استاد سعید نفیسی در بارهی نسخههای خطی تاریخ بیهقی که در نثر فارسی همان مقام دیوان حافظ را در شعر زبان فارسی دارد روزگاری آنها را به دو دستهی هندی و ایرانی تقسیم کرده بود، و دکتر علی اکبر فیاض مرد بزرگ دانشگاه مشهد که عمری را صرف فراهم آوردن نسخ و چاپ آن کتاب کرد در مورد این تقسیمبندی مینویسد :
” مراد از هندی نسخههاییست که در هند به دست آمده است ولو از جای دیگری به آنجا رفته باشد. نسخههای هندی شاید اصلیتر از نسخههای ایرانی باشد به این معنی که نسبت به نسخههای ایرانی قدیمتر و در نتیجه به اصل اولی کتاب نزدیکترند، کاتبان هندی بر خلاف کاتبان ایرانی کمتر از خود دخل و تصرف در عبارات کتاب کردهاند { دکتر علی اکبر فیاض / نسخههای خطی تاریخ بیهقی / یادنامهی ابوالفضل بیهقی / دانشگاه مشهد }. استاد درست میگفت چون اگر چنین نبود هندیها نه تنها قدیمترین یادگارهای خود را چون وداها ، اوپانیشادها و مهابهارات چون چشم حفظ نکرده بودند، که حتی ما نیز نشانی از بعضی منابع فرس باستان و پهلوی خود نمیداشتیم که از حسن حادثه در دستهای مطمئن ایشان باقی مانده بود .
اما عجیب است که از جمع چهارده قدیمترین نسخهی دیوان حافظ تنها یکی در ایران بوده است و بقیه در کشورهای هند، ترکیه، روسیه، انگلستان و امریکا در همین نیم اخیر پیدا شدهاند . و این چهارده نسخه که قدیمترین و تازهیابترین
آنها پنجاه غزل است از کاتبی به نام علا مرندی که در زمان حیات حافظ گردآوری شده (غزلهای حافظ / به کوشش علی فردوسی / عکسی و حروفی / نشر دیبایه / ۱۳۸۷) به پانزدهمین نسخهای ختم میشود که قبل از این نیم قرن در ایران به دست آمده بود و مدتهای مدید اساسیترین و کهنترین سند شعر حافظ به حساب میآمد، متنی که به “نسخهی خلخالی” مشهور است و در سال ۱۳۲۰ به همت مردان بزرگی چون علامهی قزوینی و دکتر قاسم غنی اساس متنی چاپی قرار گرفت که هنوز هم سرشناسترین چاپ دیوان حافظ به حساب میآید. اما واقعیت آن است که این کاتب ناشناس نسخهی ملکی سید عبدالرحیم خلخالی سی و پنج سال پس از مرگ حافظ چنان جعلیاتی را جانشین کلمات خواجه کرده است که با گذر از صافی علامه محمد قزوینی بعید است هرگز به راحتی جای خود را به کلمات اصلی حافظ بدهند که امروز در جای جای نسخههای تازهیاب آفتابی شدهاند. ظاهرا این کاتب ناشناس شاعر میان مایهای هم بوده است که مثل تمام آدمهای متوسط در اندازههای خود عموما دچار تخمین غلط میشوند و اصرار در بهتر کردن شاهکارهای استثنایی نوابغ میورزند . مثل آن مضحکهای که یکی از بهنام ترین نویسندگان همین قرن ایران با شاهکار میرزا حبیب اصفهانی “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی”- اثری که در تاریخ نثر فارسی در کنار گلستان سعدی جای میگیرد – به پا کرد ، این کاتب نیز خواسته بود به بزرگترین شاعر فارسی زبان محبت کند و کاستیهای او را با نبوغ خیالی خود اصلاح کند . چون این رشته سر دراز دارد و بناست یادداشتهای متعددی را به دنبال داشته باشد بگذارید با یک نمونهی ممتاز از محبتهای کاتب خلخالی به حافظ شروع کنیم . اگر علامه قزوینی آن را ثبت کرده است البته اصل کلام حافظ هنوز از میان نسخههای جدیدتر سر بر نکرده بود ولی از استاد خانلری به بعد آن را میبینیم که در بستر بدلها آب خنک میخورد اما جاذبهی انتخاب علامهی فقید کسی را به آن متمایل نکرده بود؛ نه خانلری، نه سایه، نه عیوضی و نه حتی دکتر سلیم نیساری که در نود سالگی هنوز دنبال نسخههای دیگر قرن نهم است ولی در این جا پشت پا به روش کار خود زده و به رغم نسخههای قدیم تر و بیشتر باز همان جعل کاتب خلخالی را بر گزیده است . بگذارید بیت را به روایت معروف بخوانیم :
سه قدیمترین نسخهی قرن نهم و از جمله قدیمترین متن کامل دیوان یعنی نسخهی ایاصوفیه (۸۱۳ هجری ) و حیدر آباد هند (۸۱۸) و سبز پوش هند ( ۸۲۴) کلمهی ” دی ” را ” گل ” ضبط کرده اند ، دو نسخهی دیگر ( ۸۲۱ و ۸۲۳ ) یا در معنی ” گل ” شک کردهاند و یا کلمه را غلط خوانده و ” دل ” ضبط کرده اند که البته غلط است. تنها پس از ضبط کاتب نسخهی خلخالی (۸۲۷) است که واژهی” دی ” آفتابی میشود و معلوم میشود که مطلقا نتیجهی غلط خوانی نیست و برای رفع مشکل فرضی حافظ جعل شده است، جعلی که امروز در هیچ متن چاپی حافظ جز آن نمیبینیم. و اما دلایل نادرستی آن: تمام اعجاز شعر حافظ در زنجیره ی کلماتیست
که هر واژهی بیگانهای را هر چند زیبا و یا درست به نظر برسد پس میزند. مجموعهی این کلمات چنان در مضامین کنایی و شگردهای بیانی چون مراعات النظیر و ایهام گرد آمدهاند که هر گونه جابه جایی موجب پاره شدن آن زنجیره میشود .
