نویسندهی این بخش از رسانه دوست و خواهر عزیزم هلن شوکتی با وجود بیماریی سخت با همت و کوشش فراوان مطلب این شمارهی سرفصلهای موسیقیی ایران را تهیه و برای رسانه ارسال داشت. برایش آرزوی بهبودی و شادکامی دارم
من اگر پيامبر بودم، رسالتم شادمانى بود، بشارتم آزادى، معجزهام خنداندن كودكان،.نه ازجهنمى مىترساندم و نه به بهشتى وعده مىدادم. تنها انديشيدن را و انسان بودن را میآموختم.
همکارمان هلن شوکتی در هر شماره به موسیقی و هنرمندان ایرانی که به نوعی در اعتلاء و ارائه این هنر روحپرور دست داشتند میپردازد که همهماهه از نظرتان میگذرانیم.
فصل سی و چهارم
هلن شوکتی
شهرام ناظرى شواليهى آواز ايران
شكوه آوازخوان بزرگ در هنرش است، در آوازش، در آنچه خوانده و بيشتر در آنچه نخوانده.
شكوهاش در قطعاتى است كه آهنگسازى كرده، در شعرهايى كه سروده، روزگارى نيويورك تايمز برايش نوشت: * پرندهى آواز خوان فارسى* و چند وقت بعد، دولت فرانسه شواليهاش كرد.
او مىگويد: همين شهرام ناظرى بودن برايش كافى است، كه براى هر آدمى كفايت مىكند اين نام.
اما همانقدر كه موسيقى اين سرزمين وامدار اوست، ادبيات نيز از حضورش بهرهها برده است.
از حافظ و خيام گرفته تا ابوسعيد ابوالخير و مولانا و سايه و نظامى و رابعه و البته كدكنى و اخوان و سهراب ! مولانا و فردوسى را هم او بود كه براى اولين بار وارد موسيقى ايران كرد و آثارشان را خواند.
ناظرى رمز ماندگارى را مى داند و به همين خاطر است كه تا اين اندازه گزيده كار است.
آن روز كه «داريوش صفوت» در بارهاش گفت:
در صداى او،،،لنگرها، دندانهها و اكسنهاى خاصى وجود دارد كه به آن حس حماسى بخشيده است.
او خوب قدر اين جمله و آن صدا را دانست و براى همين از /شاهنامه /خواند . از شاعرى كه او را هويت و حيثيت ايرانيان مىدانند. او اما فرزند زمانهى خودش هم هست، براى همين است كه باز از همين لحن براى خواندن بهره مىگيرد.