بخش نخست
نگاهی به “آرگو”
فیلم سینمایی “آرگو”با بازی و کارگردانی “بن افلک” بروی پرده سینماهای جهان و آمریکا رفته است و بار دیگر اذهان عمومی جهان را به واقعه تسخیر ۴۴۴ روزه سفارت آمریکا و گروگانگیری پرسنل سیاسی سفارت برای مدت بیش از یکسال در تهران در سال ۱۹۷۹ جلب میکند. واقعهای که بیشترین صدماتش متوجه کشور و مردم ایران طی سی سال گذشته شده است. “آرگو” که به ظاهر نام فیلم و یا پروژه سازمان سیا است، روایتی است از یک واقعه تاریخی و حقیقی از فرار ۶ نفر از پرسنل سفارت آمریکا که در زمان اشغال سفارت قادر به فرار از دری دیگر شدهاند مخفیانه به منزل سفیر کانادا در تهران میروند و پناهنده و مخفی میشوند. سازمانهای امنیتی آمریکا در صدد خارج کردن آنها از ایران انقلابزده هستند و راههای مختلفی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند. در این میان یک مامور سازمان سیای آمریکا بنام “تونی مندز” (بن افلک) با طرح و نقشهای متفاوت موافقت ارگانهای تصمیمگیری وقت آمریکا برای اجرای طرحش جلب میکند. او تصمیم میگیرد که با کمک و هماهنگی با گروهی از دست اندر کاران سینما در قالب یک تهیهکننده سینمائی به ظاهر برای تهیه یک فیلم علمی –تخیلی بنام “آرگو”به تهران برود و مقدمات فرار دیپلماتهای مخفی شده را از ایران بدهد. داستان واقعی است و قاعدتا چاشنی فیلمهای ماجراجویانه و جاسوسی هالیوودی را هم با خود دارد. اینکه جزئیات این روایت در فیلم تا چه حدی به واقعیت نزدیک است، هنوز کسی به درستی نمیداند. از طرفی دولت آمریکا پس از مطرح شدن این موضوع از دولت کانادا بابت همکاری صمیمانه با آنها در جریان این اتفاق تشکر کرده و از طرف دیگر ایران بعد از این اتفاق، ناگهان رابطهاش را با سفارت کانادا به حالت تعلیق در آورد که همه این مسائل دست به دست هم داد تا وقوع چنین اتفاق مهمی علناً تایید شود. صادق قطبزاده، وزیر امور خارجه وقت ایران نیز در طی اظهار نظری درباره این ماجرا که عینا در فیلم هم آمده است، عنوان کرده بود که :« کانادا با این اقدام خود، قوانین بینالمللی را که مدعی دفاع از آن هست و همچنین حق حاکمیت ملی ایران را نقض کرده است.»
به غیر از چند صحنه کوتاه که در آن کمی اغراق در نشان دادن شرایط انقلابی در ایران را دارد (مانند اعدام در کوچه و جسدی بالای دار در خیابانهای تهران) باید اذعان داشت که اکثر پلانها و صحنهپردازیها و نمایش شور و حال و خشونت انقلابی و حال و هوای ضد آمریکائی مردم در صحنه آنزمان خیلی بدور از واقعیت موجود نبوده و نیست. برای شخص خود من که در آنروزگار ۲۷ سالی داشتم و روزهای قبل از اشغال سفارت چند بار به آن محل رفته بودم و از نزدیک شاهد ماجرا بودم، بسیاری از صحنههای “آرگو” کاملا ملموس بود.
“بن افلک” که به اتفاق “مت دیمن” با دریافت اسکار برای نوشتن فیلمنامه فیلم “گود ویل هانتینگ” اثر “گاس ون سانت” در سنین جوانی به معروفیت زیادی میرسند هردو راه هنرپیشگی را کماکان ادامه میدهند. در این میان “مت دیمون” قابلیتهای ارزندهای در بازیگری از خود نشان میدهد چنانکه بسیاری از فیلمسازان بزرگ هالیوود مانند اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی، دیوید سادربرگ، کلینت ایستوود و رابرت دنیرو از او برای فیلمهای خود استفاده کردهاند و همچنان نیز مورد توجه است. ولی متاسفانه “بن افلک” بغیر از سیمائی زیبا چیزی از خود بعنوان یک هنرپیشه صاحب سبک و مورد توجه نشان نداده است. در پی این عدم موفقیت او در عوض رو به فیلمسازی و کارگردانی آورده است که در این ژانر شاید بتوان از او بعنوان یک فیلمساز خوب نام برد.
او اولین بار در سال ۲۰۰۷ فیلم زیبای “Gone Baby Gone” را با بازی برادرش “کیسی افلک” ساخت که مورد توجه منقدین سینمائی و مردم قرار گرفت. فیلم بعدی او در سال ۲۰۱۰ یک اکشن هالیوودی به نام “The Town” بود که اینبار خودش هم بازیگر فیلماش بود. این فیلم هم با موفقیت گیشه مواجه شد و در رده فیلمهای اکشن جای خوبی را برای خود باز نمود تا حدی که برای اسکار هم نامزد شد. پس از آن دیگر همه از “بن افلک” نه بعنوان هنرپیشهای خوب بلکه بعنوان کارگردانی خوب و آگاه یاد میکنند و نام خود را درزمره کارگردانان خوب هالیوود ثبت کرده است. حال با “آرگو” او نه تنها توانائیاش را بعنوان یک کارگردان خوب تثبیت نمود بلکه برای اولین بار بازیگری او هم مورد توجه و تحسین قرار خواهد گرفت.
