از روحانیون ادیب، شاعر و از مبارزان ضد استعمار در قرن چهاردهم هجری. وی فرزند شیخ محمدکاظم تهرانیان، عارف، شاعر و تاجر اهل خراسان بود. احمد بهار در رجب ۱۳۰۷ ق/ اسفند ۱۲۶۸ ش در خراسان به دنیا آمد. تحصیلات متداول را نزد استادانی چون حاج میرزا محمدباقر مدرس و ادیب نیشابوری در مدارس فاضل خان و خیرات خان مشهد گذراند و دروس فقه و اصول را نزد استادان حوزة مشهد، تهران، کربلا و نجف خواند و تا حد اجتهاد پیش رفت و سپس به مشهد بازگشت. وی از بنیانگذاران «انجمن ادبی خراسان» بود که از بهترین محافل ادبی زمان در سراسر ایران به شمار میرفت و بزرگانی چون ملکالشعرای بهار (پسرعموی شیخ احمد)، ایرج میرزا و فروزانفر در آن شرکت داشتند.
شیخ احمد در اشعار خود، «احمد» تخلص میکرد و به لهجه خراسانی، تخلص «داش غلوم» را برگزید. اشعاری که وی به مناسبت درگذشت استادش ادیب نیشابوری سروده، نشان کمال احاطه و استادی او در صناعات ادبی است.
دوران جوانی بهار با جنبش مشروطه همزمان بود و بر اساس اعتقادات مذهبی و سیاسی خود، در نهضت آزادیخواهی آن زمان فعالیت نمود و در زمره مجاهدان پرشور صدر مشروطه درآمد. او در پیدایش حزب دموکرات خراسان و تقویت آن حزب که در زمان خود، سرسختانه با روس و انگلیس مبارزه میکرد، سهم بسزایی داشت؛ تا آنجا که مدتها اسیر روسهای تزاری و گرفتار دسایس انگلیسیها شد و به خاطر مقاومت و سرسختی که در راه عقیده و ایمان خود نشان داد، قسمتی از عمرش را در تبعید و زندان گذراند.
بهار برای اینکه صدای آزادیخواهی و جنبش مشروطیت را به گوش همشهریهای خود برساند، در ۱۲۹۶ ش با انتشار روزنامه بهار، مبارزات خود را تشدید کرد و با مقالات مستدل و بیپرده و اشعار سیاسی در تهییج و هدایت افکار مردم خراسان برای مقاومت در برابر بیگانگان و استقرار حکومت مردم سالارانه، نقش اساسی و بنیادی ایفا کرد. تأثیر این مقالات به اندازهای بود که مأموران سیاسی انگلیس در مشهد در سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۳۱۴ ه.ش مرتباً به وزارت خارجة کشور خود، گزارشهایی مبنی بر خطرناک بودن آنها گزارش میکردند. ادیب نیشابوری، اثر اشعار بهار را با یک لشکر مجهز و مسلح برابر میدانست به خصوص آنکه در آن موقع کسی یارای هیچگونه اعتراض به قوای اشغالگر انگلیس را نداشت. سرمقالههای روزنامه بهار با عنوان «کرزن چه میگوید؟» زیانهای ناشی از قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله و دولت انگلیس را به صراحت تشریح میکرد و در تهییج افکار عمومی مردم خراسان بر ضد آن قرارداد بسیار مؤثر بود. در آن هنگام انگلیسیها از والی خراسان، احمد قوام السلطنه، خواستار تبعید بهار و توقیف روزنامهاش شدند، که بعد از چهل و پنج روز حبس در کاروانسرای هندیها در مشهد، به تهران اعزام و از آنجا به خارج از کشور تبعید شد. بهار چند سالی را در شهرهای قفقاز و عثمانی، از جمله اسلامبول گذراند و در نهایت عسرت و تنگدستی و به دور از خانه و خانواده به سر برد.
وی در دوره تبعید نیز از پای ننشست و اشعار و مقالات سیاسی خود را از اسلامبول برای جراید تهران میفرستاد و افکار عمومی را متوجه تعدیات و تجاوزات بیرحمانه قوای اشغالگر میکرد. اشعاری که در آن زمان درباره فجایع انگلیس سرود در روزنامه تایمز لندن ترجمه و منتشر گردید. بهار با وجود مخالفت انگلیسیها در زمستان سخت و سرد از طریق طرابوزان و قفقاز به ایران مراجعت کرد و در تهران اقامت گزید.
اقامت بهار در تهران مصادف با ظهور رضاخان سردار سپه و زمزمه تغییر سلطنت بود. وی با پسر عموی خود، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی و چند تن دیگر از آزادیخواهان بر ضد دست اندرکاران تغییر قانون اساسی – که مقدمه دیکتاتوری بود – مجدانه مبارزه نمود.
