تازه‌سازی طرح‌واره‌ای در شعر زنان

نوشته‌ی لیلا صادقی

نقل از سایت لیلا صادقی
جهان ممکن و ناممکن

رزا جمالی
در شعری از رزا جمالی به نام «برای ادامه‌ی این ماجرای پلیسی قهوه‌ای دم کرده‌ام» در مجموعه‌ای به همین نام منتشر شده در سال ۱۳۸۰، طرح‌واره‌ها در هر سه سطح شکسته می‌شوند و در پی شکست طرح‌واره‌ای در هر سه سطح، چیزهای غیرممکن یا غیرمحتمل با شکست طرح‌واره‌ای چالشی را در دانش طرح‌وار‌ه‌ای ایجاد می‌کنند و بازسازی طرح‌واره یا بازسازی دانش اصلی رخ می‌دهد و این چالش منجر به تغییر کلی مجموعه و یا تغییری در نگرش به جهان می‌شود.

رزا جمالی

رزا جمالی

از دست چاقو كاری ساخته نيست وقتی دزدی كور سرك می‌كشد از دست چاقو كاری ساخته نيست. در میانه‌ی شعر، برداشت‌های متفاوتی همانند همان تکنیکی که در هنگام فیلم‌برداری و در صنعت سینما مورد استفاده قرار می‌گیرد، به صورت برداشت اول، برداشت دوم و غیره پیش می‌آید که ژانر شعر را با ژانرهای دیگر در تعامل قرار می‌دهد و اینگونه طرح‌واره‌ی متنی که در شعر زنان به ندرت شکسته می‌شود، تازه‌سازی می‌شود.

برداشت اول :
موهايم كمي از روسری بيرون زده بود
می‌گفتند شكل ظرف‌ها را از بر بود آن زن
دكمه‌هايش، بی‌قرار می‌افتادند
و قلب‌اش به شكل ۵ وارونه می‌شد.
[….]
برداشت دوم :
من كه به پلك‌های فراری پناهنده شدم
تمام می‌كنيد؟
در اين سرزمين جواهری دفن كرده بودم
هواپيما تكه‌ای از زمين مرا دزديد.
طرح‌واره‌های مفهومی بسیاری در این شعر وجود دارند که در بخش آغازین آن عبارتند از طرح‌واره‌ی دزدی، قتل، خواب، خیاطی و غیره که چاقو و ماجرای پلیسی طرح‌واره‌ی قتل را فعال می‌کنند. دزدی، پریدن از دیوار خانه و خواب بودن صاحب‌خانه طرح‌واره‌ی دزدی را فعال می‌کنند و جدول ضرب و جمع زدن طرح‌واره‌ی ریاضیات را فعال می‌کنند که توصیفی برای کنش معشوق است. این طرح‌واره‌ها در برداشت اول شکلی عاشقانه پیدا می‌کنند و در برداشت دوم طرح‌واره‌های پناهندگی و مهاجرت فعال می‌شوند و طرح‌واره‌ی دزدیدن به صورت از دست دادن سرزمین تفسیر می‌شود: «هواپيما تكه‌ای از زمين مرا دزديد.»

طرح‌واره‌هایی که در برداشت اول فعال بودند، در این برداشت، خنثا می‌شوند، بدین معنا که مکمل هم نیستند، به صورت لایه لایه چندمعنایی ایجاد نمی‌کنند، بلکه دو نگاه متفاوت نسبت به یک طرح‌واره را ارائه می‌دهند که این خود منجر به چندصدایی می‌شود. در تکه‌های بعدی متن، یک «گزارش هفتگی» وارد شعر می‌شود که درواقع طرح‌واره‌ی متنی باز تخریب می‌شود و طرح‌واره‌ی دیگری جای آن ساخته می‌شود که شعر در قالب گزارش است.
هفته‌ای يك بار خوابم را می‌دزديد
شايع بود از مرزهاي خانه‌ی من گذشته
روی ديوار شلنگ می‌اندازد.
[…]
ديدی چگونه به چار ميخم كشيد؟
من از آن چاهار چوب ميخی كم داشتم!
هفته‌ای سه بار از ديوارِ خانه‌ی من بالا می‌كشد
و عينِ خيالش نيست
كه پاسبانِ خانه‌ی من كور است.
در بخش‌های بعدی، طرح‌واره‌ی متنی اعتراف شعر را به اعتراف‌نامه تبدیل می‌کند و در ژانر شعر شکست ایجاد می‌شود:
بگو، حرف بزن، اقراركن!
من روزی به دنيا آمدم كه تو بر كفنم دست كشيدی
سرگرمی بالينی من يك دايره‌ی تاريك بود
گواهی‌ام برگی از شناسنامه‌ی خواهرم
نيروی گرانشِ لحظه‌ای را كه سنگی در آب فرو نمی‌رود تعيين می‌كنند
بگو، حرف بزن، اقرار كن:
جنايتی كه من فاش كرده‌ام!
سپس در میان‌بخشی به نام « آنتراكت برای چند دقيقه‌ی كوتاه » فضای یک نمایش‌نامه ساخته می‌شود و طرح‌واره‌ی متنی از ژانر شعر به سمت نمایش‌نامه حرکت می‌کند.
[ در اين لحظه خواننده می‌تواند برایِ صرفِ قهوه چند دقيقه كتاب را ببندد ] [ اين ميان پرده صرفا جهت استراحتِ ذهنِ خواننده نوشته شده است:]
اتفاقِ يك قتل در ثانيه‌ی ۸ام اين متن قريب‌الوقوع است: چنانچه راوی شما باشيد و كسی مثلِ من قاتل نبوده است و تنها من رموزِ اين پيشگويی غريب را می‌دانم؛ آيا قتل با چاقو لذت بخش‌تر است يا تيغِ موكت‌بری؟
[…]
طرح‌واره‌های مفهومی مختلف که در برداشت‌ها و طرح‌واره‌ی متنی مختلف شکل گرفتند، در اواسط متن بدون اینکه یکدیگر را تخریب کنند یا با هم ترکیب شوند، در هم تداخل می‌کنند و طرح‌واره‌ی جدیدی می‌سازند. خداحافظی که در طرح‌واره‌ی مهاجرت در برداشت دوم ساخته شده بود، چاقو که در آغاز شعر فعال شده بود، طرح‌واره‌ی شام که در برداشت اول در صفحه‌ی ۷۲ فعال شده بود، دراینجا دوباره فعال می‌شود و طرح‌واره‌ی فال گرفتن شکل می‌گیرد. درواقع از بخش‌هایی از طرح‌واره‌های مختلف از پیش تعیین شده، یک طرح‌واره‌ی جدید شکل می‌گیرد و این به نوعی بازسازی دانش را موجب می‌شود:
برایِ خداحافظی دير شده است
كاردهای تيزِ من روی بشقابِ تو جا مانده است
شامِ شما را رويِ ديس چيده‌ام
آسِ پيك،
اين برگِ آخرِ اين فال است
شکست طرح‌واره‌ی زبانی در این شعر بیشتر در سطح معنایی و نه عناصر دستوری رخ می‌دهد، به صورتی که در بسیاری موارد از لحاظ دستوری جملات قابل قبول‌اند اما از لحاظ معنایی دارای هنجارشکنی و این هنجارشکنی معنایی به علت تداخل یا هم‌پوشی عناصر مختلف از فضاهای مختلف است. به عنوان مثال در بخش زیر، درخت‌ها چیزی می‌خوانند و در مشخصه‌های معنایی درخت، فعل خواندن وجود ندارد. درنتیجه دعا خواندن درخت هنجارشکنی زبانی در سطح معنایی به‌شمار می‌رود. همچنین صبح دارای جسمیت نیست و اسکلت صبح معنایی استعاری است که هنجارشکنی معنایی را ایجاد می‌کند. اما از آنجایی که شکست سطح زبانی در سطح نحو و دستور زبان رخ می‌دهد، به نظر می‌رسد که در این شعر، طرح‌واره‌ی زبانی به ندرت می‌شکند.
و درخت هايي كه اَمَن يّجيب مي خوانند…
– اسكلتِ يخ زده ي صبح را جمع مي كنيد؟
همچنین، هنجارشکنی گفتمانی در سطح زبانی در سطح بند و نه چند کلمه رخ می‌دهد و دستور زبان به منظور تازه‌سازی جهان متن شکسته می‌شود. به عنوان نمونه «سایه‌ام را با تیر می‌زنند اما/زنی که به لعنت خدا هم نمی‌میرد؛ / شبی که قتل من شکل گرفت، / تصادفی بیش نیست!» (۸۷). در این بخش، جملات به یکدیگر مرتبط نمی‌شوند و به نظر می‌رسد جاهای خالی یا سکوت‌های گفتمانی میان این جملات وجود دارد که با یافتن آن‌ها، پیوند میان جملات برقرار می‌شود.
سايه ام را با تير مي زنند اما
زني كه به لعنتِ خدا هم نمي‌ميرد؛
شبي كه قتلِ من شكل گرفت،
تصادفي بيش نيست!
به طور کل، می‌توان گفت در شعر زنان به ندرت هر سه طرح‌واره هم‌زمان شکسته می‌شود و هر شاعری در یک سطح یا حداکثر دو سطح به تازه‌سازی و شکست طرح‌واره‌ای درخلال شعر خود می‌پردازد.

فهرست منابع
جمالی، رزا (). بزرگراه مسدود است. تهران: چشمه.
قوامی، فرزانه (۱۳۸۴). از من فقط النگویی می ماند. تهران: نیلوفر.
رضایی، بهاره (). تشریفات. تهران: چشمه.
چمنکار، روجا (). مردن به زبان مادری. تهران: چشمه.
صادقی، لیلا (۱۳۸۹). از غلط‌های نحوی معذورم. تهران: ثالث.
Evans, Vyvyan (2006). Cognitive Linguistics. Edinburgh University Press
Kant, Immanuel (1968), Reprint. Critique of Pure Reason. Translated by N.K. Smith. New York: St. Martinýs Press [German original 1781].
Cook G (1994). Discourse and literature. Oxford: Oxford University Press
Johnson, Mark (1987). The Body in the Mind: The Bodily Basis of Meaning, Imagination and Reason, University of Chicago Press.
Oakley, Todd (1386).Image Schemas . Handbook of Cognitive Linguistics, Dirk Geeraerts & Hubert Cuyckens (eds.): Oxford, U.K.: Oxford University Press.
Semino E (1997). Language and world creation in poems and other texts. London: Longman.
Stockwell P (2002). Cognitive poetics. London: Routledge.
Stockwell P (2006), Schema Theory: Stylistic Applications. In: Keith Brown, (Editorin-Chief) Encyclopedia of Language & Linguistics, Second Edition, volume 11, pp. 8- 13. Oxford: Elsevier.
Rumelhart, D. 1980. “Schemata: The building blocks of cognition,” in R. Spiro, B. Bruce, and W. Brewer, eds., Theoretical Issues in Reading Comprehension, Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum, pp. 33-35)

 

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.