…..حسن نیکوفرید ………علیمسعود هزارجریبی
گشتی در “رقص واژهها” سروده حسن نیکوفرید
نگاه : علیمسعود هزارجریبی
مجموعه رباعی سرودهی حسن نیکوفرید
ناشر : نصیرا پخش : ققنوس
در طول تاریخ سرایش شعر کلاسیک پارسی اساسن رباعی از چه مضمون و جوهرهیی برخوردار بوده و عادات ذهنی مخاطبی که این نوع شعر را تعقیب میکند به چه ملاکها و نشانههایی وابسته است و در روند این ارزیابی و تحلیل جایگاه و موقعیتی که برای شعر در قالب رباعی میتوان قائل شد چیست و کجاست.
آنچه روشن است رایجترین نوع شعر پارسی ترجیحن رباعی نیست چرا که قالب غزل و قصیده و مثنوی …..در تقّدماند و رباعی محدودترین میدان را بلحاظ تعداد ابیات (مانند دو بیتی)داراست که شاعر در جنبهی جلوههای کلامی و تصویری در محدودهی معّین مانور میدهد یعنی در همین چهار مصرع از پیش تعیین شده که بخشی از آن قافیه و احتمالن ردیف است و لزومن برخی از وجوه و ظرفیت احساس و اندیشه و یا رخنمون کردن تکنیکهای شعری با ابیات محدود رباعی همخوان نیست.
با این پیش درآمد پیشینه رباعی در ادوار گذشته غالبن از جنبههای سوز دل و فراق زدگی و حِسّهای شخصی و عاطفی تا مدح و نعت و یا هزل و هجو و یا جنبههای تعلیمی و پند آمیزی و مضمونهای تکراری و احیانن شعارزدگی مملو بوده و حتّا در رباعیاتی که وجه فلسفی هم داشتهاند و رویکردشان به سمت چرایی و چیستی در آفرینش و هستی و مناسبات جهان بوده نیز به رغم قدرت شاعر در سرایش گاهی یک نواختی دیدمان در مفهوم و مضمون حاکم بوده است که بطور موردی بیتلاطمی کلامی و تکنیکی و کم رنگ بودن تنوع پذیری در فراز و فرودهای فکری و محتوایی اشعار را نیز نادیده نمیتوان پنداشت.
امّا در مقطع شعر امروز همراه با تحولاّت دیگر قالبهای کلاسیک مانند غزل و مثنوی و ………رباعی نیز از فضای متحّول برخوردار شده که در برخی موارد میتوان اذعان داشت که تحول در رباعی امروز جلوهی بسیاری هم داشته چه بهلحاظ مفهومی و تکنیکی و چه در جنبهی جهتگیریهای شاعر در مضمون و محتوا و گسترش حوزه زبانی و ایجاد تنّوع و تازگی در ورود واژگانی که درزندگی ذهنی و عینی شاعر و مخاطب محسوس و ملموساند و ورود عنصر طنز در جهات گوناگون ( دور از هزل و هجو) و حضور بخشیدن مکانیسم غافلگیرکننده و شگفتآور معنایی و تاکتیکی درمتن بجای استنتاج قطعی و ایجاد فضای باز برای خواننده که به متن میتواند نزدیکتر شود و دوری از رفتاری تحکّمی.
حال با مجمـــوعه (( رقــص واژهها )) مواجــه هسـتیم نــود و نه رباعــی از حســن نیکــوفـریدبا طـرح روی جلــدی بـر زمینــهی ســیاه که با اندامهائی روشن و سرهای منّور در سماعاند و این جاست رنگ سیاه زمینه هم نمود نورانی مییابد که به تعبیر یکی از عرفا سیاه درخشان. طرح روی جلد فضای شرقی –عرفانی را به یادمان میآورد و در شعر مفهوم مرتبطتری مییابد.
عنوان (( رقص واژه ها)) با آنکه تمام رباعیّات از اوزان عروضی متداول و پذیرفته شده تابعیت میکند اما شاعر در کتابت اصل تابعیت را متابعت نکرده و بهلحاظ مفهومی و یا ضربآهنگها برابر لزومی که خود احساس میکرد هر مصرع را شکسته نمایش میدهد تا ارتباط مناسبتر و بهتری از نظر حسی و ذهنی و شکل درونی متن با خواننده ایجاد نماید.
حسن نیکو فرید وجه دیگری را از رباعی بلحاظ جوهری وماهیّتی اعلام وجود و حضور میبخشد که از جنبههای متعدد دارای ویژگیهای منحصر به سرودههای خویش است .
امپرسیونهای گوناگون در متن شعرها حاکی از آنستکه شاعر جهان گسترده ذهنی و حسیاش که در حالتهای مختلفی بروز یافتهاند را در متن به خواننده تعارف میکند و حتا در پارههایی خواننده با خوانش متن و درونی شدن با آن هم خـــود و هم متن را تولد میبخشد البته خلق این جهان گسترده نشان دهنده جهاننگری گسترش یافته شاعر است ببینید :
► لغزید/ زلال چشمه از/زیرهی سنگ
دزدید/تن از سیاهی و / دخمهی تنگ
رؤیای عروج/آبیی دریاها/
تعبیر همان خواب خوش/ رنگارنگ ( شعر۱۹)
► این حنجره در طلسم و / خواب فریاد
آن خامه / ملون شده با شارح داد
غوغای پریشان زده شهر شلوغ
شأن بشری/سپرده بر خواهش باد ( شعر۳۱)
► بر روی سکوت سایهها/خوابیدی
در خلوتاش آهنگ زدی/ رقصیدی
پیمان / چمدانبست میان من و تو
من پر شدم از درد / تو غم خندیدی (شعر۳۳)
► از پوست خیس خویش / دریا / در شد
رقصید و هوا رفت و لباساش / تر شد
یک بوسه به خورشید فقط داد / ولی
آبستن صد ابر پر از / گوهر شد ( شعر۳۵)
► یادت که گذشت / در ضمیرم آرام
شب بود درون مِه / کنارم همگام
تا باکرهی سحر / کنارم بودی
در کام سپیده گم شدی / من ناکام ( شعر ۶۸)
بیان دلشورهها و دلواپسیها و اضطرابها و همآرایی و همصداییها که عمدتن برخاسته از زمینههای انسانی و اجتماعی و خاستگاه فکری است و زمینه فردی در آن بسیار نادر میباشد ببینید :
► چون سیب حرام خورده است این آدم
حتی سر تاراج جهان هم / دعواست ( شعر ۲)
► این قصه هزار ساله شد /شب میگفت
من فکر مرامنامهی / انسانم (شعر ۱۷)
► سرگیجه گرفته خاک از این / تبعیدی
این بذر حرام آدم از / کشتهی کیست؟ (شعر ۹۹)
گرایش محسوس زبان و بیان شاعر در خلق تصاویر بااستفاده از استعارهها و نمادها به سمت مناسبات و ارتباطات کلامی و فضا سازی ویژه و وضعیت « سوررئالیته »ی محسوسی که در جهان ذهن مخاطب به ملموسیت نیز میرسد واتفاقن مورد اشاره و تأکید شاعر بزرگ از نسل شاعران شعر دیگر دهه 40 هوشنگ چالنگی در این شعرها بوده که در مقدمه همین مجموعه آورده است یکی جنبهی سوررئالیته ودیگری طبیعتنگری که به نظر من در هر دو آیتم شاعر ویژگیها و نگاهاش را برجسته کرده است ببینید :
◙ نمونههایی از آیتم اول ( فضای سوررئالیته )
► از پنجرهام / سایهی/ رویاها را
دیدم که گذشت از خیابان به شتاب (شعر ۷)
