—————
یادداشت اول:
در جوامعالحکایات عوفی آمده است که یک روز مرد نامدار تاریخنگار ایران محمد بن جریر طبری از دوستی پرسید از اخبار تازه چه خبر دارد؟ آن شخص پاسخ داد: فرمانده لشکر عبد الله بن فلان شد. طبری پرسید: وزیر که خواهد بود؟
گفت : داود جراح. سپس پرسید: قاضیالقضات کیست؟ گفت: احمد بن یعقوب. آن شخص گفته بود که طبری ساعتی سر فرو برد و اندیشه کرد. آن گاه از او پرسیدم چرا از آن انتخابها خشنود نمینمود؟ سر بر آورد و گفت: نه به آن علت که تو میاندیشی, خوشبین نیستم که کار آنها به انجام برسد.
پرسیدم که دلیلاش چیست؟ گفت: من از این سه نفر در این مقامها کس دیگری را در غایت کمال نمیبینم , و امروز کار با چنین مردان پیش نمیرود و ” هیچ شایسته را در کار نتوان آورد, که قاصران زمان به ساختهشدن کار کاملان تن در ندهند و آن مناصب به یک شب بیش نماند. هنر در همه ایام سبب حرمان بوده است و روزگار پیوسته در قصد فاضلان.”همانکه حافظ نیز گفته است:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
کار ما را ببین که جنگ داخل و خارجیهامان میان قاصران و خردهمردان است که همیشه دیر پاییدهاند.
یادداشت دوم:
سال ١٩٧٠ در انگلیس بودم که خبر خودکشیی یوکیو میشیما نویسندهی ژاپنی دنیای ادبیات را تکان داد. آن چه در این کار میشیما متفاوت بود نحوهی خودکشی بود. این مرد کوچک اندام که فقط یک متر و پنجاه سانتی متر قدش بود با چند نفر دیگر به یک دژ نظامی در حوالیی توکیو وارد شد و در حالی که لباس سامورایی به تن داشت خواستهی سیاسیی خود را از بالای باروی دژ فرو خواند, به تمسخر نظامیان بیاعتنا ماند و خواسته را چند بار دیگر تکرار و تهدید به هاراکیری کرد. سرانجام وقتی پاسخی گرفته نشد با شمشیر سامورایی شکم خود را درید و طبق قرار قبلی یکی از همراهان او به علامت اعتراض سرش را از تن جدا کرد و روی سینهی او گذاشت.
یکی دو سال قبل از این حادثه در یک مصاحبهی تلویزیونی میشیما را دیده بودم که با انگلیسیی فصیح به مصاحبه کننده دربارهی سنت خودکشی نزد ساموراییها توضیحاتی میداد و از جمله آن چه در حافظهی من باقی ماند این بود که میگفت معمولا خودکشی را نتیجهی شکست میدانند ولی هاراکیریی ساموراییها خودکشی در معنای پیروزیست. کاری که منجر به تغییر امری میشود که این عمل به خاطر آن صورت گرفته است. شاهد آن چه را که میشیما میگفت مثلا میتوانیم در دو فیلم استثناییی کوبایاشی تماشا کنیم.
