به یاد جلیل شهناز (۱۳۹۲-۱۳۰۰)
محسن شهرنازدار
استاد جلیل شهناز متولد ۱۳۰۰ اصفهان است. تولد او در ۱۳۰۰، به شکل نمادین، از آغاز فصل و قرنی تازه برای موسیقی کلاسیک ایران حکایت دارد. شهناز در مرز میان دو قرن، حلقه پیوند میان سنتی دیرپای در تاریخ و توسعه و تغییرات چشمگیر این موسیقی در قرن چهاردهم خورشیدی است. مهمترین وجه تمایز موسیقی کلاسیک ایران در این قرن،خروج این موسیقی از محفل خواص و حضور در فضای عمومی بوده است. تدوین نظامهای جدید آموزش این موسیقی و راهاندازی مراکز رسمی آن مانند مدرسه موسیقی، رواج کنسرت به شکل امروزی و مهمتر از همه تاسیس رادیو در سال ۱۳۱۹ یعنی در ۱۹ سالگی شهناز، فضای دموکراتیزه شدن موسیقی کلاسیک ایران را فراهم کرد و مخاطبان وسیعی در قلمرو فرهنگی ایران یافت.
شهناز که به قول استاد فقید حسن کسایی، چکیده این موسیقی بود، در خانواده گستردهیی پرورش یافت که همه موسیقیدانان شاخص مکتب اصفهان بودند. برخورداری از آموزههای این مکتب و حضور در محافل موسیقیدانان قدیم آن، نحوه نگرش بنیادی و اصول زیباییشناسی موسیقی و ساز جلیل شهناز را شکل و قوام میدهد. با این پشتوانه او به مکتب موسیقی تهران و خاندان فراهانی نیز متصل میشود و از عبدالحسین شهنازی، فرزند حسینقلیخان فراهانی درس تار میگیرد. بیان شخصی شهنازی که با سبکهای رایج تارنوازی آن دوران تفاوت داشت، شهناز جوان را نیز ترغیب به جستوجو برای بیان شخصی خود در تار میکند؛ بیانی که حالا از یک سو در مکتب اصفهان صیقلخورده و پرورش یافته و از سوی دیگر، با توسعه چشمگیر رادیو، فرصتی برای انطباق با سلیقه روح جمعی ایرانی به دست آورده است. به این ترتیب نوعی زیباییشناسی عمومی که عاملی برای پیوند همه سلایق و فهم ملی از موسیقی کلاسیک ایران بود، در سبک شهناز به وجود آمد و او را بدل به نماینده فرهنگ معیار ایرانی در موسیقی کلاسیک کرد. باید در نظر داشت که تاکید حکومت مرکزی بر ایجاد هویت ملی، همزمان با توسعه ابزارهای تحقق این هویت همچون زبان، آموزشهای عمومی و ملی و رسانه،به موسیقی کلاسیک ایران نیز فرصت تازهیی برای نقشآفرینی در این وادی داد و رادیو سهم بسزایی در فراهم آوردن بستر اجتماعی آن ایفا کرد. ساز شهناز در اوج تسلط و محبوبیت این رسانه و در طول نیم قرن، صدای غالب و یگانه تار ایران بوده است.به همین دلیل است که تار شهناز به سازی که گویای بخشی از هویت ملی ایرانی بود بدل شد. او بیآنکه در محدوده قلمرو مکاتب این موسیقی اسیر بماند و یا صرفا سلیقه یک گروه خاص اجتماعی را انعکاس دهد، معـــــرف اوج زیباییشناســی فرهنگ ایرانی در موسیقی کلاسیک شد. حضور مداوم او در رادیو، علاوه بر امکان ویژهیی که دراختیارش قرار داد تا حساسیتهای عمومی درباره این موسیقی را محک بزند، شهناز را از روند تغییرات تکنولوژیهای ضبط و پخش صدا نیز مطلع کرد. شهناز با هوش سرشاری که داشت، این شناخت از تکنولوژی را در توسعه سبک و تکنیک نوازندگی به کار گرفت و صدایی که به گوش مخاطب میرسید را ملاک توسعه تکنیکی و زیباییشناسی خود قرار داد. تنوع حیرتآور تکنیکهای دستچپ شهناز، همچون اشارهها، تکیهها، کندهکاریها و ویبراسیونها و… ناشی از این درک هوشمندانه است.
دست راست او نیز با تنوع در مضرابها اعم از ریزهای بسیار قوی و درابهای شفاف، تغییر زاویه مضراب با سیم، توسعه محدوده «مضرابخور» و ویبراسیونهای ناشی از فشار خرک، ساز شهناز را از نظر تکنیکی بسیار حائز اهمیت و به طور کلی منحصر به فرد کرده است، اما آنچه ساز شهناز را تکرارناپذیر میکند درک عمیق از زیباییشناسی موسیقی کلاسیک ایران و ریشه او در تاریخ کهن این موسیقی است. به این اعتبار میتوان گفت ساز شهناز در تداوم منطقی تکامل موسیقی کلاسیک ایران و نقطه اوجی در تاریخ تارنوازی این موسیقی بوده است. گواه این ادعا مهمترین و شاخصترین اجراهای موسیقی کلاسیک ایرانی در نیم قرن گذشته است؛ اجراهایی که ردپای ساز شهناز در آنها حضوری پررنگ دارد. در تکنوازیها و چندنوازیهایی یگانه تا بهترین آوازها و جواب آوازهای مانده از این دوران موسیقی ایران ساز شهناز با نخستین مضرابها، مهر و نشان خود را ثبت میکند. جوابهایی که او به آواز شاخصترین خوانندگان دو نسل موسیقی ایرانی از ادیب خوانساری و تاج اصفهانی و بنان تا گلپا و ایرج و شجریان داده، از جمله کمنظیرترین جواب آوازهای این موسیقی از نخستین دوره ضبط صدا تا امروز بوده است.
در کنار همه این توضیحات، نمیتوان از جلیل شهناز یاد کرد و شوخطبعی و طنازی بیمانند در حضور شفاهیاش را به یاد نیاورد. طنز به موقع او به خصوص شوخیهایی که در واکنش به تغییرات موسیقی کلاسیک ایران از او به یاد مانده، از نگاه نقادانه شهناز در موسیقی ایرانی حکایت دارد؛ نگاهی که بینیاز از جنجال و نمایش و هیاهو، در طنز گزنده و ساز مقتدرش بازتاب یافته است؛ هر چند شهناز در تمامی زندگی از تن دادن به گفتوگو و جنجالها و حاشیههای رسانهیی سر باز زد.در جای دیگر نیز نوشتهام؛ جلیل شهناز نماینده تمامعیار موسیقی کلاسیک ایران بود مانند سندی که اهمیت یک فرهنگ را نشان میدهد. به این اعتبار بیشک بدون شهناز موسیقی دستگاهی ایران برای دفاع از خویش در تاریخ، سند مهمی را در اختیار نداشت. روحش شاد و یادش پایدار باد.
این یادداشت در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد منتشر می شود.
یادبود شهناز