► هر پیرهنی پُر از خروش خیس است ( شعر ۳۷)
► خورشید صدای خش خش ِ/ زایش گل
مهتاب / حریم خواب عطر سنبل
یک رشته تنیده / این دو اضداد بهم
آن/ عطسهی صبح / از دهان بلبل ( شعر ۴۸)
► در ماه بدنبال رخات / تابیدم (شعر ۵۱)
► هستی و مَجاز / خانهات آینهها
پیدایی و گم / گم شده /در پیدایی ( شعر۹۳)
◙ نمونههایی از آیتم دوّم ( نگاه به عناصر طبیعت)
► بر پشت کفل / رمه به خون ترسیده
چوپان به دو پلک / خواب را بوسیده
چون زوزهی گرگ و باد / پیمان بستند
مِه / گِرد رَمه / حریر خود پوشیده (شعر ۱۳)
► یک سکسکهی زنجره در /تاریکی ( شعر ۵۸)
► یک گلهی گرگ است و / رمه ژولیده
چوپان نگران / به تجربه / ترسیده
یک دشت پر از لاله /سحرگاه / سکوت
چوپان و سگ و رمه/در آن خوابیده ( شعر ۶۱)
◙ ویژگیهای تصویری: ۱۳۲۸۳۵۴۲
► خورشید به در نشسته / من درچاهی (شعر ۱)
► تمامی شعر 5 به عنوان قاب تصویری کامل
► چوپان به دو پلک / خواب را بوسیده ( شعر ۱۳)
► یک لحظه نگاه باد/بر آب نشست ( شعر ۲۸)
► بر روی سکوت سایهها / خوابیدی ( شعر ۳۵)
► تمامی شعر ۴۲ با کادر تصویری قوی
► یک حنجره فریاد / طلبکار سکوت ( شعر ۵۶
► یک قاب بدون عکس / در گوشه ی رف ( شعر ۹۱)
◙ ویژگی ترکیبات:
خواب فریاد(شعر ۳۱) خواهش باد (شعر۳۱) سکوت سایهها ( شعر ۳۳) عطسهی صبح ( شعر ۴۸) طعم سقوط(شعر ۶۲)
نور معّما (شعر ۸۲) حتا در این ترکیبات تمایلات شاعر به خلق نسبی فضای مدرنیسم است
ویژگیهای فکری و فلسفی و عرفانی نیز در این مجموعه به وفور یافت میشود مثلن :
► ای سهم من از / موهبت انسانی
ای نیمهی موجود / ولی پنهانی
بیدارم و خواب / در پی کشف توام
ای رقص کمال / شادی پایانی ( شعر ۳)
و یا در رباعی شماره ۶۱۱ که با این بیت آغاز میشود گر شاه تویی/ به غم بگو دورشود -ما زنده بمانیم و / اجل گور شود، و یا در شعر ۱۰ با مصرع پایانی بیداری شرق دل/منوط است / منوط، و شعر ۱۱ با همه ژرف ساخت معنایی و شعر ۲۳ و همچنین شعر ۲۴ که از لحاظ تفکر هستی شناسانه در همین چارچوب به لایههای زیرین بیان شاعرانه و معناگرایانه دست یابیده است و دیگر نمونه اشعار ۲۷ و ۴۱ و ۴۵ و ۸۲ و ۹۳ و بارزترین جنبهی فضای شعری شاعر همین اشعار است گاه برخون عین القضات و گاه به غروب حلاج کُشان اشاره دارد و گاه پرسشهایی چون بُعد جدید رجعت میاندیشد و گاه تا نقطه صفر تن میکشد و از کایناتی میگوید که خود را بلعیده و سرانجام پیی اصل خویش میگردد. گویا تلاش پدیدارشناسانهیی برای سویههای هستی شناسی خود دارد و بر سر امکان و محال درگیر جدل میگردد و وحدت اضداد او را فرا میگیرد و حاصل این چرخشها و گشت و گشتنها گم شدن در پیرهن شیدایی است و شیدایی چیست؟
بهرهمندی از اندیشه بارزترین عنصر تکوینی شعرهای این مجموعه میباشد که در غالب قطعات عناصر و تکنیکهای شعری که جزء ویژگی و سبک شاعر محسوب شدهاند بخوبی مشهود است.
