یکی از خوانندگان همیشگی یادداشتهای من از من پرسیده است ” آیا این سالها، از گوشه نشستههای زنده یا جوانان تازه آمده، کسی را (میشناسم) که یا متون و تصحیح متون را به دقت و سنجیدگی کار کند، یا اینکه در پی اشراف بر متون و نسخ، نگاهی جدید و منظری نو داشته باشد؟ ” پاسخ بنده این است که جوانان تازه آمدهای را نمیشناسم که تصحیح متنی را با دقت بررسیده باشد اگر چه امکان چنین مهمی با وجود علاقمندی نسل امروز به میراث کهن زبان فارسی مطمئنا غیرممکن نیست، ولی با مقایسه با این استادان امروز با کسانی چون محمد قزوینی و دهخدا و مینوی و فروزانفر و معین و خانلری و یزدگردی و دیگران اینکه آنها بتوانند نگاهی جدید و منظری نو بر متون داشته باشند البته به نبوغ احتیاج دارد. به هر حال یکی از معلمین آنها لابد کسیست که در فهرست لغات دیوان مجد همگر شاعر قرن هفتم همان اول کار ذیل ” آب ” نوشته است مایعی متشکل از اکسیژن و ئیدروژن. اما درد بزرگ همان گوشه ” ننشستههای ” زنده هستند که اگر عرض خود را هم نبرند باری، زحمت روح استادانی را میدارند که جسمشان سالهاست در دل خاک آرمیده است.
آیا شما تصحیح بهتری از مثنوی چاپ نیکلسون میشناسید؟ چاپ حروفیی نسخهی ٦٧٧ قونیه که تصحیح نیست، هر چند سعی نصرالله پورجوادی در انتشار نسخهی عکسیی آن مشکور باد. اما از آن عجیبتر آیا هنوز مرجعی اصیلتر از شرح انگلیسیی نیکلسون که استاد مرحوم فروزانفر آنرا ” دقیقترین ” دانسته بود دیدهاید؟ بیژن الهی یک بار برای من تعریف میکرد وقتی به امریکا رفته بود شخص آشنایی از اشعار مولانا جلالالدین که به انگلیسی خوانده بود کلی برای او تعریف کرده بود. آن نازنین که فارغ از مقام مخاطب همیشه راهنماییهای بهترین را تحویل میداد به او گفته بود منتخبی از اصل فارسیی آن را برایش خواهد فرستاد تا تفاوت فاحش آنرا با ترجمه ببیند، و وقتی به ایران برگشته بود به قولش وفا کرده بود. چند ماه بعد طرف تلفنی ضمن تشکر به بیژن گفته بود اما فارسیی شعرها اصلا به قشنگیی انگلیسیاش نبوده! گفتم بعضی ایرانیها از جمله اطباء در امریکا اهل دین و جادو و عرفان شدهاند و ضمن یک دوره آثار کاستاندا انواع ترجمهها و کتابهای انگلیسیی مربوط به ” رومی ” و البته یک دوره شرح مثنویی دکتر محمد استعلامی را درآفیس خود نگهداری میکنند این آقای دکتر محمد استعلامی از شاگردان فروزانفر بوده است و در تک تک چاپهای تذکرهالاولیاء مصحح خود آه و فغان برآورد که ” فروزانفر کجاست؟” و با اینهمه همچنان متن مورد اعتماد این شاهکار منثورعطار کماکان باز هم همان تصحیح نیکلسون انگلیسی بوده است که مرحوم علامهی قزوینی کمتر از یک قرن پیش بر آن مقدمهای خواندنی نوشته بود.
باری، اگر بتوان مثنوی را به زبان ساده برای کسانی که احیانا مولانا را به زبان انگلیسی بیشتر میپسندند و در ضمن نیکلسون هم برای آنها قابل درک نیست و اصولا اصراری هم در درک آن ندارند در هفت جلد بیان کرد، انصافا شرح مثنویی آقای دکتر استعلامی کتاب خوبیست. این داستان شرحهای چند جلدی که عمدتا در بارهی حافظ و مولانا ست پس از انقلاب مد شد شرح چهار جلدیی حسینعلی هروی بر حافظ دستمایهی شاعران و نویسندگان سینه سوختهای قرار گرفت که در میهن اسلامی برای خرج زندگی متوسل به کلاسهای حافظ خوانی شدند، کلاسهایی که آزاد بود و ورودیهای نداشت ولی بودند کسانی که با ” خروجیه “های خود قیمت جنس خریده شده به شرط چاقو را میپرداختند و مشتریهای دیگری را هم خبر میکردند. خبر که به امریکا رسید کار به جایی کشیده شد که در هر روزنامهی تبلیغیی فروشگاههای ایرانی کسی همراه ترجمهی شناسنامه و خواندن خطبهی عقد اضافه کرده بود: درس حافظ خوانی
جلسهای ٢٠ دلار! البته رومی ” بست سلر ” بود و فروشنده و خریدارش خود آمریکاییها
*
یکی از بهترین کارهایی که روی یک متن فارسی صورت گرفته است تصحیحی بود که ایرانشناسان گرجی روی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی زیر نظر علامه مجتبی مینوی انجام دادند و جزو انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسید. از متن فارسی این منظومهی عاشقانهی غیرمتعارف ایران اسلامی یک ترجمهی گرجیی بسیار کهن باقی مانده که یکی از منابع کار دانشمندان گرجی بوده است. محمد روشن در آن روزها و در روزگار بنیاد شاهنامه دستیار علامه مینوی بود و این که ادعا کرده است متن گرجیها را برای بازبینی علامهی فقید به او میسپرده است پذیرفتنیست، به خصوص به خاطر سابقهی او در تصحیح متون مهمی چون داستان یوسف که متن منحصر به فردی از قرون پنج و شش است، و نیز نامههای خاقانی و مرزباننامه. اما از خود او باید پرسید آیا به این کارهای اخیرت، کتابسازیهای با ویس و رامین و منطقالطیر اعتقاد دارید؟ آقای دکتر اصغر دادبه آیا آن دیوان ظهیر فاریابی که استادتان مرحوم دکتر امیر حسن یزدگردی از سر کمال جویی با مرگش به چاپ آن نرسید همین بود که شما چاپ کردید؟
این نکته سر دراز دارد و من آن را در فرصتی دیگر پی خواهم گرفت
————————-
فروردین ٩٢
One Response to یادداشتهای شخصی(نگاهی به متون)