از صحبت دوستی به رنجم
کاخلاق مرا حسن نماید
عیبم هنر و کمال بیند
خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخچشم ناپاک
تا عیب مرا به من نماید ؟
…………………………سعدی / گلستان
برای این یادداشت شخصی توضیحاتی درمفاهیم و کاربرد لغات لازم است: حوالی – این لغت عربیست ولی درآن زبان جور دیگری تلفظ میشود، به معنی ” پیرامون ” و گردابر “ست که در زبان فارسی عمدتا با کسرهی ربط به معنیی ” نواحیی ” جایی اطلاق میشود. در یکی از نمونههای شعر کهن فارسی به این بیت رودکی بر میخوریم:
پوپک دیدم به حوالی(ی) سرخس
بانگک بر برده به ابر اندرا
در بیت زیر از نظامی همین معنی (= نواحی) بدون اضافه در مورد درختی به کار رفته که مجنون از گرما به سایهی آن پناه برده بود:
درسایهی آن درخت عالی
گرد آمده آبی از حوالی
سعدی هم یک جا به مجاز از ” حوالیی دل ” یاد کرده ، در مفهومی که یادآور “حومهی سانفرانسیسکو”ی ایرج پزشکزاد است:
خود کرده بود غارت عشقش حوالیی دل
بازم به یک شبیخون بر ملک اندرون زد
پس آهنگی ” در حوالی دستگاه افشاری ” وجود ندارد ، نه تنها به دلیل کاربرد غلط انداز کلمهی حوالی، بلکه اصلا دستگاه افشاری نداریم بلکه افشاری مایهایست در دستگاه شور چون ابوعطا و دشتی. از همین نوع است شکل غلط اندازتر ” در حوالیی پیش در آمد ماهور ” و غلط اندازترین آنها ” گامهای والتز در مایهی چهار مضراب شوشتری ” که آهنگی دو دقیقهایست برای نقاشیهای زهرهی خالقی. ظاهرا این عنوانها را مهرداد آبکناری برای ” ترکاندن” در جمع کسانی انتخاب میکند که با او تعارفهای فیسبوکی تکه پاره میکنند و یا دوستانی که ظاهرا آشنایی با این اصطلاحات ندارند. مثال آن آهنگ سه دقیقهای ویدیوییست برروی شعر مشترک فرامرز سلیمانی و زهرهی خالقی که به بیژن اسدیپور دوست عزیز خود بنده تقدیم شده و این سه دقیقه را که تهیه کنندهی موسیقی بخش آغاز آن را گویی که موزیک برنارد هرمن باشد به یک بخش ” در زمینهی شعر ” ، و بخش دوم ” در گامهای بیات ترک ” تقسیم کرده صد البته مطلقا ربطی به بیات ترک ندارد و بیات ترک که قاجاریه – ظاهرا – به علت دشمنی با زندیه به جای بیات زند انتخاب کردهاند از مایههای متفاوت شور است که به علت نزدیکی به ماهور به سادگی قابل تفکیک است. از معروفترین شواهد بیات ترک که همه ایرانیها در زمان خود، خواسته یا ناخواسته با آن آشنا هستند – گیریم که اصلا نمیدانند – اذانی ست که موذن زادهی اردبیلی خوانده بود و سالهای سال از رادیو و تلویزیون پخش میشد و از نمونه ای متعدد آوازیی آن میتوان به ترانهی ” نگرانم نگرانم ” دلکش اشاره کرد سکوت و بیاعتنایی دیگران به این عنوانهای جاهطلبانه که هیچ شباهتی با اصل ندارد چیزیست که در دنیای ایرانیهای خارج از کشور نیز به همان ابتذال ویرانگرست که در خود ایران جاریست و البته لشکرسلم و تور ی برای زدودن آن لازم است که با در نظر گرفتن این که امروز ما به همان تعداد افراد در فضای مجازی شاعر و موسیقیدان وهنرهای دیگر و چندین و چند برابر آن اهل کامنت و لایک زن بیکاره داریم که اکثریت قریب به اتفاق آنها همه چیز را با کلمات عالی، بی نظیر و یا حتی الفاظ استاد به اضافهی یک علامت بی معنای ( ! ) و چندین و چند نقطهی بی معناترهنرمندان عمدتا خیالی را به کار خود ترغیب و آنها باور میکنند، این غربالگری عملا غیر ممکن است و اگر من سکوت خود را شکستم به این دلیل بود که مهرداد آبکناری با هنرمند تثبیت شدهی محترمی چون بیژن اسدی پور مربوط شده است که به گمان من در مقام یک دوست این گونه ویدیوهای مبتذل کسر شئون کارهای اوست. زیرا حالا که در هر ویدیوی آبکناری در این گونه عناوین بیپرواتر از پیش عمل میکند بیم آن میرود که با آشنا شدن با اصطلاحات فریبندهتری از نوع ” عشاق ” و راز و نیاز ، سوز گداز ، و جامه دران ، چکاوک و شهناز وقتی دانست در سه گاه هم گوشهای به نام قفقازی است ویدیویی را باز کنیم و به آهنگی با عنوان ” گامهای قفقازی در حوالی چهار مضراب لزگی ” برسیم که طلیعهاش را در موسیقیی دو روز پیش اطلاعیهی شمارهی آیندهی دفتر هنر میتوان شنید که با عنوان در ” حوالی بیداد ” ادعا شده، و اگر ریتم ” قفقازی ” مفروض از همین قماش باشد چیزی شبیه این خواهد بود
ها ها
هاهاهاهاها
ای دختر قفقازی
کافهی ارم و مست بازی ؟
————————–
اسفند ۹۳