◙ در وجه ابهام :
► شعر ۶ در مصرع پایانی « ارزانی پروانه و زنبور شود»
► شعر ۲۹ ابهامی هستی شناسانه بر تمامی ابیات متمّوج است
► شعر ۵۴ ابهامی زیر پوستی و ظریف در آن مستتر میباشد بویژه در مصرع پایانی، تعبیر شد و چکید/هم رنگ عقیق
◙ در وجه پارادوکس:
► در شعر ۳ ای نیمهی موجود/ولی پنهانی
► در شعر ۲۲ فریاد سکوت
► در شعر ۲۳ حجمم شده خالی /پُرم از دوری او
► در شعر۵۵در عمقِ نگاه است /عیانی پنهان
►در شعر ۶۷ پنهانی و باز/همچنان دردیدی
◙ در وجه تعلیق :
► در شعر ۴۵ یک کوه گناه /تکیه بر نقطهی نور
صد منظره رؤیاست /ولی روزنه کور
با عینک نقرهای /بدون شیشه
یک وحدت اضدادی/در مرگ/سرور
► در شعر ۶۹ در بیت پایانی یک عمر /محاط ِ چکهای رو به سقوط
تعلیق ؟ / نخواه !/ چکه ات جاری شد..
مضافن به اینکه زیرساختها و ژرفساختها و چند لایه بودن متن و سنگینی مشهود محتوا بر متن موجب میگردد که در نسبتی مضایق این نوع قالب کمتر به چشم آید و در واقع گستردهتر کردن و متنوعتر نمودن افق و ساحت رباعی با این اسباب و ادوات و عناصر صورت امکان پذیرفته است.
شاعر در این مجموعه تلاش وافر داشته که اگر چندان در وجوه مختلف شعری هنجارگریزی نمیکند امّا از قاعده افزایی غافل نمانده است و در زمینه واژگانی واژههایی چون : غازک سوتک مرامنامه شُر شُر شَرَق شَرَق چمدان عطسه سکسکهی زنجره سوت قطار را به حوزه زبانی شعرش ورود دهد
و در شعر ۱۵ نیز از تکرار ملیح کلمه استفاده نمود
► صحرا/تَف ِ خورشید همه / تب تب تب
مهتاب دریده پیرهن / شب شب شب
یک سینهی پر عطش / به یک چکهی ماه
پر کرد پیالهاش / لبالب لب لب
وجه دیگری که شاعر به مدد ذهنیت و قریحه و درونیاتش به آن اهتمام ورزید اعتناء به کادر بندی ذهنی که در هر متن به عینیت و تحقق رسیده و این دال برآنستکه فرم درونی و شکل ذهنی در هر رباعی به سیکل و دایره و بافت مطلوبی میرسد بنحوی که هر قطعه به مثابه یک قاب با لحاظ کردن نشانههای تصویری و زیباییشناسی چشمنوازیاش را نما میدهد و این توان شاعر را در تلفیق و موازنه ذهنیات خویشتن خویش با عینیت پدیدهها و مفاهیم بیرونی و سطرها حتا سطرهای سپید نشانگر است که این سپید خوانی سهم ذهنی مخاطب حرفهای میباشد.
در نهایت در شعر امروز این مجموعهی رباعی بنحو متفاوتی و از نوع دیگر جهان را نگریسته و عنصر نگاه را در کلام و تصویر و حسّ و اندیشه گردش داده است.
البتّه پیشنهاد میشود که شاعر در حوزه هنجارگریزیها و در برخی موارد عادتزدایی و آشنازداییها ورود بیشتر یابد و همچنین پرهیز از مفاهیم خطی و بهره وری بیشتر از همه ظرفیتها و انرژیها و تجربیّات و تأملات بالقوهی شاعرانگی و تفکر خویش در باب به فعلیّت درآوردن افزونتر خلق خلق ناب.