- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 18714
-
بایگانی دسته: شعر فرانو
سه شعر
ادارات مثل روزنامهها، اول همه را سر كار میگذارند بعد آگهی استخدام میزنند بچههای وظيفه، يا شاعر شدهاند يا خواننده! خدا را شكر در خانه ما، كسی بيكار نيست يكی فرم پر میكند، يكی احكام میخواند يكی به سرعت پير … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
دیلماج
شعرهایام ترجمه به فارسیست ساکن آمریکا هستم و به گیلکی فکر میکنم ۲۵ فروردین ۱۳۹۱
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
چهار شعر کوتاه
جانباز خرماپزان غروب بمبها سوت میزنند خاکریزها وصیت مینویسند مینها میخندند مادر از خواب میپرد و همهی دمپاییها را به نمکی میبخشد.
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
شش شعر
(مدرک) بعضی ها مدرک گرفته اند بعضی خریده اند و بعضی دیگر آبش را می خورند متخصص اطفال وزیر خارجه می شود و تاریخ درس می دهد قهرمان دو و میدانی رییس فدراسیون فوتبال می شود و گوش های … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
دوشعر تازه
گالاردو سر افکنده مقابل ماتادورها چشم دریده زیر چاقوی سلاخها عکاس این عکس راست میگفت: جلوی قصابی که میرسند به لاشه همنوعانشان بیخیال نگاه میکنند گاوها ژستهای عجیبی دارند محمدعلی کلی از دستهای خالی خوشم میآید راحت مشت … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
صفرکیلومتر
آقا بزرگ بزرگ بود “چمدان”اش را در تهران بست و “چشمهایش” را در فرنگ میرزا کوچکخان افتاده بود و در جنگلهای گیلان برخاست من که نه علوی هستم و نه جنگلی هدایت نمیشوم و پشت پیکان ۴۶ شعرهایام را صادقانه … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
نوروزیه
فارنهايت از انتهای تقويم برای حرف قافيه میبارد و تمام تابلوهای راهنمايی لغزنده میشود بر كفشی سوارم ليز و لغز تا لگن خاصرهام را به ارتوپد برسانم جيوهها ته نشين شدهاند مليحه برای سفره عيد گندم خيسانده است يا صاحب … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
هشت شعر
زمستان زمستان همان کشاورزی است که در حسرت میوهها به خواب رفته!
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
ارتباط
به آخر برج که میرسیم از نفس میافتیم ژاله میگوید: “قبل از اینکه دوباره سکته کنی باید به سفر برویم” دست چپم را روی قلبم میگذارم ساعتم به خواب میرود. فوریه ۲۰۱۲
یاسا
تاریخ را یاد نگرفتیم و جفرافیا را زیر پا گذاشتیم. مغولها که آمدند معلمهای گرامیی ریاضی تعداد کشتهشدگان را زیر رادیکال بردند و کتابداران مسئول قتلِعام کتابها اعلام شدند ژانویه ۲۰۱۲
آنتی بیوتیک
چاپ تازهی آمبولانس در طبقهی اول کتابخانه سکوت تمرین میکند “الف مثل باران”* تب کردهاست پرستار با جلد سفید وارد میشود آدامس طوطینشان تزریق میکند چای دم کرده است خدا کند حافظ سرما نخورده باشد این شعر را خوب هم … ادامهی خواندن
دیدار با حمیدرضا اقبالدوست
راز بقا نهنگها ماهیهای بزرگ را میخورند ماهیهای بزرگ کوچکترها را و باز کوچک و کوچکتر قانون طبیت است و مشکلی نیست کار وقتی گره میخورد که نهنگهای محترم دو قورت و نیمشان هنوز باقی مانده است پرواز … ادامهی خواندن
منتشرشده در دیدار با یک شاعر, شعر فرانو
۱ دیدگاه
تبرستان
روز رونمایی کتاب شعرم برای شادیی روح مرحوم درخت یک دقیقه سکوت اعلام شد و شاعران محترم برای همیشه سکوت کردند. ۱۰دسامبر۲۰۱۱
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
MY BOY
برای: غلامحسین ساعدی غلامحسین ساعدی عزاداران بِیِل را نوشت گاو مشدحسن خلق شد پدرم لبخند زد گوسالهی مادرم به دنیا آمد گاو مشدحسن جهانی شد و من عزیز کشتارگاههای جهان. نوامبر۲۰۱۱
سه شعر از اکبر اکسیر
* يارانه تا چند سال پيش از سوپر مرغ همسايه فقط چند ماشين آخرين مدل برای سگ های عزيزشان كله و پای مرغ میبردند از شما چه پنهان
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید:
سه شعر از اکبر اکسیر
* اشارات شير نخوردم ترسيدم تب مالت بگيرم سبزی نخوردم ترسيدم وبا بگيرم از ترس گرگ به قصاب پناه بردم قصاب دستی به پهلويم زد و گفت:
منتشرشده در شعر فرانو
دیدگاهتان را بنویسید: