- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل______________________..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________
.. **************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
..«الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. ..
..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________
______________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 10737
-
حرفهای کترهای
منتشرشده در حرفهای کترهای
دیدگاهتان را بنویسید:
یادداشتهای شخصی (صد تا یک غاز آسمانی)
این که دیگر مسلم شده فضاپیمای وُیجر ١ وارد فضای میان ستارهها شده و مدت مدیدیست منظومهی شمسی را ترک کرده مورد نظر این یادداشت نیست. چرا که این نویسنده آن چه از نجوم میداند از کتابهایی چون التفهیم
بیرونی و تنکلوشا و آن هم به قصد یافتن اصطلاحات نجومیی به کار رفته در ادبیات از نوع کمر جوزا، زهرهی چنگی و مریخ سلحشور بوده است. اما آن چه در این خبر مرا به نوشتن برانگیخت پیامهایی بوده است که مهندسان فلکی که اهل نجوم باشند به صورت دیسک در این سفینه تعبیه کرده بودهاند که اگر در فضای لایتناهی به دست موجودی افتاد بداند که این حرفهای قشنگ از مردمان سیارهای بوده است که با قویترین تلسکوبهای احتمالیی آنها به سر سوزنی هم قابل دیدن نیست . ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای شخصی
دیدگاهتان را بنویسید:
اشعار این شماره
شاعران این شماره: نسرین خواجه، راضیه شیرانی، هوشنگ رئوف، حبیب شوکتی، عمران صلاحی
_____________________
…………………………………………از:سایت شعرنو
“پلاک درخت”
پلاک درخت
افتاده بود
و هویتاش را
گم کرد
هنگامیکه
لخت وعور
تبر را برای
تجاوز به او
آماده میکردند.
منتشرشده در اشعار این شماره
دیدگاهتان را بنویسید:
دیدار با نصرت رحمانی
هدیه
ودیعهایست سکوت
گزیدهی خاموشان
سخاوتیست سرشکات
دمی که میخندی
چو پلک میبندی
حدیث گم شدن راههای آزادیست،
تمام تهمت من را به خویش میبندی
تو عِطر بوسهی فقری، به دستهای مناعت
منتشرشده در دیدار با یک شاعر
دیدگاهتان را بنویسید:
احوالات خصوصی که عمومأ در بارهی علامهی گرامی علیاکبر دهخداست
را از دفتر هنر ویژهنامهی این بزرگوار برایتان نقل میکنیم. ……………………………………………………..نامهی حبیب
منتشرشده در دفتر هنر
دیدگاهتان را بنویسید:
تمام سهم من از زندگی
نویسنده : منصور خورشیدی
مدادها شب را افقی میکشند
ناشر هنر رسانه اردیبهشت – 1391
نگاهی به افق شعر این مجموعه در سه فصل :
فصل نخست : مداد ها که تو میشوند ( آخرین اتفاق تا جنین جنون )
فصل دوم : تکههای شب را جمع کن ( انگشت آبی تا تولد )
فصل سوم : پازل تنهاییام را سپید بچین ( دلم را از پیراهن تو بیرون تا به علامتی / که تسلیم )
بگذار
آخرین اتفاقی باشم
که از شانههای دیوار
فرو میریزد
فرو ریختن برای خلق اتفاق. آن هم به استعاره از شانهی دیوار . در بر دارندهی حادثهای در حال وقوع است . بیبهانه ، خالی اما تلخ!
و شاعری که میخواهد دختر همهی رود های جهان باشد. باید در حرکتهای مستمر خود از تمام در یاها غبور و در جایی ریشههای خود را مستقر کند.
ریشهام
بر جغرافیای تنت
بالی برای پریدن میخواهد و در “فکر سایهی دوری / که نزدیک میشود . “
و برای ایجاد رابطه با جهان اطراف خود نیاز به پنجره دارد. دیدن عابران در گذر و تماشای پرندههایی که آن سوی این نگاه در پرواز هستند! و در سکوت مطول شاعر او ج میگیرند .
