شاعران این شماره:
اکبر اکسیر، قیصر امینپور، سیروس رادمنش، ناهید عرجونی، غلامحسین نصیریپور و علیرضا نوری.
یک شعر از: اکبر اکسیر
«صحنه / شب حمله بود»
زير آتش توپخانه
ما سنگر مي كنديم و ديوار ميكشيديم
لودر ها خالي ميشدند ، كيسهها پر
سنگ روي سنگ بند نبود
بچههای تبليغات
نرسيده به نماز شب ايستادند
كارگردان به طعنه گفت:
ای كساني كه ايمان آورديد
كاش سيمان ميآورديد!
یک شعر از: قسصر امینپور
این روزها که میگذرد
شادم
این روزها که میگذرد
شادم
که میگذرد
این روزها
شادم
که میگذرد …
بخشی از یک شعر از: ناهید عرجونی
دوستم داشته باش
مثل خیابانی معترض
که زخمهایش را
به دوربینها
نشان میدهد
مثل خیابانی
که گریه کرده است
یک شعر از: سیروس رادمنش
حجمی مرا می خواند
که از تبلورِ تارِ گلوش
دیوانی به سینه دارم.
اگر چه کنجِ گریه ندارد
این زمین؛
از آن کوه
که غربت عشق دارد
دلم نهاده است.
یک شعر از: غلامحسین نصیریپور
به مرگم آذین کن ای تحمل معلق
که بر بلندای این تپهی ویران
تاریکتر از آن شدهام که دیده شوم
دیدن از یادم رفته است رفته است رفته است
و رفتن از یاد اشیایی که از یادمان بردهاند
پریده است.
یک شعر از: علیرضا نوری