سوگسرود ۷
به خانه که میرسیدی
دبستان را
در مقنعه تامیزدی
و میشوی
ناظم بینظمیهای دلِ من
خانم ناظم
اجازه!
مدتهاست
زندگی
روی این صف بههم خورده است
و زنگ تفریح یک دبستان
در سرم
جیغ میکشد
خانم ناظم!
اجازه!
خیلی وقت است
تقاضا دادهام
که مرا منتقل کنند
به آن ناحیه
که تو رفتهای