صد سالگی صادق چوبک


صادق چوبک

صد سالگی صادق چوبک همراه با شعری منتشر نشده از او

نوشته‌ای از: مرتضی نگاهی


مرتضی نگاهی

 

صادق چوبک متولد چهاردهم تیرماه ۱۲۹۵ و تنها دو روز مانده به روز تولدش در اطراف شهر برکلی ایالت کالیفرنیای آمریکا در سال ۱۳۷۷ از دنیا رفت.

چوبک در سال آخر زندگی‌‌اش به شهرک ال‌سریتو در نزدیکی شهر برکلی و در حاشیه سانفرانسیسکو رفت و بر روی تپه‌ای مشرف به سانفرانسیسکو ساکن شد. دست کم هفته‌ای یک بار می‌دیدمش و سه شنبه‌ها هم که دوستان دیگر می‌آمدند پای ثابت صحبت بودم. 

چوبک یکی از پیشگامان داستان‌نویسی ایران بود که با محمد علی جمال‌زاده شروع شد، با صادق هدایت به اوج رسید و با صادق چوبک و بزرگ علوی فراگیر شد. این چهار تن با تمام فواصل طول و عرض جغرافیایی و خطوط درهم و برهم آراء و عقایدشان رفاقتی ناب باهم داشتند و کوشیدند که دوستی‌شان را در هر مکان و زمانی حفظ کنند. چوبک همواره با جمال‌زاده مکاتبه داشت و آثارش را برایش به سوئیس می‌فرستاد. جمال‌زاده در مقاله‌ها و نامه‌هایش چوبک را تحسین می‌کرد و او را یکی از رهروان صادق هدایت می‌دانست. او نوشته است:

 

«سنگ صبور (یکی از آثار بسیار مطرح چوبک) شرح داستان غم‌انگیز تنهایی‌ست. تنهایی انسان‌ها و سرودی‌ست در ستایش آزادی. و مرثیه‌ای‌ست بر تیره‌بختی‌ها و سوگی‌ست در اندوه زنان و کودکان بی پناه این سرزمین و ستایشی‌ست از دانش، زیرا که جهل و نادانی در آن محکوم شده است.» (نامه خصوصی، ژنو، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۶)

 

چوبک سخت از خرافات نفرت داشت. در ۹ سالگی با عقاید میرزا آقاخان کرمانی آشنا شده بود که دوستی در خفا برای پدرش می‌خوانده و از آن به بعد و تا آخر عمرش هم‌چنان بزرگ آفت ایران را خرافات می‌دانست. وصیت کرده بود که جسدش را بسوزانند و در دریا بریزند. بنابراین چوبک بی‌هیچ مراسم مذهبی به دریا پیوست…

 

چوبک در ۱۹ سالگی با هدایت آشنا شد و شیفته‌اش شد. این دوستی و شیفتگی تا آخر عمر هدایت این دوستی ادامه داشت. با بزرگ علوی هم دوستی‌اش همواره پا برجا بود. دردآور این که همه‌ این چهار تن با تمام عشق و علاقه‌ای که به میهن داشتند هر یک به گونه‌ای در غربت آرمیدند. جمال‌زاده در سوئیس، هدایت در فرانسه، علوی در آلمان و صادق چوبک در کالیفرنیا جهان‌شان را عوض کردند. یعنی وطن حتی جنازه این بزرگان را به خود نپذیرفت!

چوبک شعر هم می‌نوشت. “آه انسان” که در کتاب “خیمه شب‌بازی” چاپ شد به نوعی زندگی‌نامه تمام قد چوبک است . در برخی از اشعار دیگرش که خود “چکامه” و سپس “ترانه” می‌خواندش از زندگی و نیستی و مرگ سخن می‌گفت. این ترانه‌های چوبک شاید کلیدی باشند برای ره گشودن به دنیای پر رمز و راز چوبک.

 

این شعر که برای نخستین‌بار در توانا چاپ می‌شود، به یاد تولد خودش سروده شده است.

 

سرگشتگی

                           به یاد روز تولد خودم

 

ندانم زنده‌ام یا مرده‌ام

آیا این دنباله همان زندگی نخستینِ من است؟

و یا مرده‌ام و این راهِ مرگ است که می‌سپرم؟

شاید این پندار و زندگی دنیای مردگان است 

که می‌نوردم.

*

این ندانم دوش که خفته‌ام

کِی‌ام خواب در ربود؟

آیا این دنباله خوابِ دوشین است

یا بیدار شده‌ام 

و یا از خوابی به خوابی دیگر شده‌ام؟

*

این همان خانه است؟

همان هواست؟

و همان درختان و مردم

که در دنیای زندگان، با آن‌ها پیوند داشتم

و با آن‌ها آمیزش داشتم؟

اگر چنان باشد

و اگر زنده‌ام 

و نمرده‌ام

پس چرا عشق من هست و نیست

و از آن جز خوابی

فراموشی خورده

و دردناک

و بسی دور 

به جا نماند؟

و هیچ دیگر…

 

پنجم جولای ۱۹۹۵

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یاد بعضی نفرات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید