۷
ش 17

منتشرشده در صورت‌نامه | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نگاهی به سینما

بخش دوم

آپریل 2013

 

شکایت ۱۳ بازیگر زن سینمای ایران از فرج‌الله سلحشور

به گزارش خبرگزاری مهر، قاضی منصوری، رئیس شعبه ۹ دادسرای فرهنگ و رسانه، بدون آن که به اسامی این ۱۳ بازیگر زن اشاره کند گفت که شکایت آنها تحویل دادسرای فرهنگ و رسانه شده است.
فرج‌الله سلحشور مهر ماه سال گذشته، زمانی که شایعه حضور آنجلینا جولی، بازیگر هالیوود در ایران به منظور بازی در یک فیلم قوت گرفت، او را «فاحشه بین‌المللی» خواند و گفت که «هنرپیشه‌های زن ایران خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند».
ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری پنج بازیگر زن سینمای ایران خطاب به آقای سلحشور نوشتند: “ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگران‎تان بازگردد.”

فروش فیلم فریدون جیرانی از مرز دو میلیارد تومان عبور کرد

مجموع فروش فیلم جنجالی فریدون جیرانی با نام “من مادر هستم”با فروش یک ونیم میلیاردی در تهران و ۵۳۰ میلیونی در شهرستان‎ها از مرز ۲ میلیارد تومان عبور کرد! این رقم بالا در حالی به دست امده است که فیلم در تمام سینماهای حوزه هنری و ۸۰% سینماهای شهرستان‌ها توقیف بوده و اجازه اکران نداشته است!

توقیف پاسپورت‎های کامبوزیا پرتوی و مریم مقدم در بازگشت از فستیوال برلین

مقامات ايرانی گذرنامه‌های کامبوزيا پرتوی، دستيار و بازيگر و مريم مقدم، بازيگر زن فيلم “پرده”  آخرین ساخته جعفر پناهی را در راه بازگشت ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد سینما | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دیدار با حافظ موسوی

دیدار با یک شاعر این شماره را به دوستم هوشنگ رئوف شاعر تقدیم می‌کنم.
                                                                                         «‌مرگ فاصله‌ها را 
                                                                                                          کوتاه می‌آید‌»

حافط موسوی

حافط موسوی

coverزن تاریکی کلمات

باید پناه بگیریم
(‌سقف خانه‌ی ما همین کلمات است)
هوشنگ گلشیری

 

جای طناب
روی گردن ما
تا ابد نمی‌ماند

حتا اگر فرصت نکرده باشی
پول خردهای پس گرفته از بقالی را
                  توی جیب بریزی ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دیدار با یک شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

با صدای فرامرز سلیمانی

موسیقی‌ی مهرداد آبکناری

 

منتشرشده در با صدای شاعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

اشعار این شماره

شاعران این شماره: لیلا کردبچه، منصور خورشیدی، کروب رضایی، هوشنگ رئوف، حبیب شوکتی، و مجید نفیسی
_____________________
به تقاضای شاعر تصویر او از این‌جا حذف گردید. رسانه
به جای عکس
یک شعر از لیلا کردبچه

پیرمرد و دریا

به‌جای این‌همه صبح

که با نوری آویزان از دست‌ات کنار ساحل آوردی

دریا،

چه‌ات بخشیده مرد ماهیگیر؟

جز باری از نمک

که هر روز بر یقه‌ی تلخ ِ پیراهن‌ات خط می‌اندازد

جز باری از خستگی

که هرشب مرد قهوه‌چی

با اسکناس مچاله‌‌ای از دست‌ات می‌گیرد

و جز پت‌پت فانوسی

که تنها خمیازه‌های زن زیبای همسایه را

کنار پنجره می‌آورد ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در اشعار این شماره | ۱ دیدگاه

زلزله در ایران

نامه‌ی حبیب مراتب همدردی خود را با مردم عزيز مناطق زلزله‌زده‌ی استان بوشهر اعلام داشته برای کسانی‌که متحمل خسارات جانی و مالی شده‌اند آرزوی تحمل وشکیبایی می‌کند.

عکسی از زلزله‌ی بوشهر

یک‌بار دیگر خشم طبیعت دامنگیر ضعیف‌ترین بخش مردمان وطن عزیزمان ایران شد. گزارش‎ها حکایت از تلفات و خسارات فراوان می‌کند. نگاهی به تصاویر رسیده در سایت‌های مختلف، خرابی‌ی خانه‌های زیادی را نشان می‌دهد که غالبأ از پای‌بست سست و خسرا‌ن‌پذیر بوده‌اند. این مصیبت برمردمی وارد آمده است که در استانی زندگی می‌کنند که تنها نیروگاه اتمی‌ی کشور در آن بنا شده است ولی شهروندان آن هنوز از داشتن حتی خانه‌هایی با حداقل زیربنای محکم و معقول که بتواند جان و مال‌شان را در مقابل زمین‌لرزه‌هایی مانند آن‌چه در هفته‌ی گذشته روی داد مصون بدارد.   
آیا بهتر نبود که با این‌همه پولی که صرف یک پروژه‌ی غیرضروری «حداقل برای این برهه از زمان‌»، که با توجه به عملکردها و سیاست‌های غلط قادر نبوده‌ایم حقانیت و ضرورت اقتصادی استفاده از نیروی اتمی را در کشورمان به جهانیان ثابت کنیم و باعث انزوای بیش‎ترکشور و فشار اقتصادی شدید به مردمان زحمتکش ما شده‌ایم حداقل رفاه را برای مردم چون ساختن خانه‌هایی که آن‌ها را در برابر بلایایی چون زلزنه اخیر مصون نگه‌می‌داشت فراهم می‌کردیم؟!!.

