- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 18691
-
بایگانی دسته: شعر
بی تو بسر نمیشود
پایتخت رنجهای سوختگان مکزیکو اینجا ساکرامنتوی کالیفرنیاستخیابان غربتکوچهی دلتنگی،۴۰۰ مایل تا شهر فرشتگانهزارها مایل تا دریاچهی خزرو خوابی اندک تا زادگاه کوچکام…………………………………………………….۲۵ آپریل ٢٠١٠……………………………………………………… روزویل کالیفرنیا
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
لطفأ ما را نکشید
. لطفأ ما رانکشید. تقصیر این پرندهست که به آواز شما نمیخواند آسفالت این خیابان ………………….هر رنگی که باشد خون پرنده سرخ است و این جوی کوچک …………………. به دریاچه میریزد * لطفأ ما را نکشید برای تعبیر خوابهای دورمان … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
از طرحهای تو
برای: بیژن اسدیپوردر این حوالیی تاریکپرندهای عاشقخانه داردکه پاییز را سبز میکند سِحرِ انگشتاناشو بهار راهوای پیالهی طرحهای اوست ٢می ٢٠٠٩ … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
تقصیر صندلی
. پیدا کنید ارتباط بین این دوربین بیپایه و این آدم نزدیک بین پایهدار را که پای این فانوس بیفتیله تاریک شدهاند این مارمولک اگر سبز نیست تقصیر صندلیهاییست که از درخت بودن خسته شدهاند وگرنه صحبت داس و اره … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
بیا به تماشای آفتاب بنشینیم
.تقدیم به: دختران آفتاب.پیش از آنکه اتفاق بیافتدچهار صندلیی دستهداردور میدان قار قار نشاندیمما با صدای کوچه تمرین میکردیمو هیچکس به این چهار حنجرهی تازهکار………………………….. شلیک نمیکردبخت با ما بودکه انتهای خیابان رااز گلهای شیپوری……………. پر میکردندتا بهتر شنیده شویممردان … ادامهی خواندن
سفر
. دست میبرمصدایی که انگشتانام را تر میکندشنیده نمیشودبا آینه میگویمراز سفری راکه از چمدان، خالیست ……………………………..١١ می ٢٠٠٩ …………………………کوُل کالیفرنیا
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
به این درخت شلیک نکنید
.پشت این دیوار …………………..خبری نیستمثل همهی بعد از ظهرهاییکه باران خزر را نقطهچین میکندو من نخواهم بودکه دست آب را بگیرمو زیردرخت گردو پهن کنمتا کنارههای تنهایی خیس نشوند*تکیف این مالا*ی پیر چیستوقتی شما دریاچه را به کثیرالاضلاعی نا منظم … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
از حرفهای شما!
. ………………………………………..برای بیژن و شاپور و عمران به تساوی اسمات که خوانده شد تمام کابلهای تلفن که زیرِ زمین ِ سخت سخت خوابیده بودند …………………….بیسیمتر شدند و نامهای مستعارت ای_میل شد. * در کوچههای یار کسی صدایات را ……………………طرح زد … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
تنهاییام را در آینه خالی میکنم
. آستینام را بالا نمیزنم با فواره میقصم فرمان ایست را میروم با چراغ روشن میشوم کنار برف دراز میکشم تنهاییام را در آینه خالی میکنم پاییز را سبز میبینم کویر را آب میدهم درخت را به شاخه پیوند میزنم … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
اسم این کوچه شهید نمیشود
. وقتی شناسنامهام آن قدر باطل شد که “پِرلاشِز”* لاشه نمیپذیرد با صدایات بلند میشوم که فاتحهات خوانده نیست پس “فاتح شدم و ۶٧٨”** بار ساکن و مرداب وقتی صدای مرغابی بوی خزر میداد خیابانها سنگفرش بود و فرش خانهی … ادامهی خواندن
شرقی
. برای روبان قرمزتآبشاری طرح خواهم زد…………………از موجتا کلاهات بیسرنماند!. این گونه نیستکه از زیر سکوت تاریکات چشمان بستهات را………………. زاغ سیاه نزنندوگرنه تا حالا هزار باردست از پا دراز ترمیدان سنگی را……………….. دور زده بودیو سرت هنوز بر تنات…………….. … ادامهی خواندن
از پشت سیم خاردار هم میشود شنید
. از سیم خاردار میگذرد و آن سمت مشتی که فال میگیرند حرفها که میگذرد تابوت سبز میشود ……………………تا درخت. شکل حروف بیصدا! خاموش است این دست بلندگوهای مازاد بر احتیاج خبری را اعلام نمیکنند آنقدر تاریک است یکشنبه که … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
همین حوضچهی خالیست
. نام این پرنده آن قدر سوراخ است که “یاد یار مهربان آید همی“ . . . نام شما چه بود؟! اینجا سوالهای کوتاه با شمارههای بلند آویزان میشوند “خوابهای شمارهدار پشت دیوارهای شماطه“.. ………………………………………………………….. کوُول کالیفرنیا …………………………………………………….فروردین ١٣٨٨ ادامه … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
تیر خلاص را رها کردهام
. کوچکتر از شمایم اما تمام جهان را میخواهم ……………………….تسخیر کنم دستانام بزرگاند و در هیح دستکش چرمیی اصل ………………………نمیگنجند خودکار کوچکام خالی نمیشود و بر هر چیزی مینویسد من با کسی نمیجنگم آخرین بیانیهام را نوشتهام اهل معامله نیستم … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
پای برهنهی ظهر
. خاموش میشوی و فانوسک سالخوردهبا تو نمیگویدبر چهارراهی تاریکدنبال چند شبح مشکوکنامات را سکه میزنندشاهزادهی خوابهای کوچک تو میشوم* *نه از پاپوش طلاییات صحبتیستنه نگاهی خالیکه پاهای برهنهی ظهر………………………. تاول زندستارههای بالداربه خواب میروندو زمان هرزه .…………….. دو نیمه … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
خطی از میان شما رد نمی شود
.اسم دیوان شما فراموش نمیشود حافظ نه دیروز زندگی میکردو نه امروز مرده استپس زنده باد حضرت نیماکه شعرهای مرا تازه میکندادامه مطلب
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید: