منصور خورشیدی در گفتوگو با «بهار»
امیرحسین بریمانی- خبرنگار
افلاطون سرودن شعر را خطرناک میداند چراکه شوریدگیِ شاعر را به مخاطب انتقال میدهد و حتی او را به بیقانونی و آنارشیگری سوق میدهد؛ اما اگر احساسهای نهفته در شعر دچار پیچیدگیهای فُرمی شده باشد، ما به تعدیلِ احساسیگری خواهیم رسید. در اشعار منصور خورشیدی، بیان فرمیک یک وضعیت شاعرانه نوعی از فاصلهگذاری میان فرم و محتوا ایجاد کرده است که خواننده را مجاب به لغزش میان این دو خواهد کرد. لغزش پایانناپذیری که به عدم قطعیت در دستیابی به معنا خواهد انجامید و ماندگاری شعر خورشیدی را تضمین میکند. منصور خورشیدی را بهعنوان شاعری آوانگارد میشناسیم که دغدغه حجمی خود را حفظ کرده است. حال این سوال درمقابل ما خواهد بود که شعر حجم در دهه نود نیز پتانسیل رویکردهای نوین به شعر را در خود دارد یا خیر. دراین گفتوگو همچنین به موضوع شعر حجم و شعر خورشیدی پرداختیم و سعی داشتیم تفاوت یا شباهت میان این دو را تبیین کنیم.
یداله رویایی
در گفتوگویی از یدالله رویایی بهعنوان شاعر همه زمانها یاد کردید. حال آیا شعر حجم را نیز همه زمانی تصور میکنید؟ منظور من البته در آفرینش است. امروزه پس از گذشت چند دهه از مانیفست حجم، شاعران کمتر بهسمت نوشتار حجمی میروند یا اگر هم مولفههایی از حجم را خودآگاهانه به کار ببندند باز لقب حجم را برنمیتابند. اگر قائل به یک حرکت تطوری در شعر باشیم، شعر حجم به زمان ابطال خود برای گذر به شیوههای نوینتر، نزدیک میشود.
سوالی که با چنین مکانیسم ذهنى مطرح میشود، با پیشفرض، داوری و زمان ابطال بهسراغ شعر حجم مىآید، باید بداند که شعر حجم فرصتی برای تاویل و هرمنوتیک ایجاد میکند. برای مدام تازه شدن بیانیه دوم تفسیر نگفتهها بود و بیانیه سوم شعر حجم با استحکام و قدرت بیشتری منتشر شد، زیرا «برد ملی و بینالمللی» دارد. همهزمانی و همه مکانی است. از زمان شروع تا امروز تمام پلههای تحول را در شعر و در ادبیات معاصر طی کرد. بهویژه در دهه هفتاد چهرههای پیدا و پنهان شعر حضور خود را اعلام کردند. نسبتهای بسیاری میان رویکرد پدیدهشناختى هوسرل با شعر معاصر و آوانگارد ایران وجود دارد و با استمرار در خواندن شعر مدرن میتوان بهاین تفکر نزدیک شد.
در اصل بیانیه حرفهایی بود که جامعه ادبیپذیرفت. دو کتاب «از حاشیه تا متن» و «حتای مرگ» گواه این حرف است. در هر صورت بدفهمی در همه سبکها و سلیقهها دیده میشود. در فرانسه داداییستها و در روسیه فرمالیستها. در شعر ایران و در شعر این دهه نیز بیقاعده به سادهنویسی و سادهاندیشی افتادیم بدون معیار، دستور زبان و منطق زبان را ندیده گرفتیم زبان گفتار را جانشین زبان معیار کردیم. هرگز به شکل بازتری زیباشناسی شعر و فرم شعرارتباط برقرار نکردیم. درنتیجه شعر حجم با همان نگاه، جایگاه مستحکمی برای خود خلق کرده است و زمینه بازتری برای نسل فردای شعر فراهم میکند.
تنظیم مانیفست در تقابل با تجربهگری در شعر است، چراکه تجربهگری، ارائه پیشنهادهایی خودانگیخته به فرم شعر است و نه برساختن تئوری و زیباشناسی و نهایتا اتخاذ آن. آوانگاردیت شعر حجم در زمان مانیفست به رویکرد نوین و ساختارمند خود به شعر بود. حال اگر آن ساختارها در جامعه ادبی تثبیت و درونی شده باشد، احتمالا دیگر نتوانیم شعر حجمِ دهه نود را آوانگارد بپنداریم. با این تفاسیر آیا ضرورت بازتعریف یا ارائه مانیفست بعدی شعر حجم احساس نمیشود؟ یا شعر حجم به کلی دغدغه آوانگارد بودن ندارد؟
بیانیه شعر حجم بهدنبال چنین پدیدهای بوده است، زیرا رفتار خود را به کسی تلقین نمیکند و میخواهد که رها و آزاد و در تعلق تفکری نباشد. مکانیسم ذهنى شعر امروز چنین دریافتی را از مخاطبان حرفهای شعر توقع دارد و شعر حجم میخواهد که ذهن خواننده امروز با دریافت نوتری بهروز شود. بهاعتقاد من دراین دهه بیانیهها و مانیفستها کارساز نیستند و تا هنوز هم شعر امروز ایران را شعر دهه چهل تغذیه میکند. شعری که سمتوسوی بازتری به جهان کلمه و تصویر دارد. دریچهای که برزبان شاعران شعر حجم گشوده میشود، مفتاحی برای درک تازه از قرائت شعر است. شما از شعر آوانگارد همین توقع را دارید که توانسته است ظرفیتهای قویتری از زبان را وارد شعر کند؛ چراکه هوش شاعران آوانگارد پشتوانه غنی دارد و مرز جستوجوهای غیراصیل و تکراری را درهم میریزد. دهه پنجاه و دهه هفتاد هربار تلنگر بیداری به ذهن و زبانها زده شد چون شاعران این نوع از هنر کلامی زبانی بیمرز و ذهنیتی مستقل دارند و نگاهی «بهسوی خود چیزها» و چیزهایی که در خود هستند و رها از هر تعینی رویکرد تازه به پدیدارشناسی هوسرل دارند. پس نیازی به تفسیر، تعبیر و تاویل درمورد بیانیه نداریم. همه آن چیزی که از مانیفست حجم داریم، اگر خوب بخوانیم، مجهز میشویم. تا ذهن خود را سمت نادیدهها و ناگفتههای جهان هستی هدایت کنیم.
منتقدان بر سر حجمی بودن اشعار شما اتفاقنظر ندارند. برخورد شما با این قضیه چیست؟ واگذار کردن این موضوع به مفهومِ تکثر معنا و هرمنوتیک، اینجا نوعی منفعل بودنی است که از اعتبار ساقط کردن را معنی میدهد. بههرحال مرگ مولف هم به شکل نگرفتن گفتمان میان مولف و منتقد نظر نمیدهد.
مهم نیست که منتقدان درمورد شعر من چه نظری دارند. مهم این است که نظر به شعر حجم دارند. مهم مخاطبان حرفهای شعر هستند. هرچه باشد اعتبار کسی از دست نمیرود و به اعتبار کسی افزوده نمیشود. شعر در جایگاه خود از ویژگیهای مدرن برخوردار است و هر منتقدی میتواند داوری خود را دربرابر خواننده شعر قرار دهد. هرکس میتواند به تغییر واقعیت بپردازد و کشف حجم کند، توقّف فیزیکی در جهان اشیا موجب میشود که شاعران واقعیّت مفهومی شیئی را عوض کنند تا به مفاهیم دلخواه در ابعاد متفاوت دسترسی پیدا کنند. روایتهای زیادی دراین سمت نگاه دیده میشود که ربطی به حجم ندارد زیرا روایت در شعرحجم قابل اعتنا نیست. شعر حجم خطاب جهانی دارد، تنه به تفکر جامعه مدرن ادبی میزند تا مرز جغرافیای بسته ذهن را بشکند و پنجرهای باز کند تا جهان ندیدنی را زیر گستره نگاه و خیال ترسیم کند.،برای کسانی که بهره از هوش برتر دارند. تصرفی در جهان هستی شاعر را بهسمت علت اولی سوق میدهد. کسانی که دوست دارند شعر حجم را با زبانشناسی رولان بارت و سوسور و هرمنوتیک گادامر، و چند استناد به لیوتار یا شالودهشکنی تحلیل کنند، راه بهجایی نمیبرند. حضور بیواسطه مشاهدات شاعر را گسترشیافتهتر برابر خواننده حرفهای شعر قرار میدهد.
در ابتدا حجمی شدن شما یک برگزینش و انتخاب آگاهانه بود یا ناخواسته متوجه انطباق خواستههای حجم با رویکرد خودتان به شعر شدید؟
انتخابِ شاعر کشف رابطهمندی تجربههایی است که در بازآفرینی و همزیستی شاعر با جهان پیراموناش اتفاق میافتد. این بازآفرینی و انطباق در بُعدی از جهان صورت میگیرد که تجربههای پدیدارشناسانه به مثابه بازسازی یا بازخوانی مجدد جهان و کشف فرمی از جهان که جهت نگاه شاعر را میسازد. انتخاب آگاهانه دراین قلمرو، قائم به مشاهده و تجربه حضوری با شاعران حجمگرا است. جایی گفتم که: ما در جوانی تخیل بلندپرواز داشتیم و خود دست به ترکیب بیانیه بردیم با عنوان «شعر محض»، وقتی نگاه خود را با شاعرانِ شعر دیگر، موج نو و شعر حجم همسو دیدیم، سعی کردیم دراین تعامل فکری به تبادل فکر کنیم، و در مبادله است که معادلهها عوض میشود و ادغام گوهرین شکل میگیرد. شاعردرعبور ذهنی از میان واقعیتها و رها از هر قیدی میتواند جهان ذهنی خود را به آن سوی واقعیت پرتاب کند، بهطورى که وقتى از آن سوى واقعیت بیرون مىآید، با یک تجربه و با یک واحد حرف بیرون مىآید و همان واحد حرف را حرکتی براى رفتن به ماوراء واقعیت مىکند.
شعرمدرن نیاز به تبادل تنگاتنگ فضاى زبانى و فضاى غیرزبانى دارد؛ توصیف زبانِ شعر به کمک استعارههاى فضایى و خلق تصویرهای سه بُعدی براى قرار گرفتن در مرکز چنین تبادلى باید درعبوراز میان فاصلههای زبانی و پدیدارشناسی موجود خلق واقعیت کنیم تا در عبور از قلمرو دانایی به کشف و شهود برسیم و چشمانداز تازهای از جهان شعر را در گذر از جهان زندگی برابر خواننده شعر قرار دهیم.
شما پس از دو مجموعه شعر در سالهای ۷۷ و۸۰ تا سال ۹۳ با «آبی ناگهان» کتابی چاپ نکردید. دلیل این سکوت یک دههای چه بود؟
از اوایل دهه پنجاه تا امروز لحظهای را بیبهره از تبسم شعر نبودهام. زمان سوخته، سکوت و توقف در زندگی شاعرانه راه ندارد. دراین فاصله همیشه تلاش کردم تا تلنگری به تفکر شاعران جوان بزنم. زیرا نسل امروز بیهراس از سیاهی راه ذوق شکفتن دارد و مدام روییدن را در خود بارور میکند. آن گونه که خود در میان ظهور جریانهای متنوع درشعرمعاصر درروشها، منشها و گرایشهای متفاوتِ جریانشناسانه و سبکی با تفکر شاخص به سویههای جدید، مدرن و تاثیرگذار شعر حجم رسیدهام.
سکوت برای رسیدن به خود، به کلمه و به معرفتی که در کلمه هست برای شاعر فرصت است. دراین فضیلت وقت خروج از خود لازم است. گاهی باید از خود فاصله بگیریم تا در توقفهای تاملبرانگیز درون شاعر به تکوین شعر برسد. جستوجوهای شاعر در شعریت شعر شکل تازهتری از بیان را برابر نگاه مینشاند و او را بهجایگاه اصیل شعر میرساند. چون مکانیسم ذهنى او دراین رویکرد به جهان شعر وابسته است. رسم همین حرکت البته از فراز و فرودهایی برخوردار بود که راه و رسم جدید را در ذهن و زبان شاعر باز کرد.