اما طرح این موضوع را در اینجا من به دلیل ٦٣مین سال خودکشیی صادق هدایت پیش کشیدم که شکل کاملی از یک خودکشیی اعتراضی بود. دلایل آن فراوان است که میتوان به خصوص در آثار اصلیی او بوف کور, توپ مرواری و نامههای او دنبال کرد. اما اگر خودکشیی هدایت این چنین نبود دلیلی نداشت رژیمی که حکم برائت هر کس را با مردن او صادر میکند این چنین با مردهی او هنوز سر جنگ داشته باشد در حالی که دو تن از حلقهی آن سالهای او احمد فردید و جلال آلاحمد جزو عزیز کردههای آخوندها بودهاند. البته دشمنیی با هدایت از این هم فراتر میرود و نه تنها به حکومت پیشین که به جامعهای برمیگردد که همیشه دشمن قسم خوردهی کسانی بوده که شبیه آنها نبوده است. آدمهایی که صادق هدایت آنها را ” رجاله ” خوانده است که رجالههای بیشمار امروز نوادگان همانها هستند که دیروز او را وادار کردند بوف کور را در هند به چاپ برساند و توپ مرواری را مثل بمب ساعتی در کیف دوستی به فرانسه. رجاله به زعم هدایت فقط حاجی آقا و محلل و آن لکاتهی بوف کور نیست,
ببینیم خودش چه میگوید:
” … برای مردمان معمولی, برای رجالهها – رجاله با تشدید –همین لغت را میجستم, برای رجالهها که زندگی آنها موسم و حد معینی دارد, مثل فصلهای سال در منطقهی معتدل زندگی واقع شده است” ( بوف کور / نشر باران / سوئد ١٩٩٤ / ص ٥٩)
پس رجاله تنها به کسانی اطلاق نمیشود که در راهپیماییهای جمهوری اسلامی شرکت میکنند, بلکه آن کسی را هم شامل میشود که مانیکور و پدیکور میگیرد و مو درست میکند و با دوربین همراه تور به تماشای منشور کورش میرود و یک ماه بعد برای شرکت در یک عروسی و چند مهمانی و یک مولودی به ایران میرود و دربازگشت برای هم توریهای کورش تعریف میکند : نمیدونید چه قدر خوش گذشت!
یادداشت سوم:
در جنگ و جدلهای کامنت میان دو نفر دیدم که اولی اشاره کرده شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا از قول امام هشتم آورده است:
خروس دارای پنج صفت از صفات پیامبران است: شناخت وقت نماز, غیرت, سخاوت, دلیری, میل بسیار به جماع. نفر دوم که احتمالا یا آخوند بوده است و یا خلع لباس شده در نهایت پرچانگی و ارجاع به کتابهای چند جلدیی قم پسند نتیجه گرفته مقصود شخص اول از طرح این موضوع چیزی نبوده مگر تمسخر,که البته غیب گفته, و بعد در رد نظر شخص اول از قول شیخ احمد نراقی در جلد چهارم صفحهی ٩٧ کتاب مستندالشیعه در تأیید نظر امام رضا گفته: اتکاء به قوقولی قوقوی خروس برای اعلان ورود به نماز کفایت میکند, و دیگران در تحشیه بر این نظر آوردهاند: علیالخصوص وقتی هوا ابری باشد.
برای صاحب این یادداشت چند سوال در این زمینه پیش آمده که به ترتیب ذکر میکنم:
١- اگر نظر آواز خروس در اعلام وقت نماز اینقدر دقیق است پس اصلاح ” خروس بیمحل ” مربوط به کیست؟ و آیا در میان انبیاء هم ” بیمحل ” بوده است یا نه؟
٢- در مورد دلیری ی خروس شکی نیست , چون اگر خروس دلیر نبود در غرب ایران این همه شرط بندیهای کلان در جنگ خروسها صورت نمیگرفت. و آیا خروس جنگیها هم قادر به تشخیص زمان اذان سحر هستند یا نه.
٣- در مورد سخاوت خروس سؤال این است که آیا دست و دلبازیی او تنها در مورد زوجههای متعددیست که به دنبال خود میکشد یا نمونههای دیگری هم دارد؟ اگر فقط منظور همین بوده است باید از قول شاعر گفته شود:
خرج که از کیسهی مهمان بود
حاتم طاییشدن آسان بود
در ضمن آیا این علاقهی بسیار خروس در امر نکاح و چند همسری جز پیغمبر اسلام در دیگر انبیاء هم دیده شده است یا نه؟
٤- در مورد غیرت خروس ما شکی نداریم چون خروس به خاطر پرهیز از گناه حتی حاضر است اذان صبح را فدا کند.
سعدی در غزلی میگوید:
امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
یا وقت بیداری غلط بوده ست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لب و نابرگرفته کام را
اینجاست که خروس قید اذان را زده و برای این که شیخ شیراز را از گناه بزرگتری که در پیش است آگاه کند بیوقت میخواند.اگر چه تمام سعی در نهی از منکر این پرندهی نبی صفت بینتیجه میماند و سعدی کار خودش را میکند و از نماز هم میافتد:
هم تازه رویم هم خجل, هم شادمان هم تنگدل
کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
———————————-
فروردین ٩٣
- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 20668
-