خوانش شعری از فرزاد میر احمدی” قلب مورچه بزرگترین قلب جهان بود…” توسط شاعر نازنین منصور خورشیدی
چو ایران نباشد تن من مباد… چایها در سرازیری لبهای قدیمی…چایخانه همان قهوهخانه بود…رستم که بتمنش شلوغ کرده …چایش را به نقالی خسته تعارف کرد…دره آبستن سیل بود … این صدا که میشنوید نشان از پایان حمله است …چراغها را روشن کنید …پیر جنگ از جنگ کنار جنگل دوش هوا میگیرد…(قیمت دلار ربطی به وزن طلا ندارد ) …اسطورهها با تختی کشتی گرفتند …کشتن چیزی شبیه مصدر است …به نسترن برگشت در اضلاع غبار به صدای پنجره زل زد …کمی کشاله ران ابر را هل بدهید …باران شرمنده بخار نشود …ریپورت گزارش است دیپورت ساپورت نیست …اصلا چیزیهایی هست دروغش را از راستش دلربا تر.. مثل زندگی…مثل لزجوارگی لیسهای مکرر باد بر باران …به قهوهخانه نمی رود تا انگ …معنا به محتوی برنخورد …پنیر لیقوان بخوری یا دسر شکلات …کویر تا دریا شبیه تاریخ حرف میزنند …قلب مورچه بزرگترین قلب جهان بود…شجاعت درخت و حوصلهی رنگ از خستگی پاییز است؟
فرزاد میراحمدی
” قلب مورچه بزرگترین قلب جهان بود…”
نگاه منصور خورشیدی به یک شعر فرزاد میراحمدی
از ویژگیهای این نوع از بیان شاعرانه، ساختارشکنی ، معناگریزی، نگاه متفاوت و گرایش آگاهانه در برابر شعرهایی که در محور عمودی (تقطیع پلکانی ) خود را نشان میدهند، گاهی این نوع از بیان شاعرانه به سمت معنا خیز برمیدارد و آن در شرایطی است که زبان به سمت گفتار حرکت میکند. یعنی به کار بردن الفاظ معمول “پنیر لیقوان بخوری یا دسر شکلات … “، “(قیمت دلار ربطی به وزن طلا ندارد ) … نمونههای موجود در متن شعر شاعران ” فراسپید ” است . و گاه با تلمیحات تاریخی “رستم که بت منش شلوغ کرده …چایش را به نقالی خسته تعارف کرد…” یا “اسطورهها با تختی کشتی گرفتند … ” و برخوردهای نه چندان حرفهای درکارکرد برخی کلمات، گروه کلمه و ترکیب کلمه ابراز میشود که مفهوم دیگری دارد .
“به قهوه خانه نمیرود تا انگ … ، معنا به محتوی برنخورد …”
در شعرهای فرزاد میر احمدی: ضربالمثلهای رایج ، طنز بسیار ظریف و تکیه کلامهای چند زبانی و عبارات چند صدایی با روایتهای شکسته و ساختار غیرمتمرکز در برابر خواننده شعر اعلام حضور میکند ،”چوایران نباشد تن من مباد… ” همهی نمونههای فوق زمینه خلق رابطه را بین اجزا فراهم میکند و گسست موجود در متن را از بین میبرد.
یکی از عناصری که در این نثر به شعر یا شعر به نثر به طور خطی و با نقطهای ارائه میشود.
کارکرد نقطه بدون پیش زمینه در نحو زبان گاهی از حد معمول فراتر میرود و اصالت زیباترین نوع بیان “درنگ و تکیه” در متن و در عبارت از دست میرود. اگر هدف شاعر درنوشتن شعر استفاده از سه نقطه( .. . ) یا بیشتر باشد .آگاهی از آن یک ضرورت برای شاعر محسوب میشود.
نقطهها در متن یا شعر: نشانهی بریدگی، افتادگی، حذف، گسستگی و ادامه مطلب است و در موارد زیر کاربرد دارد:
۱ـ برای نشان دادن افتادگیهای عمدی و روائی درمتن و در عبارت
۲ـ به جای واژه یا عبارتهای حذف شده به دلیل اهمیت آن در متن
۳- برای بیان نکردن برخی کلمات وترکیبات
الف) هنگامی که بخواهیم بقیه مطالب یا عبارت یا جملهای را ذکر کنیم. می دانیم که خوانندهی متن، عبارت یا شعر از آن آگاهی دارد .
ب) در تصحیح متون نظم و نثر کهن، گاهی مصحّح در متن، افتادگیهایی مشاهده میکند، در صورت مشاهده دیگر نسخهی بدلها، اگر جاافتادگیها کامل نشد، علامت سه نقطه (…) همواره باقی میماند. به معنی آنکه متن افتادگی دارد.
ج) گاهی برای گریز از آوردن مستقیم نام کسی یا عین مطلبی سه نقطه گذاشته میشود.
قابل ذکر است که اگر افتادگی در متن نسخههای کهن از یک کلمه بیشتر باشد، سه نقطه معمولاً تا جایی که افتادگی است، ادامه دارد و به چهار نقطه تا چند نقطه میرسد . بحث مفصل نقطهگذاری را در متن در زمان دیگری مورد توجه قرار میدهیم .
در این ساختار خطّی و نقطهای، اصول شاعرانه از جمله عناصر خیال انگیز ، تصویر ، ایهام و ایهام تناسبهای کمتری دیده میشود . عوامل فوق در کار شاعران با تجربهتر دیده شده است.
کنار هم گذاشتن کلمات بنا به ضرورت ساخت شعر یا فاصلهگذاری آن به صورت آگاهانه در یک مصراع میتواند به درون مایه شعر قدرت و قوت ببخشد. زیرا همهی رمز و رازهای یک اثر هنری در پوششی از تناسبهای عوامل سازگار در شعر زمینه بروز تحولات ذهنی را برای سرایش شعر فراهم میکند. اگر شاعر با درک درست از همنشینی کلمه در بافت افقی شعر همخوانی ایجاد کند. زمینه را برای درک معنای حقیقی و رسیدن به دریافت مجازی فراهم میسازد . و زمانی این امر تحقق پیدا میکند که شاعر در خلق ترکیبها در ساختمان درونی شعر تجربه و مهارت داشته باشد.
اما ویژگی مهم این گونه بیان در زبان فرزاد میراحمدی استفاده از سجع، جناس و مراعات نظیر است “ریپورت گزارش است دیپورت ساپورت نیست … “در یک بند و در توالی عبارات خود را نشان میدهد. از جمله زمان و زبان “کبودی آوندهای باران …خیمه که آسمان باشد …دراین ترکیب خیس زمان و زبان …” و جناسها (ناقص و گاهی تام) مثل هزار و هزار و “پیر جنگ از جنگ کنار جنگل دوش هوا میگیرد…” آرایههای دیگری از ارکان شعر: تضاد، تشخیص (استعاره کنایی). “کویر تا دریا شبیه تاریخ حرف میزنند…”
یا “شجاعت درخت و حوصلهی رنگ از خستگی پاییز است؟” و “باران شرمنده بخار نشود …” در کار دیده میشود. کارکرد زمان در زبان این شاعران بسیار با اهمیت است. از دیروز تا امروز به راحتی در ذهن این دسته از شاعران تورق میشود. همه حرف این است که نوع نگاه شاعر به اینگونه شعرها نیازمند مهارت و تجربهی شاعر است.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.