شاعران این شماره: فرشته پناهی، آرزو نوری، احمدرضا احمدی، حمیدرضا اقبالدوست، عابدین پاپی، حافظ موسوی، غلامحسین نصیریپور وهومن هویدا
_____________________________
بوی اطلسیها
از تراس همسایهای که
سر سنگین است با من
گلوگاه
نشخوار میکنم
حرفهای تو را
که تا گلوگاه خودم
بالا آمده
به عزیمت میاندیشم
رفتنی
که آمدن ندارد
و تو را
پشت سر خواهد گذاشت
……………………….از: کتاب شعرها و یادهای دفتر کاهی
X۳
جهان شعرم را با آجرهای حقیقت درد حرمان و عشق ساختهام
روزی میخواهم همهی زنانی را که دوست داشتهام زیر یک درگاه
ببینم باران باش با آنها عکس یادگاری بگیرم آنها با هم آشنا شوند
نمیدانم آیا عمر من کفاف میدهد روزی این عکس یادگاری گرفته
شود اگر آنها بیایند زخمهای من دیگر صبحها سر باز نمیکنند این
عکس را هر روز در رویا با تخیلم میبافم این اتفاق شاید در خواب
بیفتد.
(غول)
یک جای کار
اشتباه از آب در آمده
این غول بی شاخ و دم
منتظر است
که ما دست به سینه
آرزوهایش را برآورده سازیم
لابد فراموش کرده است
که ما او را
برای آرزوهای خودمان
از چراغ جادو بیرون کشیده ایم
در بامداد روز!
برهنه بر لباس
و میروم
تا تهرانهای زمستان را
قدم بزنم
به ناگه سر از
گرگ و میش صبح در میآورم
آنجا که در میدان آزادی
گندم را بر چوبهی دار آویختهاند
و کبوترها
بر جنازهاش منقار میزنند!
………………………از: کتاب سطرهای پنهانی
بر خلاصهی برگ
……………………………از کتاب: صبح بنفش
هر برگ
اشک نچکیدهایست درچشمِ کتابِ جنگل
کو آن نگاهی که ورق به ورق
به رازِ پوشیده ساقهها
…………………….آشنا شود.
میمانم با تو
با تو معنای دیگر میگیرم
در جایی که جایی در متنِ توست
مرگ در آسمان
خوشتر از عیش زمینی بود
هواپیما هدف گرفته شد
و ما دسته جمعی
در آسمان پیاده شدیم