به فرض که ” دی ” را به معنی مطلق زمستان بگیریم — کاری که حافظ نکرده است و در دیوان سه جا از “باد دی” و نیز ” رهزنان بهمن و دی ” یاد کرده است — ماحصل بیت سادهتر از شعر خواجه مینماید ، که بلبلان جفاهای بسیار از سرمای دی کشیدهاند که نوبهار فرا برسد (که فصل گل بشود) همین ؟
اصل مشکل از این فرض غلط است که اولین بار خود شاه شجاع از سر حسادت به حافظ گفته بود : که ابیات غزلهای او هر کدام به اصطلاح ساز خود را میزنند . اگر این گونه به نظر برسد البته از اندازهی دستهای کوتاه ما هست و خرمای بر نخیل، وگرنه غزلهای خواجه به قول خودش یک ” بیرنگ ” دارد که دور نیست اصل ” پیرنگ ” مصطلح امروزی بوده باشد و مضمون غزلهای او گاه ظاهر است و گاه در پشت واژگان پنهان. همین واژهی “بیرنگ” به قول صاحب فرهنگ جهانگیری ” آن باشد که چون نقاشان خواهند که تصویر کنند نخست طرح آن بکشند و بعد از آن پر کنند “
وقتی در مدیحهی کوتاه حبیب شوکتی برای شاعرانگی بیژن اسدیپور
در کار طرح و رنگ میخواندم :
یاد واژهی ” بی رنگ ” افتادم که کاتبان آن را در شعر حافظ ” نیرنگ ” خواندهاند:
و دهخدا مصدر مرکب ” بر آب انداختن ” را ظاهر کردن آورده است .
این ها واژگانی هستند حول محور ” نقش زدن ” که در شعر حافظ در مفاهیم مربوط به ” رسم کردن ” به کار رفته است :
به ایهام کلمهی ” پرده ” و مناسبت آن با ” نقش زدن ” توجه شود.
باری ، در بیت اصلی مورد گفتگو کلمهی ” دی ” غلط و جعلیست به این دلیل که تنها واژهی درست ” گل ” است .
کلمهای که نه تنها این بیت، که کل غزل بر محور آن ساخته شده است:
۱- این غزل برای شاه شجاع و در آستانه ی بازگشت او ساخته شده است .
۲- در بیش از سی غزل که خواجه برای شاه شجاع در زمانهای قهر و آشتی ساخته است از او به استعارهی ” گل” و از خود به ” بلبل” یاد کرده است . این نکته به خصوص در شعرهای دوران کدورت شاه و شاعر بیشتر به چشم میخورد.
به یاد دار محبان باد پیما را
و
که شعر حافظ شیرین سخن ترانهی توست
۳- جاعل کلمهی ” دی” ایهام کلمهی ” جور” را نفهمیده که ضمن مفهوم ” ظلم و ستم ” اشاره به ” گل جوری” دارد که معروفترین گلاب فارس را از آن میگیرند. در ترجمهی تاریخ طبری متن قرن چهارم آمده است:” و این جور شهریست اندر پارس که خرمتر از آن نیست … و این گلاب پارسی از جور آورند و اردشیر را آرزو بود که نشست خود به جور کند.”
۴- و حالا مفاهیم چند گانهی کلمهی ” بو” با پیدا شدن
کلمهی ” گل” و ” جور” از یک سو و مفهوم امید و انتظار از سوی دیگر معلوم میشود .
ببینید که زنجیرهی واژگان حافظ با ردیف کلمات ” جور( نظیرهسازی با واژههای گل + جور = گل جوری )، بلبل ( کنایه از خود شاعر) گل ( کنایه از شاه شجاع ) . بو (ایهام : امید / عطر) و مراعات کلمات “نوبهار” و ” باز آمدن” که نشان میدهد غزل محصول دوران اولیهی پادشاهی شاه شجاع بوده است چه گونه کامل شده است.
بگذریم که اگر آن کاتب راز ” جور بلبلان ” را ” از گل ” ندانسته بود شاید از عدم توجه او به شکل خار بودن گل قبل از فرا رسیدن نوبهار بوده است که “جوربلبلان” را توجیه میکند.