…..علی عبالرضایی………مسعود هزارجریبی
مجموعه شعر: مادرد / سروده علی عبدالرضایی
به معرفیی علی مسعود هزارجریبی
در این متنها مخاطب گاهی خود شاعر است گاهی چیزهای دیگر که معنای هر چیز دیگر را حامل میباشد. مجموعه مادرد در دو فصل و یا دو بخش مشخص شده:
۱)آلبوم خانوادگی
۲) عشق تبلیغاتی
علی مسعود هزارجریبی
تیپی که شاعر در این مجموعه ارائه داده برای خوانندهی حرفهای که شعرهای شاعر را از گذشتهها تا حال پی گرفته چهرهی تازهای دارد و این تازگی با لحاظ کردن بسیاری از اصلها و نکتهها میّسر گردیده: احضار (فراخواندن) برخی از عناصری که در متنهای پیشین در غیاب مبهمی بسر میبرد + تجربهی شاعری ارتقاء یافته + تهوّر در خلق و ارائه خلق را به تماشاگزاردن + مواجه و در گیرشدن با زبان و فرم و عناصر طبیعی و غیرطبیعی پیرامونی و مهّمتر ارائهی فرم محتوای به فرم ذهنی رسیده به نحوی که بطن ِ متن در ریتمی تند از وسط چیزها میگذرد و برای خواننده نوجو غافلگیریهای نو توأم با لذّت و تعجب را به همراه میآورد + حضور غالب روایت که به شکل سیّال در تمامی متن متّموج است و گاهی به فرا روایت و گاهی به ضد روایت نمود مییابد و بهر صورت روایت متفاوتی را از اُفت و خیز متن روایت مینماید + پرهیز از زبان خطی به دلیل نوساناتی که در ساختار درونی متن ایجاد میشود و فاصلههایی کِه هِی کم و زیاد و زیاد و کم میگردد تا متن نو در سیری نو سرعتاش را تزاید بخشد و در همان لحظه سرعت را ترمز دهد و تکرار سریع این دَوَران که هیچ چیز خطی در ارکان و اجزای متن باقی نمیگذارد. البته در خصوص زبان خطی و غیرخطی معدودی از شعرها مانند (چنار + مهرو + سگدانی + خانه) از سیاق بقیه شعرها به لحاظ بیانی و دیگر عناصر متنی دور و ناهم آهنگ بوده و به نظر من در این دفتر میتوانستند نیآیند .
در متنی که خواننده آن را لمس و حِسّ میکند و حتّا در دریافتهای ذهنی و فکری فضای معنایی را تا آن جا که بشود یا نشود با فضای تکنیکها همخوانی میبخشد و در تجربه جدید که شاید من دیگری از بلوغ شاعری است انسجام فکری و ساختاری شعرها مّدّ نظر قرار میگیرد .
در مجموع تیپی که شاید سن دیگری از بلوغ شاعری است انسجام فکری و ساختاری شعرها مَدّ نظر قرار میگیرد. در مجموع تیپی که شاعر در این شعرها و در برخی از موارد شاید ناشعرها ارائه میدهد با وجود آن همه ظرفیتها و لبریزیهای زبانی در تجربیات گوناگون به اعتبار این همه سالها و جریانها و دههها و به استناد مجموعه شعرهای گذشتهاش –در این دفتر رفتار تازهای با زبان دارد و میتوان به عنوان نمونه شعری از این مجموعه را به خواننده معرفی کرد (مادرد + آلبوم + لزگینکا + بازخوانی اشیا)و چهره کردن علی عبدالرضایی شاعر در نوعی از غافلگیری زبان و فرم و نگاه و تقطییعهای ریتمی و سطری و ذهنی که در برخی از جنبهها شوک را در ذهن پدید میآورد مثل شعرها که در واقع خود پدیدهای است.
امید که فرصت بررسی متن و گفتگوی بیشتر در نقد این کتاب تحقّق یابد.
دوآلیزم
دیگر نه خودکُشی می کنم
نه خود زنی
مردّدم مثل همه گودال پر کنم
یا بسوزم چنان در تابوت
که بسازم دود
شاید که آتش بگیرد
بهرامِ تازه ای در گور و
جهان از چنگ این دو شیرِ وحشی رها شود
دیگر نه راست کارگر است
نه چپ در کارخانه دست اندر کار
خدایی که ساخته اند کاری نیست
حالا که مرگ
مثل سربازی اجباری ست
و مرد
با هیچ حوّایی نمی شود آدم
چگونه می توان گونه سنگ کرد
مقابل مشتی که از دهان می شود پرتاب؟
دیگر نه می شود اشک را زینتِ مژگان کرد
نه پشت میله ها زندانی
آدمها دو دست دارند
دو دسته نیستند
برخی که مرده اند بین ما هستند
آنها که زنده اند مرده اند
بر سنگِ گردِ چشمها گوری نشسته تاریک
دیگر کسی برای کسی گور نمی کند
بیل دستِ خودمان است