شاعران این شماره: غلامرضا بروسان، رسول علیپور، منصور خورشیدی، جهانگیر صداقتفر، رضا مقصدی، رسول یونان
_____________________
بگو چه کار کنم؟
وقتی شادی به دم بادکنکی بند است
و غم چون سنگی
مرا در سراشیب یک دره دنبال میکند
دلم شاخهی شاتوتی
که باد
خونش را به در و دیوار پاشیده است.
بهار۳
درست برابر نگاه شما
علفهای ناز
… تکهای ابر به تن دارند
و آواز را در فراز…
برای چشمههای کوچک سر میدهند.
اینک تن به کوه بسپار
در سایهی هزار سرو
سکوت وقت را
به وسعت سفرنامهها
روی سطرهای سپید
شماره کن.
یک شعر از رسول علیپور
……………………………………………………….نقل از سایت آن دیگری
زمین
از آن شما که میخندید
و فرشتگانی که به شما میخندند
از من چیزی نخواهید
دلقکی که شما را میخنداند من نیستم
فقط اگر چشمهایم…
من تنها نیستم
چشمها از کنارم عبور میکنند
زمین زیر پایم سُر میخورد
همسرم دورم میگردد
و غروب
کِش میآید تا لب پرتگاه
نه
اصلأ تنها نیستم
فقط کافیست
چشمهایم را ببندم
حتمأ
دورم شلوغ میشود.
مرداد ۷۳
در پساپشتِ حصار ِ سربی ِ شب
ابریخاطرم امشب سر ِ باران دارد
پشتِ طوفانیی بغضم سیلیست
چه کسی چتر گشود؟
این نوا-نغمه در آهنگِ نوازش
های!
دلم امشب چو سراپردهٔی تاریک جهان تنگ است
طپش ِ نبض ِ حیات
در رگآوند ِ تنم سخت بدآهنگ است ….
چه کسی آه کشید؟
چه کسی در قفس ِ سینه چو من شیون ِ طوفان دارد؟
آها، اه،
ابریام امشب و آبستن ِ درد
د ل ِ تنگم هوس ِ بارش ِ رگبار بهاران دارد ….
***
پشتِ این سربیی دیوار آیا
انتظاری هست؟
پشتِ این برفیی بیفردا
هرم دستان نوازشگر ِ یاری هست؟
ابریام امشب و آبستن ِ زخمی کهنه .
اردیبهشتِ “رشت”
یک کوچهی خلوت
یک کوچهی بیانتها، با اندکی باران
یک کوچهی با حوصله، ما را فراخوانده ست.
برخیزوُ چتر روشنت را- شادمان- بردار !
شاید که از فردایِ فروردین ، سخن گفتیم.
یا شاید از اردیبهشتِ “رشت”
با رستخیز ِ این چمن ، گفتیم.
تا جانِ ما اینگونه ، سرزنده ست
آن کوچه، فرخنده ست.
وقتی تلفن زنگ میزند
یعنی از یاد نرفتهای
حتی اگر به اشتباه شمارهات را گرفته باشند
ببین دوست من!
در این دنیا
خیلی از آدمها هستاند که
شمارهشان حتی به اشتباه گرفته نمیشود …