هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی؛ مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی. آینشتاین
تمام نویسندگان با کلمه مینویسند، اما تنها شاعران هستند که کلمه را میبینند. آنچه شعر و نثر را از هم جدا میکند، همین رویت کلمه است. شاعر با احساسِ نخستینِ کلمه مینویسد، یعنی با کودکیاش. تنها کودکی شاعران بلند است. آتیلا ایلهان ۱۹۲۵-۲۰۰۵
زیباییشناسی/ استتیک رشتهای در فلسفه برای بررسی محرکات/ ایموسیون و ذهن در رابطه با حس زیبایی در ادبیات و هنرهاست؛ جدا از ملاحظات اخلاق، سلوک، اجتماعی، عملی، اقتصادی. استاتیک/ ایستانگری ربطی به استتیک ندارد. بیان حظ و نقد زیبایی/ زشتی هنر است. لذا برای نقد یک شعر، معیارهای زیباشناسانه بکار میروند. فکر، تخیل، عاطفه، بدعت، بیان ﺍﺯ دید ﻣﻌﻨﺎیی ﻭ ﺯیبایی شناسیک دارای مصالح کلامی، ﺭﻭﺍﺑـﻂ ﻣﻨﻄﻘـی، خلاقیت بدیع میباشند. فکر و تخیل با عاطفه و کلام بیان میشوند.
فکر یکی از فعالیتهای ذهنی مانند تخیل، شناخت، حضور، وجدان، مشعر فرد میباشد که منجر به یک ایده مشخص میشود. فکر بن استدلال، گفتار، کردار است. تخیل توان تجسم، تصویر، حس های جدید است- بدون ورودی از حواس ۵گانه بینایی، شنوایی- که به کمک به حل مسایل و اجماع/ انتگراسیون تجربه و یادگیری می کند. قصه و روایت برای پرورش تخیلاند که با دقت در کلمات داستان “جهان برانگیخته” ایجاد میشود افساه پریان، داستانهای تخیلی، یا علمی-تخیلی در باره کرات سماوی – چند نموناند. تخیل با حافظه، ادراک، خلاقیت، بیان هنری ربط دارد. تخیل با باور و واقعیت فرق دارد.
ﻓﻬﻢ شعر برای مخاطب با ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ منطق ممکن میشود؛ ولی از دید هنری مخاطب از آن حظ میکند. زیبایی شناسی شعر را میتوان در ۱۲ اصل زیر ردیف کرد: سلسله مراتب، تمرکز، تباین/ تقابل، تنش/ چیرگی، توازن/ تناسب، ریتم، جریان، عمق، مقیاس، حرکت/ توسعه، وحدت، همآهنگی. هر کدام از این ۱۲ اصل زیبایی شناسی در شعر با نمونه ای تبیین میشود. بخاطر ماهیت تلخیصی این جستار، تاویل شعر، بررسی آرایه های بلاغی داده نشده؛ صرفا سرنخهای مربوط به اصول ۱۲ گانه زیبایی فرمولوار اشاره میشوند. یک شعر میتواند چندین اصل زیباییشناسی را بکار بندد.
۱-سلسله مراتب، هیرارشی چینش اقلام از زبر تا زیر یا از زیر تا زبر میباشد. این اقلام میتوانند اشیاء، نامها، ارزشها، مقولات باشند. نمونه: کهکشان شیری، منظومه شمسی، خورشید، زمین، ماه. ریشه، تنه، شاخه، برگ، درخت. این چینش ساختار یک شعر را تعیین میکند. در این ساختار رتبه بالا، صدر، فوق، علیا و پابین، ذیل، تحت، سفلا بین اجزاء برقرار میشود.
شاملو در چینش اقلام صحنه در مرگ ناصری- هم سلسله مراتب هم ظاهر/ باطن را برای معنی مضاعف بکار میبرد. مسیح شخصیتی آسمانی در جمع زمینییان سرکوبگر رومی و فلسطنیان بومی برای دیدگاه شاعر تعبد و فرصت میآفریند. سلسله مراتب کاربرده در این شعر زبر تا زیر از مسیح، صلیب، خط به درد، تازیانه، خون میرسد. حتی در گزینش واژه ها شاملو کلمه را با سوژه محرم میکند. تازیانه را در شان مسیح ندانسته “رشته چرمباف” مینامد:
با آوازی يكدست،
يكدست،
دنبالة چوبينِ بار
در قفايش
خطّی سنگين و مرتعش
بر خاك میكشيد.
“تاج خاری بر سرش بگذارید”
و آوازِ درازِ دنبالة بار
در هذيانِ دردش
يكدست
رشتهای آتشين
میرشت.
“شتاب كن ناصری، شتاب كن”
از زحمی كه در جان خويش يافت
سبك شد
و چونان قويی مغرور
در زلاليِ خويشتن نگريست
“تازيانهاش بزنيد”
رشتة چرمباف
فرود آمد.
و ريسمانِ بیانتهايِ سرخ
در طولِ خويش
از گرهي بزرگ
برگذشت.