در مقدمه «آبی ناگهان» خواندیم: «گردشی آگاهانه در زاویه دید، طی طریق برای رسیدن به یک فاکتور استعلایی در رسیدن بهعلت غایی همذات کردن طلیعه تازه زبان در معرفت؛ مناسباتی که زمینه دیدار را فراهم میکند تا حذف غیاب صورت گیرد و «من سوم»، آن حضور ناگهان در زبان شاعر خلق شود و به تغییر واقعیت بپردازد.» آبی ناگهان یک دگراندیشی در طبیعت است و از طرفی از اشعار کوتاهی تشکیل شده که از ساختار گزینگویه تبعیت میکند. در مجال ِ اندک هر شعر، شکستن نگرش پیشین مخاطب راجع به طبیعت و سپس تحمیل نگاه شما (به مثابه مولف) بدان تا چهحد ممکن است؟ بهطور کلی در شعر شما میتوانیم نوعی از «تحمیل» را بازشناسیم؟
چرا تحمیل. در «آبی ناگهان»، اسطوره یا ارجاعات بیرونی دیده نمیشود، تأملات مدید شاعر را به مرحلهای از رمزگشایی رساند تا حرکتهای خزنده در خلوت ذهنی حضور خود را آشکار کند و عناصر میانجی و تجربهشده پشتسر گذاشته شود. زیرا تن به تحمیل تفکر ازپیشتعیینشده نمیدهد و این امر ممکن نیست مگر آنکه تحولی برای تعالی در زبان شعر مشاهده شود. شاعران بعد نیما هم کار خود را کردند و همیشه آزاد بودهاند و در قید تفکری نبودهاند. در جستوجوی کشف تازه زبان در مکانیسم خیال، هرجا نیازی بود نظریهای صادر میکردند تا حرف خودرا به اهل قلم ابلاغ کنند. رهبری این جریان بزرگ درمانیفست شعر حجم با رویایی بود. درمورد شعر ناب، شعر سپید، موج نو و شعر دیگر نیزهمین اتفاق شکل گرفت. اما اقبال بیانیه در شعر حجم از دیگران بیشتر بوده است. معمار بزرگ شعر حجم هرگز سلیقهها و تکنیکهای شخصی خود را در رسیدن به حجمهای ذهنی و پریدنهای از سه بعد را به کسی تحمیل نکرد، از واقعیتِ بیرون زبانی تا واقعیتِ مادر، سکوى پرشى براى شاعر مدرن وجود دارد.
این حرف «دگراندیشی در طبیعت» را در شمار درک شما از طبیعت آوانگارد شعر میدانم چراکه شاعران این نوع از هنر زبانی به طبیعت اشیا و پدیدهها تعدی میکنند و شاعران شعر دیگر هم، آوانگاردها و شاعران حجمگرا نیز با چنین رویکردی نگرش ذهنی خود را نسبت به جهان پدیدهها در پرانتز میگذارند. تکنیک، فرم و خلق تصویرهای فضایی در شعر موجب میشود تا ازسطوح ساده تصویرهای تجسمی و عینی به تندی عبور کنند. تا دریچهای بهسمت جهان ندیدنی باز کنند.
آینده شعر شما براساس ضروریات زیستیتان شکل خواهد گرفت یا هدفمندی خاصی را در نظر دارید؟
راه رفته رفتار میطلبد تا با فراسوی ندیدهها دیدار کنیم. چشماندازی فراتر از نوستالژی موجود برای متحول کردن نگاه برای بهتر دیدن و بهتر خواندن و مرزهای بسته ذهن را از راه پیشرو برداشتن و طی طریق در ملازمت کردارهای زمانه باکلمه و با شعر. هدفی که در ابعاد وسیعتری طرحریزی شده است. همه عوامل میتواند پیشزمینهای باشد برای درک و دریافت سرعت در مکانیسم خیال، نه در سطح که در عمق ابعاد سهگانه و رسیدن به فاصلههای فضایی بین دو چیز چون فضای حجم خوانش ذهنی میسازد که تکههای تعالی در آن بسیار دیده میشود.
در شعر معاصر و آوانگارد امروز ضرورت برخی حرفهای نگفته احساس میشود، برای جهت دادن هیجان جان در جهان واژهها؛ در شعر مدرن علامتها و نشانههایی وجود دارد تا یک موقعیت در موقعیتی دیگر خلق شود و پیشزمینهای باشد برای درک و دریافت سرعت و حرکت در بُعد سوم حرف، تا مخاطبان شعر نیز درعبور از ساحت معنا و شکستن شالودههای معنایی شکلی از زبان شعر را در کشف رابطهها هنگامه عبوراز میان تجربهها در رفتار راه و در فاصله سکون و حرکت در ذهن و زبان خود مستقر کنند.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.