شاعران این شماره: غلامرضا پروسان، نسرین جافری، رسول یونان و حافظ موسوی
_____________________
برای «اشعار این شماره»ای که در برابر دارید باید از دوست خاطرات روزهای دور جوانیام هوشنگ رئوفِ شاعر برای ارسال چندین کتاب شعر و دو شماره مجلهی درگاه برایم، تشکر کنم. هرچند این روزها خیلی کمتر میبینماش اما با یاد شیرین مهربانیهایاش هنوز هم دوستاش دارم.
این استخوانها میمانند
و مفصلها تا مدتی میمانند
و ناخنها که بیهوده رشد میکنند
تا مدتی.
۸
گلولهها
با روکش مِس حرکت میکنند
پرندگان با بال
و انسان
دیگر حرکتی نمیکند.
در دور دست
یک نفر کُشته میشود
و پراهنی روی بند
تکان میخورد
پاییز۸۶
یک شعر از نسرین جافری (بخشی از)
برای هنرمندان لُر و کُرد
وقتی با هفت سرنشین شاتل
در شهری آنسوی ترانزیت اندیشههای ناآگاه
– پیاده شدم
مثل پیامبری آماتور
میان کانالهای انتقالیی حشراتیکه
– از مادهی خود جدا شده بودند
آنقدر محو شدم و انتظار کشیدم
تا «یک بیضیی نارنجی بهروی یک ساقه» بروید
و باور کنم که در متروهای رمزدار
دیگر چیزی منفجر نمیشود و
زنی که مرده است
به شیوهی خودش جیغ میکشد…….
………………….
ادای پرندهها را درآوردیم
پرکشیدیم
به آنسوی مرزها
وقتی برگشتیم
ما را بهقفس انداختند
نتوانستیم
ثابت کنیم که ما پرنده نیستیم
دعا
پروانه
رنگ بالهایش را
از یاد برده است
پرنده
آوازش را بهیاد نمیآورد
دعا کنید
سطرهای عاشقانه
از یادمان نرود!