۲- تمرکز، تایید در روال توجه تام به یک شیئ یا سوژه در شعر میباشد. فروغ در شعر کوتاه دلم.. تسلسل تصویرها را برای القای معنای فشرده گذار از شب به روز با تمرکز روی مرگ بکار میبرد. این موتیفها بتریتب بکار رفتهاند: دل گرفته/ غم، پوست کشیده/ جنازه، تاریک/ مرگ، تصویر مرده بدون آفتاب و جیک گنجشگها، سرانجام با تصعید به آسمان:
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیدهی شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکاند
چراغهای رابطه تاریکاند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنیست.
۳- تباین Contrast قیاس ۲ چیز باهم برای تاکید بر تفاوت آنهاست؛ مانند نور و تاریکی. این ۲ چیز ثابت نبوده؛ در تغییر، یکی بر دیگری ﺗـﺴﻠﻂ /چیرﮔی مییابد. در شعر هم یکی از موتیفها بر دیگری چیره بوده؛ ابرساختار برای بقیه است. در یک شعر موتیف اصلی به اشکال گوناگون ظاهر میشود. فروغ با آمیختن عاطفه با هوش بصورت تناقض/ پارادوکس زیر میگوید:
چه مهربان بودی ای یار
ای یگانهترین یار
وقتی دروغ میگفتی..
تباین تصریحی یعنی ۲ سر تضاد نامبرده شده؛ تباین تلویحی با جانشینی معنای تضاد ارایه میشود. گاهی امکان وجود و احتمال کاربرد هم این تباین را آشکار میکند. در بیت زیر صائب تبریزی محدودیت فردی مغان با بینهایت بودن طبیعت تاک انگور در تقابل است:
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان./ هزار باده ناخورده در رگ تاک است. ایهام یعنی ظاهر مشترک ۲ واژه با معنای مختلف هم باید مداقه شود؛ گل اول بمعنی شکوفه و گل دوم بمعنای خاک خیس آمده: عجب نیست از گل که خندد به سروی./ که در این چمن، پای در گل نشیند.
اخوان در زمستان تباین/ کنتراست ضدین و سلطه زمستان را با مثال گرمی زنده با سردی محیط در تباین بصری، عاطفی، آرمانی میآورد:
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است.
نفس، کز گرمگاه سینه میاید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
***********
4- تنش Tension فشار در وضع ذهنی یا عاطفی بوده؛ نیز کشیدن چیزی از 2 سوی مخالف می باشد. روشن است که یک شعر می تواند تصویر یک سر تضاد بدون تنش باشد. ولی هیجان شعر/ فیلم/ نمایش با ایجاد تنش مخاطب را مجذوب می کند. فیلمهای چند دهه گذشته با کاربرد تنش، بیننده را لبه صندلی در تعلیق می برد. نمونه: از این بهتر نمیشه 1997 با بازی جک نیکلسون در نقش وسواسی عجول محافظه گرا – او جایزه اسکار را گرفت. برای فروغ با عارضه 2قطبی افسردگی/ شور یا مانیک، تنش دورنی و بیرونی با محیط/ پدر- بخش عمده روند خلاقیت هنری او مانند هدایت بود. فروغ در باغ فتح تنش بین من و تو، ما و آنها، شهامت/ ترس را با ایماژها، مراسم، اسناد ارایه می دهد:
آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزهء کوتاهی پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخهء بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند، اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم.
5- توازن Balance ایجاد ثبات، قرار در 2 سوی یک تضاد؛ همسنگی 2کفه ترازو است. در ﺗﻘﺎﺑـﻞ/ ﺗـﻮﺍﺯﻥ، گاهی موتیفهای یک شعر با هم تقابل داشته؛ ولی موازنه دار اند. هراکلیتوس 535- 475 ق.م. موطن او ترکیه بود که ساتراپ هخامنشیان بود. او در کتابش درباره طبیعت وحدت اضداد، حرکت در جهان، سیالیت همه چیز را تبیین می کند.
عناصر متضاد یک شعر تقابل برای ایجاد تنش و تضاد ایجاد می کنند. ناجورها بهم می پیوندند، از تفاوتها زیباترین همآهنگی بیرون می زند. در توازن تلویح 2 چیز متباین، متقابل اند که همدیگر را تکمیل می کنند. محور تقارن شب جفتهای رهایی/ دربند، شام/ آفتاب، یاد/ از خاطر برده، نومیدی/ امید را ردیف می کند. در شبانه زیر شاملو تقارن شب و روز را در نیمه شب بصورت بصری با توازن 2 جمله در چپ و راست یا بالا و پایین شب آورده:
اعترافی طولانی ست شب اعترافی طولانی است
فریادی برای رهایی ست شب فریادی برای رهایی ست
و فریادی
برای بند.
شب
اعترافی طولانی ست.
اگر نخستین شب زندان است
یا شام واپسین
ـ تا آفتاب دیگر را
در چهارراه ها فرا یاد آری
یا خود به حلقه ی دارش از خاطر ببری ـ
فریادی بی انتها ست شب فریادی بی انتهاست
فریادی از نو میدی فریادی از امید
فریادی برای رهایی ست شب فریادی برای بند
شب
فریادی طولانی ست.
ﻣﻨﺎﺑﻊ. 2013/06/3
http://www.vatandar.at/BejanBaran81.htm زیبایی شناسی- بیژن باران
http://www.vatandar.at/BejanBaran84.htm منطق در شعر- بیژن باران
One Response to زیباییشناسی شعر-