بازخوانی لبریختههای رویایی
اداره کردن کلمه، تصرف و تغییر را سبب میشود که به کثرتی گسترده میرسد، آمیختگیهای فلسفه و عرفان، فشردگی معنا در ترکیبهای درونی، خصیصههای تنیندادن و تنینگرفتن واژهها و هجاها که به تصویر در شعر ظرفیتهای موسیقیایی بخشیده است.
به خصوص ریتم ممتد حرف ” ر ” به همراه مصوتهای بلند، شکل صوتی و حساب شدهی فرمهای سمفونیک را یادآوری میکند.
خیالبندیهای تازه که در دیدار توفیقآمیز در طیفی گسترده بسیار میشود نمونهای دیگر از تقرب استقرایی واژگان که زیربار حکومت رویایی اداره میشود.
ادرهی تن
ادارهی حرف تن
حرف اداره در تن
تن در ادارهی حرف نو
نو میشود.
لبریختهها ۹۵
منشورهای چند وجهی فکر
موضع کلمات در برابر زمان و نظام چرخشی آن، استعداد تازه را برای بیان دریافتهای همهی منشورهای چند وجهی آما ده میکند، تا عناصر شعری در بافت عمودی ترکیبهای ساختاری را از شکل طبیعی کلمهها ایجاد کنند. و هارمونی یکدست پدیدهها در خلق و تکوین شعر و حتی در شکلگیری قطعه دخیل هستند.
در قطعه ۹۵ و شعرهای نظیر آن در لبریختهها، رویکرد شاعر به جانب کلمهها در بافت عمودی شعر است. این قطعه اگر چه محدود و روال تکرار می گیرد، اما اتفاقی است که در شاعر میافتد و در ارتباط با کل ساختار شعر به لحاظ درونی قابل بررسی است.
وقتی جغرافیای شعر از دل شاعر بر میخیزد، در دل مخاطبان خود راه باز میکند، فراواقعی رابطههای دوگانه بین شاعر و خوانندهی شعر انتخاب را آسان میکند. اگر چه محتوای شعر در بعضی از شعرهای رویایی در هیئت فرم که واقع میشود به صورت یک پلان رمزگونه ارائه میشود و راه ارتباط بسته میشود.
سویی که نشسته در جستجوی اوی شما
هفتاد تپندهی تاریک را
کاویده با سر انگشت این سو
هر بار انگشتهایی
دیوارهای بیطی را آنسو آزردهاند
لبریختهها ۱۶۹
آن چه از حقیقت شعر میآید، عقل را به در یافت دنیای معانی اجسام منحصر میکند، حضور معناهایی که رازوارگی شعر رویایی را رقم میزند. حرکت اصولی به سمت تقرب استقرایی پیش میرود و زمینهی روش شناختی شعر به شطح نزدیک میشود. شطحی که بر جان و زبان شاعر میافتد و در خیزشهای افقی شعر رویایی اتفاق میافتند.
در حالت عمیق عزیمت که سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
پرواز طوطیان
جغرافیای صورت من را درهم ریخت
دلتنگیها ۲۱
یا “
وقتی صدای نیمرخ تو پرهای سبزطوطی را ناقوس میکند
کلمههایی که از سرنوشت تصویرها انتخاب نمیشوند بلکه حضور معناها تقدیر ورود کلمات را در یک قطعه نشان میدهد. چرا که جهان نشانههای تازه، در درون اشیا و روی راه، و در روح پدیدهها قرار دارد. و شاعر سمت اندیشهی زبان پارادوکسال عرفانی را در عرضهی شعر از جهان اطراف به عرصهی جلوههای مکرر میکشاند.
تا معقولات قابل ادراک صورتهای ذهنی خود را که از طبیعت اطراف دریافت میکند به ما بعد طبیعت گره بزند. و خوانندهی شعر با دهان سرخ به عقل سرخ ” سهروردی” میرسد. و شاعر با چشم بصیرت که همان چشم معرفت است به ماورای واقعیت میرسد. و جغرافیای صورت او درهم میریزد و حقیقت ماورایی عقل را شکار میکند تا پرهای سبز طوطی را ناقوس کند.
چه شاخسار سبزی روی زبان توست
وقتی نسیم سرد دهانهای سرخ
با شاخسار سبز تو در بازی است
لبریختهها ۱۷۳
بصیرتی که معرفت زا است، مثل چشمی در درون انسان عمل میکند و حقیقت ماورای عقل را آشکار میسازد چرا که صاحبان بصیرت جانشان نورانی است وجان، جنبش تن است. که در ” هول بزرگ بازی” اصل رابطهها را تحکیم میبخشد، تا نقطهی آغاز مراحل کیفی دیگری در چشم شاعر زایش کند.
