سماجت
آنم که میبودم من،
موج و نگاه و بادم.
دریا
…….هرگز
…………..تمام چشماندازم نبود،
و
از پا که میافتادم
……………….هر بار،
پا میشدم
…………………دوباره
…………………………به راه
میافتادم.
سماجت
آنم که میبودم من،
موج و نگاه و بادم.
دریا
…….هرگز
…………..تمام چشماندازم نبود،
و
از پا که میافتادم
……………….هر بار،
پا میشدم
…………………دوباره
…………………………به راه
میافتادم.
2 Responses to دیدار با(اسماعیل خویی)