شدن ِمادر
هزار صفحه سینه داشت
هزار صفحه سینه را
به سایه داد
و سایه ای که می کشیدش
در دست
هزار آئینه داشت.
هزار صفحه سینه در هزار آئینه
تنی تناهی شد.
تنانِ نامتناهی شد.
شدن ِمادر
هزار صفحه سینه داشت
هزار صفحه سینه را
به سایه داد
و سایه ای که می کشیدش
در دست
هزار آئینه داشت.
هزار صفحه سینه در هزار آئینه
تنی تناهی شد.
تنانِ نامتناهی شد.