میوههای سرخ زبان تو
در بازیهای باد که میافتد
همیشه برگ آخر بر نوک شاخسار
واژهی آرام مرگ
هول بزرگ بازی
افتادن.
لبریختهها ۱۷۳
میبینیم که طیفهای رنگ، همرنگ و گرم وقتی همدیگر را جذب میکنند ساخت زبانی شاعر کارکرد های موجی رنگ را در طیف های گسترده می پراکند و هموار و یکدست در بازی های باد می ریزد .
وقتی شعر از توسع کلمات و زبان ساخته می شود ، شاعر نیز جستجو های خود را روی عوامل نا همگون زبان تمرکز می بخشد . تا به معرفت پارادوکس های متغیر برسد . و جهت های همسو که به سمت وحدت سیر می کنند ، ملاک تعین شاعر واقع شوند .
کارکرد های عازم در شعر رویایی
منظور از کارکرد های عازم ، کلمه هایی هستند که شاعر درآغاز یک قطعه ، آن را می نشاند کارکرد ایجاز ، درک عمیق می طلبد ، ایجاز برشی است که پشت زاویه های خیال را می شکند ، و تکنیک را وسوسه می کند .
او
در کجای افق گوشه می گیرد
وقتی که زخم بر می دارد
مثل افق که گوشه می گیرد ؟
لبریخته ها 8
چرخ
صورت حاکم
جنبش آسان جان میانه ی دندان
لبریخته ها 20
و وقت
از نبض بسته بر می خیزد
و باز می شود در وقت
لبزیخته ها 91
بعد
در حیرت شاخه می نشیند
و روی راه رفته تکان می خورد
لبریخته ها 86
و راه
آغاز بد از گنبد می کرد
صدایت
سرگردان صدام
گلوت خانه ی صداهام
که می پرد با
صدات
لبریخته ها 45
املای وقت
جمال واژه را ابدی کرد
خاموش از سئوالم و شکل لغت دراز
لبریخته ها 144
و تیر
وقتی که می نشیند
در گوشت
پروازهاش ادامه ی دیگر می گیرد
لبریخته ها 79
کارکرد های کلمه در نمونه های فوق ( او ، چرخ ، وقت ، بعد , راه ، صدایت ، املای وقت و تیر ) ، گستردگی تصاویر را برای مصراع های بعدی ایجاد کرده اند .
خصیصه ای سرشار از جنبه های زیبایی ، تصویر پردازی ” آن ” در حیرت شاخه ، نبض بسته ، آغاز بد از گنبد ، جمال واژه و همچنین ” جنبش آسان جان ”
شاعر با انتخاب کلمه برای هر قطعه ، اتفاق های نیامده را دیدار می کند . مرکزیت تماشا ، تقابل اشیا و نگاه شاعر ، کانونی که قلمروی در معبر تماشا باز می کتد . که در حرکت های درونی فقط از نگاه برمی خیزد .
عوامل دیداری سمت مشاهده را با نگاه شاعر پیوند می زند تا شکل ساختاری عبارت ها با یکدیگر مالوف شوند ، انس و الفتی که در هم تنیده می شوند تا با جان شاعر تنیده شوند و حجمی معادل فضا بسازند . آزاد و رها تا در تعلق تفکری نباشد . توصیف نشود و ارجاع ناپذیر باشد تا شاعر مغلوب شرایط نشود . و رفتاری تازه به شعر ببخشد .
رفتاری که شاعر در حرکت های مستمر خود ، از دیروز تا امروز به شعر بخشیده است . حیات تازه ، رشد بالنده و کوشش در جهت ادامه ی بال زدن های دیروز برای پرواز های سریع امروز !
رسم همین حرکت البته از فراز و فرود هایی برخوردار بوده که راه و رسم جدید را در ذهن باز کرده است .
به هر تقدیر رویایی در ” دلتنگی ها ” و ” لبریخته ها ” و حتی ” دریایی ها ” حس های مشترک ، چشم انداز های نوین ، منظری از رشد ، شکل گیری پدیده ها و گردش و چرخش آن ها در سسویه های وحدت گرایی ، تا شکل و تکوین فرم های درونی پی گرفته است . و خواننده ی پیگیر را به جشن تقرب همخوانی های شکل و ساختمان در شعر هدایت کرده است
آه ، ای مسافران از دریا تا من !
از آب ها
که شکل درهم امضا دارند
تا من
که واژه ی شکسته ی ” رویا ” یم
و شکل روشن نامم را دارم
در یایی ها 33