- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 18570
-
بایگانی دسته: شعر
در غم سفر مسعود احمدی
«مبادا که در دهر دیر ایستی مصیبت بود پیری و نیستی» -فردوسی- شعر از: حبیب شوکتی دستهایم را ببندید تقصیر دستها نیست که مسعود رفت محض احتیاط دهانم را هم … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
برای شعرهای گمشده
برای مهرداد عارفانی این شعر را برای ۳۱ جولای روز تولدش و به امید آزادیی هر چه زودتر در اینجا میآوریم: شهر آزادی بر گوشوارهی ایفل شاعری که از خانه تا شما پیاده آمده بود پشت درهای بسته دستبند زده … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهها برای برای شعرهای گمشده بسته هستند
کمی خانگی
به بیژن اسدیپور و انگشتان سحر آمیزش چشمانات آبیست دستانام را میشویم خیس نمیشوند با این آب نمیشود آبی شد تابستان را از کویر میکَنم
دو شعر کوتاه
به دوست عزیزم آرش نصرتالهی: برای کتاب تازهاش “در فصل کاشتن کلمات” در فصل کاشتن کلمات دوستی، عشق و مهربانی را نشاء میکنیم و فردا از پشت پنجره جوانه میزند و باد صدای شعر تکثیر میکند. ******* به دوستان … ادامهی خواندن
یادداشت کانون نویسندگان در سالمرگ احمد شاملو
در دوازدهمین سالگرد سفر شاعر بزرگ معاصر احمد شاملو، متن زیر از کانون نویسندگان ایران را از سایت تا مقصد میخوابم….. به مدیریت جواد عاطفه را همراه با شعری از خود که پیشتردر دفتر هنر ویژهی محمود دولتآبادی و نیز … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر, گزارش
دیدگاهتان را بنویسید:
توفیقتان زیاد
آمده در دفتر هنر ویژهی توفیق ………………………………………..برای: توفیق توفیقتان زیاد آقای جمعه دیشب دوچیز یادشان نرفت زیرا که ما پنج خواهر و سه برادریم و دوم همیشه شیرینتر بود
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
عزت زیاد
۵۸ پرنده صدای کسیست که نمینشیند مثل درخت که ایستاده میمیرد کتابخانهی این شهر بوی کشتار جنگل مازندران میدهد “سلام، آقای نیما یوشیج خدمت نمیرسیم” فوریه ۲۰۱۱
منتشرشده در روی موج کوتاه, شعر, شعر فرانو
دیدگاهها برای عزت زیاد بسته هستند
آبی
تقصیر چشمهای توست که جنگل خاموش را ………………………….آبی کرد وگرنه ماهیان سیاه کوچک دیدار دریا را به اینجا نمیآمدند فوریه ۲۰۱۱
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
خطی که از میان شما رد نمی شود
لطفآ کنار خوابهای من دراز نکشید من اسلحهی خودکار حمل میکنم و یک برگ کاغذ سفید رویاهایام را شلیک میکند شناسنامهام پیش شماست
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
ديدار
این سوی خط ایستادهام و ترا که سرگرم مردنی تماشا میکنم به چشمانام نزدیک میشوم
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
نقاط خالیی نقطه
وقتی که رفت یک نقطه زاده شد در انتهای یک شروع و انتها شروع شد نقاط در نقطه خالی شدند و نطفه ابتدای آخر آمد٬ کسی تلاش کرد و چیزی خلاصه متلاشی شد مثل بید در باد مثل برگ در پاییز مثل لحظه در … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
سفر
کمی سکوت فاصلهی ماست وقتی تو می روی و من میمانم که تو چقدر دوری ۲۲ فوریه ۲۰۰۷ ٬ روزویل کالیفرنیا
در خدمت حضرت آدم!
خیال نازکام را قیچی میکنم در این شعر جایی ندارد چشمانام را میبندم اتفاق تازهای نخواهد افتاد نه با این پرنده کاریم هست و نه با این بادبادک نسبتی دارم خیابان آزادی آخرین تیری نیست که به خطا رفته چراغ … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
از آینه میگویم
به: بیژن اسدیپور و شاعرانگیاش در کار طرح و طنز بی رنگتر از آینهُ پرحجم . تا داغ خوابگَردهای خيابان باريکتر زند نه گرد راه پاک میکند، نه آب بر چهر خواب میزند یعنی بیدارِ خوابهای جهان … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید:
گلدانِ شکسته به برگ سبز ختم میشود
کفشهایات را در بیاور فکر کن در خانهی خودتی پاهایات را دراز کن آنقدر که بهار را بیرون از لفظ پنجره لمس کنی به این آینه نگاه نکن تصویر خوابهایات را میشکند گلدان شکسته هم به برگهای سبز ختم … ادامهی خواندن
ما چتر میشویم
کلید را میزنم برق از سرم میپرد در شهر ممنوع پرواز جایی برای پریدن نمانده است پس من میمانم و کمی حضور آبکیی رود رودی که میرود به درد حوض شدن نمیخورد ما بیشتر به نام نامیی باران چتر میشویم … ادامهی خواندن
منتشرشده در شعر
دیدگاهتان را بنویسید: