شاعران این شماره: ساناز داوری، ناهید عرجونی، مهرنوش قربانی، غلامرضا بلگوری، منصور خورشیدی، جلال سرفراز، حمید عرفان، داریوش معمار، شهاب مقربین
_____________________________
یک شعر:از ساناز داوری…………………………………….
…………………………..از: سایت لیلا صادقی..
صفحههای ورق خورده دهانت را شیرین نمیکنند
آن کولی بیقد بیبالا
که یک دست به پیچک داشت
یک دست به حالا
و همان قدر شوق رفتن
که با صدایت مردن
با نفسهایت نگریستن
پُر شد از آشوبهای خاموشاش
بوسهی عطا زد به خمهای بختاش
دست به پیشانی
سَر به خلخال
دو رکعت بی هوا خواند
تا هقهق مادرش را برای خدا حرام کندو دنیا آنقدر بیحاشیه بود
که صفحههای ورق برگشته دهانت را گس کنند
یک شعر: از ناهید عرجونی ………………………………….
.………………………از: صورتکتاب شاعر
گرد بود زمین
از گالیله کوچکتر بودم که فهمیدم
و بعد خیالات برم داشت که میشود همه چیز را گفت
بگذار از اول شروع کنم
از اولین دوستت دارم که کوچه خلوت بود
و مرد میشدی اگر نمیمردی
نمیمردی اگر مرد میشدی
مرد من!
اگر یک بار
فقط یکبار دیگر دوستت دارم را
اهسته مینوشتی
زیر چهار پایه
شبیه زمین گرد است
در آهستگی دادگاه گالیله
– این چهار پایه را بردار سرباز
میخواهد حرف بزند انگار
این پدر سوخته
توی جیب راستات عکس من بود
با مقنعهی مدرسهام بودم
سرباز دانسته بود
دوستت دارمهای تو من هستم
باغیظ گفته بود
دخترهای کورد ……
و چیزهایی که فرمانده لیز بخورد در نیمه شبهایش
در عریانی خودش
و بخندد
طوری گفته بود که هم بشنوی
هم نه!
و حرصات را بالا بیاورد و ببیند
لبهایت را گزیدهای
خون خونت را خورده است
سرباز دیده بود
مرد میشدی اگر نمیمردی
مرا بیشتر از اعلامیههای لعنتیات دوست داشتی اگر
بیشتر از حزبهای زبان نفهم
زمین گرد بود
و سرباز چهار پایه را انداخت
و عکسام را
گذاشت سیر ببیند
گذاشت روی کفشهایت که افتاده بودند یک گوشه
گذاشته بود که گریه کند عکس
چروک بخورد
و سالهای بعد
سر در بیاورد از آسایشگاه
از گریههای گاه به گاه مردی پیر
که خاطراتش را
از جنگ مینوشت
……………………………از: سایت لیلا صادقی
در
باز
در
باز
در
باز
قفلهای جهان
به روی من هم شکسته است، یوسف!
در
باز
در
باز
در
باز
به دنبالم کسی نمیدود
ولی باز تعقیب
……………………………از: صورتکتاب شاعر
خوف
پر کبود کبوتر
بر کتف آسمان
زلال شط اینجاست
که حلقههای آباش را
طلسم حیات
کوچانده
به آبچالهی ویل
تا انگشت منتظر مرگ
از آستین دگمهها
بالا رود
کیست
کوبیده بر کلون عقربه و درب؟.خوف مرا
لابلای کفن کوه
جا دهید
عطر ارعوانی
همزاد سنگ و
همنشین خزه شدم
روی مدار نبض
با لدتی از سپیده و ساقی
تا عطر ارغوانیی پائیز
دریا دریا صدف را
آرام در جانتان بریزد
و حوصلهی تنگ تن
روی شانههای نسیمدانش افتادن را
ایثار کند
از طول نفسها
………………………….از: صورتکتاب شاعر در سایهی برهنه
نگاهِ برهنه میماند
و با نگاهِ برهنه
از سایهی برهنه چه میماند؟
و از شبِ برهنه
چه میماند؟
در سمتِ هایهای هیولای مردهای
من سبز میشوم
از اتفاق
……………………….از: صورتکتاب شاعر
پارک لاله
توسی که به سپید بهزند و
سیاهی و غار غار
گردون ادامه میدهد
به آرامترین رابطه و
هشدار
چگونه؟ به لاله روی آوردهای
خوش خبر
کلاغ ایرانی
در پوشش گرمترین آسمان ظهر
که سبز در آغوش سبز
در جادوی سایه روشنها
موج میزند
درختی روییده از دهانم
بوتهزاری بر سینهام
من امسال حتماً میوه میدهم
پرتقالهای درشت
که دختران جوان را میآورد به وجد
با گیسهای مشکی آشوب
بر شانههایشان
.
نامم رابینسون کروزوئه نیست
زندانیی جزیره نیستم
رفیقانم بیشمارند
از تمام لحظههای روزهای هفته بیشمارتر
چشماندازم جزیرهی آدمخواران نیست
پس چرا مدام
در اندیشهی فرارم
چرا مدام
در اندیشهی آدمخواران