شاعران این شماره: ناهید عرجونی، فاطمه فرهادی، محمدرضا عبدالملکیان، خیراله فرخی، حبیب شوکتی
____________________
بخشی از یک شعر: ناهید عرجوتی*
…………………..لا دیزگل…….از: صورتکتاب شخصیی شاعر
دلم برایت تنگ میشود
وقتی قرار است جنگ
به خاور میانه کشیده شود
کشیده شود به انگشتهای تو
به موهای عاشقم
وقرارگاه کوچکی
که چهارشنبه است!
دیگر تمام زنی شدهای
که آشپزخانه بلد است
هوس کردهام همهی حرفهایم را به این در بگویم
زنگ که میخورد
فقط سهمی از اضطراب مال من است
تو نیستی
شبیه دختری
که مدرسه را تا زنگ آخر دوید
و شباهتش به من
خالی صحنهایست که بازیمان دادند
گریه را پس بده به چشمهایم
و خشمهایم را به گلو
به سنگی که در دستم نبود
زنگ خورد
و ما پشت درها و این سوی بطالت کارخانهها
زنگ زدیم
زنگ زدیم و کسی صدایمان را نشنید
از اینهمه گوشی خاموش
به من برگرد
به دلهرهی دری که تا تو بسته است
و زنگ که میزنم
فقط بگو: الو
یک شعر از: محمدرضا عبدالملکیان*
حالا که آمدهای
گریه نمیکنم
این باران
از آسمان دیگر است
اول و آخر هر حرف
کسی که خودش را به حرف میکشاد
ما را دارد به حرف میکشاد
در خودش شاید
حرفی از ما میکشاد.
این را به تو میگویام
به تو
که در اول و آخر هر حرفام نقطه میبندی
و کلمهای را
در جملهای
به حرف میکشی..
.
.
از این همه بکش بکش
فقط کلمهای میماناد
و نقطهای
در آخر این حرف!
یک شعر: از حبیب شوکتی…………………………………..
علمالاشیاء
تاریخ را نیاموختم
و در جغرافیا مردود شدم
مادر گوشم را کشید
و پدر آهی بلند.
تاریخ تکرار شد
جغرافیای پنجم آب رفت
و اسکندر کلاسهای اکابر را
به آتش کشید.
۲۰۱۲