منصور خورشیدی
نوشته: منصور خورشیدی
این روزها خبر مرگ اهالیی قلم و هنر ایران ما هر روز از اقصی نقاط این جهان خاکی بگوش میرسد. نسل اول مهاجرت بعد از انقلاب حالا دیگر موهایش سفید است و کمر خمیده دارد. آنها که سال تولدشان در شناسنامهی گمشدهی ایرانیشان قدیمیتر است امید بازگشت بهایران را فراموش میکنند و گاهأ حتی در خارج از کشور نیز اجازهی اقامت ندارند. آنها را به خانههای پیران پرت میکنند تا فرزندان و وابستگانشان بتوانند از پس مشکات زندگی سخت اقامت در خارج (خصوصأ در آمریکا که خودم در آن زندگی میکنم) برآیند، آنهای دیگر گاهی به یاد وطن آهی جانسوز سرمیدهند که شنیده نمیشود.
نوینسندگان و هنرمندان اما سعی دارند تا در توان دارند بنویسند و خبرهای رسیده از ایران را بازتاب دهند اما داغ مهاجرت و دوری از وطن جانشان را میسوزاند و در کارمایههای آنها دیده میشود و بیشتر این مرگها را من حاصل غم دوری از وطن و نیز پیری میبینم.
بهیاد شاعر گرامی حجمگرا یدالله رویایی نوشتهای از منصور خورشیدی عزیزکه از رهروان راه رویایی بود و خود اخیرا ما را ترک کرد از اولین ویژهنامهای که برای او توسط هنرمند بیهمتا بیژن اسدیپور در مجلهی عاشقانه آمده بود را برایتان میآورم: