نوازندگان دورهگرد خیابانی دورهی قاجار
هلن شوکتی در هر شماره به معرفی آلات موسیقی و یا نخبگان موسیقی ایرانی میپردازد که از نظرتان میگذرد.
فصل یازدهم
هلن شوکتی
فستيوال كن يا پيام ويديويى رئيس جمهور اوكرايين آغاز شد كه از فيلم ديكتاتور بزرگ ياد كرد و خواست كه سينما با جنگ و تهاجم مخالفت كند.
ديكتاتور بزرگ اولين فيلم هاليوود عليه هيتلر بود كه در آن چارلى چاپلين بزرگ، با خلق يك اثر هنرى بى نظير توانست در كمال هنرمندى آلمان نازى را هجو كند و پيشواى قدرقدرت آن را به تمسخر بگيرد.
اين اثر جاودانى درست ٨٥ سال پيش در چنين روزهايى براى نخستين بار بر روى پرده سينما به نمايش درآمد.
چارلى چاپلين يك بار گفته بود:
با پول مىشود خانه خريد ولى آشيانه نه!
رختخواب خريد ولى خواب نه!
ساعت خريد ولى زمان نه!
مقام خريد ولى احترام نه!
كتاب خريد ولى دانش نه!
دارو خريد ولى سلامتى نه!
خانه خريد ولى زندگى نه!
و بالاخره قلب خريد ولى عشق نه!
مطرب و مطربى در ايران
مطرب به كسى گفته مىشود كه با يكى از ابزار موسيقى، طرب بوجود آورد.
كار مطرب دگرگون كردن حال شنونده است، به گونهاى كه غبار غم از دل شنونده زدوده شده و همه مشكلات ذهنى و جارى او به فراموشى سپرده شود.
ايجاد طرب از كيفيتهاى گوناگونى برخوردار است. هر چقدر هنرمند تسلط فنى و خلاقيت والاترى داشته باشد، موسيقىى طرب انگيز و زلالترى خلق مىكند.
حافظ بيش از هر شاعرى از كلمه مطرب سود جسته و تعبيرهاى متفاوتى از اين واژهى زيبا- كه از دوران صفويه به حرفهى سياهى تبديل شد- به دست داده است. براى حافظ!!! مطربى كه طرب را درك نكرده و حالات سماعى و موسيقى را در جان خود لمس نكرده باشد، غير قابل قبول است.
هر كه اين عشرت نخواهد خوشدلى بر وى تمام وان كه اين مجلس نجويد زندگى بر وى حرام
يكى از وظايف مهم مطرب اين است كه حال شنونده را با نغمات دلكش و طرب انگيز تغيير دهد و او را به تعالى نزديكتر كند.
گاهى حافظ مقام مطرب را هم پايه زهره – الهه موسيقى – مىداند و مىگويد:
سرود زهره رقص آورد مسيحا را” . مطربى كه به اين درجه از اعتبار دست يافته باشد ، نزد حافظ از ارج و منزلت فراوانى برخورداراست.
حافظ گاهى نيز مطرب را وظيفهمند مىكند كه به همراه عمل طرب، اشعارى نيز بسرايد و بخواند.
“مطرب بگو كه كار جهان شد بكام ما ” .
طربانگيزى، صفت مطربان بود كه در واقع حافظ مىتوانست تمام اين وظايف را به گردن شعر بگذارد، كارى كه خود در آن بىنظيربود، اما او اين وظيفه را به عهده مطربان عاشق و دردمند مىگذارد كه مىتوانند با استفاده از شعر و تأثير توأم آن، حال شنونده راتغيير داده و با اين دگرگونى حال، به درجه ى متعالىترى دست يابند.
مطرب با پردهگردانى و رمز و راز آن، به درجهاى مىرسد كه بيان پوشيدهى مفاهيم را در لابلاى نغمات موسيقى جاى مىدهد و آن رااز چشم اغيار دور نگاه مىدارد.
مطرب چنان به پردههاى دستگاهها و مقام و گوشهها مسلط است كه حافظ تنها او را قادر مىبيند تا جلوى قيل و قال را بگيرد و وجد وحال را در مجلس جارى كند…. حافظ اوج موسيقى را در طربى میبيند كه مطرب به پردهى سماع دست يابد و به وسيله آن در ” هاى و هوى ” را بر بندد.
حافظ، مطربان را تشويق مىكند كه وظيفه نشر غزليات فارسى را عهده دار شوند و در شرايط سخت سياسى، پيام شاعران را به مردم واهل دل برسانند.
بساز اى مطرب خوشخوان خوش گو به شعر فارسى، صوت عراقى
تا قبل از صفويه، مطربان از چنين حرمتى برخوردار بودند. با اين كه گروههاى ديگرى نيز وجود داشتند كه به آنها مغنى ، خنياگر، وخواندگر مىگفتند، اما الزامأ كار آنها طرب نبود. موسيقى مطربى به آوايى اطلاق مىشود كه طرب انگيز و شادى آور باشد و با استفاده از ضرب، میتواند “”حال درونى را ادوارى كند و آن را مانند خم شراب به هم زند تاكيفيت تازهاى كه شراب جان و عصارهى عشق است، بدست آيد”” به همين دليل ريتمهاى مورد استفاده بيشتر متعلق به “رقص وسماع عاشقان “بود٠
همانگونه كه اشاره شد، به جز كلمهى طرب – كه حافظ و مولانا بيش از هر شاعر ديگرى از آن استفاده كردهاند – از كلمه مغنى نيزبراى موسيقىنوازان استفاده شده است، كسانى كه وظيفه طربانگيزى ندارند و امروزه به آنها رديفنواز مىگويند. اين گروه مغنىها و خنياگران، كار مطربى را كه طربانگيزى بود براى خود سبك مىديدند.