پنجرهای / که بودن را
رو به حصارهای بزرگ جهان
اثبات میکند. ادامهی خواندن
رؤياهای المثنای پرندة خط خطي
معرفی مجموعه شعر «جعبه سياه» عبدالصابر كاكايی/ نشر نيماژ/ ۱۳۹۲
از: اکبر اکسیر
در روستاي بزرگ تهران (شما بگوييد تهران بزرگ!) شاعران جوانی زندگی میكنند كه با تمام مدنيت و پرنسيپ و پز و اسم و رسم هنوز روستايی ماندهاند و در بدويت سيّال شعر غوطهورند. با آنكه شلوار لی میپوشند و كفش آديداس و ادكلن بيژن میزنند. ژل موی سر و آرايش هندسی سبيل و ريش نازككاری هذلولی و عينك گرد صادق هدايت میگذارند و كلاه كپی چهگوارايی؛ امّا چوپان چارق به پای چوخاپوش، برّههای معصومِ شعرِ معصومِ امروزند و بدون آنكه بدانند، مثل شاعران پسوندی با دل روستايی خود شعر میگويند و دل میبرند. اينها حتی در شبهای شعر روشنفكری محافل ادبی فرهنگسراها وقتي پای تريبون و پشت ميكروفون میروند، ته لهجهی نجيب خود را به رخ حضّار میكشند و همين صداقت خانمانسوز، شعر سادهی آنها را به ضيافت دلها میبرد و هوش از سر كهتر و مهتر میستاند.
منتشرشده در نقد شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
چنین گفت میرفطروس …..،
نوشتهی: هادی خرسندی
دریغا که هیچکدام از این لینکها که حروف لاتینشان مثل تابلوی نئون لای سطور فارسی میدرخشد و چشم را میگیرد، خنثی کنندهی یک پاراگراف از کتاب «سوداگری با تاریخ» نیست.
جناب آقای میرفطروس! پس از انتشار آنچه در رابطه با خانم امیرشاهی نوشته بودید و ایشان را به صفت «طناز» مفتخر کرده بودید، دیدم در سایت خودتان به ترجمه پرداختهاید که: «طناز(یعنی طنزپرداز)»
پرسش من این است که اگر شما درباره آقای ایرج پزشکزاد، طنزپرداز بزرگ معاصر هم چیزی مینوشتید، در یک مقالهی کوتاه هشت بار ایشان را «نویسنده طناز، نویسندۀ طنازم و نویسندۀ طناز ما» میخواندید؟ حتی در تیتر مقاله؟
پرسش سادهایست آقای میرفطروس. گمان نمیکنم چنین میکردید؟ بله؟ یا نه؟ جوابش یک کلمه است آقای میرفطروس.
خودمانیم آقای میرفطروس! چون طرف مقابل شما یک خانم بود اینطوری نوشتید، نه؟ صادق باشید! آقای میرفطروس! با توجه به معنای مشخص و متداولی که کلمۀ طناز در زبان ما دارد، در شأن شما بود (؟) که نویسندهی گرانقدری چون خانم امیرشاهی را طناز لقب دهید؟ بود؟ لازم بود؟ در شأن شما بود؟ لابد بود. اما گمان میکنم اگر مرحوم شعبان جعفری تان هم به جای شما میبود، حرمت یک خانم را در حد بیسوادی خودش نگه میداشت آقای میرفطروس. ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید:
مرگ غلامرضا تختی
به روایت عکسهای آزاده اخلاقی
به روایت یک شاهد عینی ” صحنه مرگ تراژیک ایرانی
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس). ادامهی خواندن
زنانی که تاریخ ایران را تغییر دادند
مهرانگیز دولتشاهی
برای گرامیداشت نقش بانوان در ارتقاء دانش و آگاهیی حقوق مردم ایران بهطور اعم و زنان محروم بهطور اخص، مطلبی را که خانم ندا سانیچ در مورد ده زن نقشآفرین در بیبیسی فارسی نوشتهاند را در شمارههای پیاپی و درده نوبت مختلف نقل میکنیم.
………………………………………………………………………………………….. نامهی حبیب
شماره هفتم
“خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانهها منحصر به یک در است که آنهم توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، [زنان ایرانی] اغلب سر و دستشکسته، بعضی با رنگ زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانهروز، منتظر و گریهکننده.”
این تصویری است که تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه از زندگی زنان آن دوره ترسیم میکند. او که فکر میکرد بهتر از پدر و برادرانش حکومتداری میداند، آرزو داشت روزی از پشت پرده حرم بیرون آید، وزیر و وکیل شود و در دنیای مردانه حرفش را بزند.
بعد از یک قرن، بسیاری از رویاهای تاج السلطنه محقق شده است. این آروزها، همچنان آرزو میماند اگر زنان و مردان بسیاری برای به دست آوردنش عمر و جان فدا نمیکردند.
این مجموعه نگاهی است به زندگی ۱۰ زن نامدار از میان زنان قاجار تا انقلاب که از جامعه خود جلوتر بودند، یا نگاه به زنان و نقش آنان را در جامعه تغییر دادند.
مهرانگیز دولتشاهی ادامهی خواندن
منتشرشده در یادداشتهای پراکنده
دیدگاهتان را بنویسید: