نظامی عروضی در چهار مقاله مینویسد که در زمان جوانی در شهر بلخ خیام را دیده بود که در میان مجلسی میگفت : گور من در مکانی خواهد بود که سحرگاهان باد شمال بر آن گل افشان میکند. سی سال بعد که نظامی عروضی از نیشابور میگذشت از بلدی میخواهد که گور خیام را به او نشان دهد . شرحی که او از دیدارش از مدفن آن خردمند نیشابوری میدهد شاید موثرترین سطرهای چهار مقاله باشد: “مرا به گورستان حیره بیرون آورد، و بر دست چپ گشتم و در پایین باغی خاک او دیدم نهفته، و درختان امرود و زرد آلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که در زیر گل پنهان شده بود .و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم و گریه بر من افتاد که او را هیچ جای نظیری نمیدیدم .” (چهار مقاله نظامی عروضی / محمد معین / ص ۱۰۱)
بذر همین گل ها را نهصد سال بعد یک خبرنگار انگلیسی که از نیشابور میگذشت از روی گور او بر گرفت و به لندن برد که در آن جا بر گور ادوارد فیتزجرالد مترجم رباعیات خیام رویاندند که هنوز بوی نیشابور را میدهد و ترنم این ترانه را به گوش میرساند:
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از پی خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
خیام در کتاب نثر خود نوروزنامه علامت گنج را چنین مینویسد: چون انبوهی کرکسان را در جایی بینند که مردار نباشد بدانند که در آنجا دفینه نهفته است. و آن کتاب را که در توصیف فصولی از تاریخ و آداب جشن نوروز است با این جملات به پایان میرساند:
” اندر جهان چیزهای نیکو بسیار است که مردم از دیدارشان شاد گردند، ولیکن هیچ چیز به جای روی زیبا نیست، زیرا که از روی نیکو شادی آید چنان که هیچ شادی به آن نرسد. و این کتاب از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. مبارک باد بر نویسنده و خواننده. ” (نوروز نامه / تصحیح مجتبی مینوی / ص ۷۱ و ۷۷)
آیا به راستی برای بزرگمردی که کرکسان مردار خوار را بر سر گنجهای نهفتهی خانهی خود و روی زشت و کریه را نامبارک دیده بود، هنوز در آن سوی هستی میلی به
” چون سبزه امید بر دمیدن ” باقی مانده است؟
ای صاحب فتوی ز تو پرکارتریم
با این همه مستی ز تو هشیارتریم
ما خون رزان خوریم و تو خون کسان
انصاف بده کدام خونخوارتریم؟ (رباعیات خیام / نسخه ی کمبریج ۶۰۴ ه)
*