شايد به همين دليل حافظ براى اين گروه’ وظيفهى بيان كردن افتخارات گذشته را قائل مىشود مانند:
مغنى كجايي ؟؟ به گلبانگ رود به ياد آور آن خسروانى سرود
اگر چه پس از صفويه، خصوصيات واقعى مطربهاى اصيل ، -در اثر تبليغات عوام بىخبر- خصلت خود را در ميان مردم از دست داد اما واژهى عمله طرب و مطرب به دنبال سنتى مىآيد كه حداقل از زمان حافظ معمول بود.
به جز عملههاى طرب دو گروه ديگر مطرب نيز بودند كه به آنها مطرب روحوضى و مطربهاى دورهگرد ميگفتند٠
مطربهاى دورهگرد همانطور كه ازنامشان پيداست، دايم در سير و سفر بودند، و محله به محله و شهر به شهر مردم را با نغمات موسيقى آشنا مىكردند و اكثر اين افراد، شعر نيز مىسرودند. اين سنت در بعضى مناطق ايران هنوز رايج است. در افغانستان وپاكستان حتى موسيقىدانان رسمى نيز به اينكار مبادرت مىیورزند.
با اين كه مطربها خود در كار شادىآوری شركت داشتند، اما زندگى روزانهشان بسيار سخت و طاقت فرسا و غمگنانه بود و مردم به آنها توهين روامىداشتند.
روحيهى شاد اين گروه شادى آور، بسيار شبيه دلقكهايى بود كه در سيرك مردم را مىخنداندند، درحالىكه زندگى آنها تراژدى و آكنده از درد و رنج بود. اين گروه براى حفظ جان خود و خانوادهشان، مانند اقليتهاى مذهبى يهود، مجبور به زندگى دسته جمعى بودند تا برخى از عوام آنها را آزار ندهند.
نوعى ديگر از مطربان بنام مطربهاى خاص، كه سرآمد جامعه بودند، براى مطربهاى روحوضى و دورهگرد احترام قائل بودند چرا كه مشخصه پر اهميتتر مطربهاى روحوضى و دورهگرد، انتقال موسيقى مطربان خاص به ميان تودهها بود.
مثلأ در دوران عارف قزوينى كه وسايل ارتباط جمعى مانند صفحه، نوار، راديو و تلويزيون نبود، همین مطربهاى دورهگرد بودند كه درباغها و تفرجگاههاى عمومى –مانند سر پل خواجو ، شميرانات و باغهاى شهر رى – تصانيف عارف را مىخواندند و اكثرأ با اضافهكردن نالهها و گاهى با تغيير ضربها، اجرا را سادهتر و مردمى مىكردند.
استاد نورعلىخان برومند چنان نقل كرده:
در گذشته كه من نوجوان بودم و با فاميل به تفرجگاههاى شميرانات مىرفتيم، براى اولينبارتصانيف عارف قزوينى را من انجا شنيدم و ديرى نپاييد كه اين تصانيف، دهن به دهن به وسيله مطربها به شهرهاى دور افتاده مىرفت و در مدت كوتاهى مردم ان را زمزمه مىكردند.
با اينكه بهجز مطربهاى مرد نوازنده و خواننده، مطربهاى زن نوازنده نيز وجود داشت كه تعداد آنها پس از صفويه بسيار كم شده بود و به همين خاطر هنگامى كه مجلس زنانه تشكيل مىشد، مطرب را يا پشت پرده نگاه مىداشتند و يا آنها را از نگاه كردن منع مىكردند.
حافظ.و مولانا و شمس و همهء عرفا براى مطربان سوخته و عاشق، احترامى ويژه قائل بودند. شمس تبريز در مقالات خود چنين مىگويد: ” مطرب كه عاشق نبود و نوحهگرد كه دردمند نبود شنونده را سرد كند”
مطربان در ميان اهل فن از احترام زيادى برخوردار بودند، “در اصفهان نوروزخان تارزن، كه استاد كسايى به هنگام سخن گفتن از اودر راديو، از تأثر نميتوانست گفتار خود را ادامه دهد” از مطربهاى مورد توجه جامعه اهل هنر بود.
بايد باور داشت كه اين گروه از مطربها شيوهاى براى خود به وجود آوردند كه به شيوه مطربى معروف شد و از اصالت، توانايى تكنيكى و محفوظات غنى برخوردار بود.
از اساطير نامدار موسيقى رسمى، كه پيرو اين شيوه بودند، مىتوان از شكرالله خان قهرمانى نوازنده مورد علاقه عارف قزوينى و عبدالحسينخان شهنازى فرزند ميرزا حسينقلى، كه راه پدر را دنبال نكرد و به سوى شيوه مطربى كه سوختهتر بود روى آورد،، ياد كرد. همچنين رحيم قانونى آخرين بازماندهى تكنيك ايرانى قانون ،، و برادران بخشى ” سازسازان و سازفروشان ميدان بهارستان ” نمونههاى بسيار با ارزش موسيقى اصيل ايرانى بودند.
با بيتى از مولاناى كبير پايان مىدهم نامهی این ماه را
“خدايا مطربان را انگبين ده براى ضرب، دستى آهنين ده”