این‌ روزها همچنین زلزله‌ای دیگری در وطن‌مان  در مناطق مرزی استان سیستان وبلوچستان ایران و  بلوچستان پاکستان رخ داد که خسارات جانی و مالی‌ی فراوانی به‌بار آورد. ضمن ابراز تأسف و همدردی با زلزله زدگان این منطقه از کشورمان ایران و کشور پاکستان برای‌شان روزهای بهتری را آرزو می‌کنیم.

منتشرشده در یادداشت‌های شخصی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

«‎شب خوف و خواب‎های غریب‎»

نوشته‌ای را که درزیر می‎خوانید از فصل‎نامه‎ی‎ پایاب شماره‎ی ۲۶‎ام که زیر نظر دوست هرگز ندیده‎ام محمدرضا مدیحی در تهران انتشار می‎یابد آمده است.

نگاهی به دفتر شعر «این پرنده از دوران سلجوقیان می‎آید»

شاعر ایرج ضیایی

نوشته‎ی محمدرضا مدیحی

ایرج ضیایی

ایرج ضیایی

cover این پرنده از دوران سلجوقیان می‌آید

شماره 26 ص27
ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در نقد شعر | دیدگاه‌تان را بنویسید:

به بهانه‌ی یک شعر برای جلال آل‌احمد

مجید نفیسی    جلال‌احمد آل

مجید نفیسی                        جلال‌ آل‌احمد

از: مجید نفیسی

در ۱۶ آوریل ۱۹۸۶ شعری سرودم با عنوان “جلال آل احمد” که در همان سال در مجموعه‌ی “پس از خاموشی” به چاپ رسید. اکنون در نخستین سالمرگ همسر او، نویسنده‌ی نامدار سیمین دانشور، ارزیابی از میراث جلال آل‌‌احمد بار دیگر مطرح شده۱ بی‌ فایده نمی‌بینم که خواننده را به خواندن آن شعر دعوت کنم و سپس بر زمینه‌ی آن به ارزیابی کوتاهی‌ از نقش آل‌‌احمد در دهه‌ی چهل بپردازم:

از غرب، زده شدی

و از شوروی بازگشتی

به تات نشین‌‌های بلوک زهرا.

دودکش‌های ترقی جانت را افسرد

و بختکِ حزب، رویایت را آشفت

پس نفرین زمین شدی

زمینی‌ که بُنه‌ی دهقان بود

و وقفِ مرقد آقا.

در جوانی از خانه‌ی پدری بیرون زدی

و شُرشُر ناودان کوچکت

در توفان‌های سیاسی گم شد.

وقتی اسکله‌‌های بزرگ نفت

بزهای کاغذخورِ دُرّ یتیمِ خلیج‌ات را تاراند

تو قهر کردی و چون خسی‌

به خلوت خرت و پرت ‌های خانه ی پدری افتادی.

تو چون نثر زیبایت  تند بودی:

شتابان و گزنده .

افسوس سه نسل

آن را چون شرابی‌ سرکشید

که هنوز از سردرد آن در شکایت است.

می‌خواستی نیروی سوم باشی‌

در برابر دجّال‌های بزرگ قرن.

اما ناجی‌ات

خود دجّال بزرگی‌ از آب درآمد.

آی یتیمِ تیپا خورده

چرا دست پدرخوانده‌ها را رها نکردی؟

اگر امروز زنده بودی

شاید با هم از خانه‌ی پدری بیرون زده بودیم.

بیست و هفت سال پیش که این شعر را نوشتم، هنوز مرده ریگ جلال آل‌ احمد به اندازه‌ی امروز از سوی آرمان پردازان ولایت فقیه در معرض دستبرد قرار نگرفته بود. امروزه، خیابانی را به نام او کرده ‌اند و جایزه‌ای ادبی‌ دولتی را به نامش خوانده‌اند و می‌خواهند چنین وانمود کنند که اگر او در سال ۱۳۴۸ درنگذشته بود، با خمینی بیعت می‌کرد و مانند برادر بی‌ استعدادش شمس شاید سکان‌دار “انقلاب فرهنگی” می‌شد یا مانند همسرش سیمین دانشور در آغاز انقلاب ۱۳۵۷ مجذوب خمینی شده و سپس به خانه نشینی روی می‌آ‌ورد. ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت‌های پراکنده | ۱ دیدگاه

بیست عکس مشهور و عکاسان آن

شماره‌های قبل
1&2

pic 3

منتشرشده در عکس‌های مشهور و عکاسان آن | دیدگاه‌تان را بنویسید:

عکس روز

منظره غروب آفتاب از داخل یک موج

منظره غروب آفتاب از داخل یک موج

منتشرشده در عکس روز | دیدگاه‌تان را بنویسید:

گروه رستاک: خراسانی

منتشرشده در رقص و ترانه‌های ایرانی | دیدگاه‌تان را بنویسید:

یکم آپریل 2013

منتشرشده در سرفصل | دیدگاه‌تان را بنویسید:

می‌گویند

شماره‌ی ۸
شماره 7

شماره 2- 7

منتشرشده در می‌گویند | دیدگاه‌تان را بنویسید: