عمران گرامی میفرماید:
۹– آب در غربال
آب را غربال کردم
عطر گلها را گرفتم
ریختم در دستمال
آب را غربال کردم
برگ یادت را گرفتم
ریختم در دستمال
آمدم تا خانهات
۶۶/۲۹/۲۸
۹– قیمت
با لباسی پاره
از فروشنده سؤالی کرد
– قیمت انسان
متری چند؟
۱۱ – شکفته
با گامهای نرم گذر میکرد
از خواب سنگ
افشانده شد
غبار صدا
روی برگهاه
در چهار چوب پنجره
قلبی
شکفته بود
۱۲– عکس
عکسی به دست داشت
از خود
آن را نشان من داد
پرسید
– با این مشخصات کسی را ندیدهای؟
۱۲– خیرالامور
عدهای
این طوری میخواهند
عدهای
آن طوری
یکنفر با دو دهن میخواند!