این گروه، مقالات واشعار مهیج خود را در روزنامه قرن بیستم به مدیریت میرزادة عشقی و یا جداگانه چاپ و منتشر میکردند. از جمله شیخ احمد بهار به مناسبت جلوس رضاخان به سلطنت، چنین سرود:
آه از این سرباز پیر انگلیسی
این غلام سر به زیر انگلیسی
خواستم سال جلوسش را ز نادر
نادر آن خصم شهیر انگلیسی
سر ز قبر خود برون آورد و گفتا
گشت ایرانی اسیر انگلیسی
شیخ احمد بهار چون خبر دستگیری پدرش را شنید به همراه میرزا قاسم خان پسیان (خواهرزاده کلنل محمدتقی خان پسیان) به مشهد رفت و پدرش را از زندان رها ساخت و پس از شهادت کلنل، خود زندانی شد، زیرا بهار از یاران و طرفداران کلنل بود و آرمانهای آزادیخواهانه و ملی او را تأیید و تقویت میکرد.
بهار مدتی طولانی در تهران ماند و با انتشار مقالات و اشعار خود به مبارزه ادامه داد و با سید حسن مدرس دوستی و ارتباط نزدیک برقرار کرد که پس از دستگیری و تبعید او، همچنان ادامه یافت. آخرین نامهای که از مدرس به دست آمده نامهای است که از زندان و نداشتن وسایل لازم برای خواب و غذا شکایت کرده است، که در نتیجه بهار، از طریق فرمانده وقت لشکر خراسان، موضوع را تعقیب کرد و در شرایط زندان او را بهبود نسبی حاصل شد.
در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی، عوامل رضاخان؛ قصد ترور او را کردند اما ناکام شدند و با وجود این کارشکنی ها و تهدیدها، در انتخابات مجلس پیروز گردید ولی از رفتن وی به مجلس جلوگیری شد.
در واقعه خونین مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴، نظر به علایق و روابط خاصی که بهار با میرزا محمد آقازاده و حاج آقا حسین قمی داشت، پس از دستگیری علمای مذکور، وی نیز دستگیر شد و شایعه اعدام او بر سر زبانها افتاد ولی بعد از بیست ماه حبس در زندان لشکر شرق، طبق دستور رضاشاه از اعدام او صرفنظر و به تهران تبعید گردید. بر اثر این حبسها و تبعیدها، زندگانی بهار برای همیشه از هم گسیخته شد و مخصوصاً از نظر مادی بسیار به زحمت افتاد چندان که با فروش آنچه قبلاً اندوخته بود معاش خود و فرزندانش را تأمین میکرد.
احمد بهار بعد از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه، مجدداً روزنامه بهار را در تهران منتشر و تا ۱۳۲۲ یک روز در میان چاپ میکرد. در این دوره، نیز وی مانند گذشته مبلغ آزادیخواهی، وطن دوستی و مبارزه با نفوذ بیگانگان بود. در ۱۳۲۱ که قوام السلطنه برای بار دوم به نخست وزیری رسید برای جبران صدمات گذشته و دلجویی از او و کسب وجهه برای خود، از وی دعوت به کار کرد. بهار که ناتوان و تنگدست شده بود دعوت قوام را پذیرفت و به ریاست اداره اطلاعات و مطبوعات نخست وزیری منصوب گردید و سپس به سمت منشی مخصوص نخست وزیری ارتقا یافت و توانست در حوادث آذربایجان، خدمات مؤثری انجام دهد. در این سمت، او برای حسن رابطه دولت و جامعة روحانیت کوشش بسیار کرد.
پس از درگذشت آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و حاج آقا حسین قمی در عراق، بهار به نمایندگی از طرف دولت ایران در مراسم سوگواری آنان شرکت نمود. در اردیبهشت ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق به نخست وزیری رسید بنابر سوابق مبارزات ملی بهار، او را به سمت رییس کل دفتر نخست وزیر منصوب نمود که نشانه کمال اعتماد و محرمیت مصدق نسبت به وی بود.
اشعار سیاسی بهار در این دوره، حاکی از تجلیل از دکتر مصدق و مبارزان راه آزادی و استقلال و رهایی کشور از سلطه بیگانگان است. بهار در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی از مشهد نامزد شد، اما با انحلال مجلس هفدهم، وی از نمایندگی محروم گردید. بعد از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، بهار از نخست وزیری خارج شد و تا پایان عمر در وزارت فرهنگ به خدمت ادامه داد.
شیخ احمد بهار در ۱۴ بهمن ۱۳۳۶ بر اثر بیماری قلبی در شصت و هشت سالگی در بیمارستان بازرگانان تهران درگذشت. پیکر او در صحن ابن بابویه در کنار آرامگاه شهدای ۳۰ تیر دفن کردند.
بهار از پیشگامان شعر سیاسی و اجتماعی بود. اشعار عامیانه او هنوز در میان مردم خراسان، زبان به زبان نقل میشود. از ویژگیهای برجسته بهار، اعتقاد راسخ به فرهنگ مذهبی و ملی و درک عمیق غربزدگی و ستیز بیامان با آن در دوره حکومت رضاشاه بود که تبلیغات رسمی و غیر رسمی رژیم، همه در جهت ستایش از تجددخواهی و فرنگیمآبی بود. در این زمینه میتوان تنها او را با علامه اقبال لاهوری که معاصر وی نیز بود مقایسه کرد. از او دیوان شعری چاپ شده است.