در حاشیه باید گفت که بن افلک خود دارای عقایدی نسبتا مترقی و دموکرات میباشد و در بسیاری از برنامهها و فعالیتهای انسانی و بشر دوستانه شرکت فعال داشته و دارد و همین باعث میشود که با علاقمندی و کنجکاوانه به او و فیلماش و نگاهاش به این ماجرا بپردازیم. پیش از او چندین بار شاهد فیلمهائی از دوران انقلاب ایران در هالیوود بودهایم که متاسفانه اکثر آنها فاقد ارزشهای سینمائی است و بغیر از نگاهی سطحی، مغرض و با جهتگیری بارز سیاسی چیزی برای بیننده به ارمغان نیاوردهاند و بهمین خاطر هم در عالم فیلم از خود نام خوبی برجای ننهادهاند. از این میان میتوان به معروفترین آنها که فیلم هائ “بدون دخترم هرگز” و “بر بال عقاب ها” هستند اشاره کرد.
فیلم با مروری سریع به تاریخ ایران از زمان امپراتوری هخامنشیان تا دوران معاصر میپردازد و بن افلک در همان ابتدای فیلم به نقش و کودتای آمریکائی – انگلیسی ۲۸ مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق اشاره میکند و بازتاب آنرا دیکتاتوری شاه و ساواک میبیند که منجر به انقلاب اسلامی و بروز خشم و عصبیت علیه امریکا و غرب میگردد. گفته میشود که سازمان سیا معمولا پس از گذشت ۳ دهه بعضی از مدارک محرمانه آن سازمان را که دیگر خطری برای کشورشان ندارد منتشر میکند و طرح و داستان “آرگو” هم یکی از آنهاست همانطور که جزییات کودتای ۲۸ مرداد نیز توسط آنها مدتها پیش انتشار یافته است.
بن افلک در “آرگو” سعی کرده است که بجای استفادهای ماکتهای مسخره و غیر واقعی از تهران و نقاط مختلف ایران که در فیلمهائی مشابه در گذشته و در هالیوود استفاده شده است، حتیالامکان از فیلمها و عکسهایی موجود از تهران استفاده کند و ایران و تهران را تا حد امکان به صورتی که بودهاند به نمایش در آورد. برای فیلمبرداری راهی ترکیه شده است و بسیاری دیگر از صحنهها را در آنجا که تا حدود زیادی از نظر طبیعی با ایران مشابهت دارد گرفته است و حاصل آن فیلمبرداری، مونتاژ، فضا سازی (سالهای انقلاب) و هدایت و بازیگریهای خوبی است که او بعنوان سازنده “آرکو” در این اثر اعمال کرده است.
این فیلم در ترکیه، واشنگتن،ولس آنجلس فیلمبرداری شده و بازیگران قادری چون «آلن آرکین»، «جان گودمن» و «برایان کرنستون» نیز در آن ایفای نقش کردهاند. مدتها پیش از شروع ساخت فیلم «آرگو»، دستاندرکاران این فیلم از جمله خود بنافلک، از نزدیک با آژانسهای ویژه برای یافتن بازیگران ایرانی مناسب نقشهای مختلف این فیلم همکاری داشتهاند.درنهایت چند نفر ایرانی و عربتبار برای بازی در نقشهای فرعی انتخاب شدند که معروفترین آنها “هوشنگ توزیع” است که در یک صحنه در نقش وزیر فرهنگ ایران پس از انقلاب ظاهر میشود.
« آرگو » را شاید بتوان یکی از بهترینهای سال دانست که احتمالاً در چندین رشته از جمله بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری نقش مکمل مرد ( برای آلن آرکین ) و شاید هم بهترین هنرپیشه مرد برای خود بن افلک، کاندید جایزه اسکار خواهد شد. بن افلک پس از ساخت دو فیلم بسیار موفق « شهر / The Town » و « رفته عزیزم رفته / Gone Baby Gone »، در « آرگو » به یک پختگی کامل در ساخت و پرداخت فیلم و روایت داستان رسیده است و این تکامل و پختگی را میتوان در تمام طول فیلم از او شاهد بود.
«نیکی کریمی» عضو هیات داوران جشنواره ابوظبی
مراسم اختتامیه ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ابوظبی که ساعت ۹ جمعه شب ۲۸ مهرماه جاری (۱۹ اکتبر ۲۰۱۲) برگزار شد و نیکی کریمی به عنوان عضو هیئت داوران بخش اصلی ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ابوظبی، جایزه مروارید سیاه را به «کلودیو کاردیناله» بازیگر نام آشنای ایتالیایی برای یک عمر کار هنری او در عرصه سینما اهدا کرد.
اعضای هیئت داوران بخش اصلی ششمین دوره جشنواره فیلم ابوظبی که عبارت بودند از: «نیکی کریمی» بازیگر سرشناس سینما از ایران، «شابانه آزمی» بازیگر نام آشنای سینمای بالیوود از هندوستان (رئیس هیئت داوران)، «اسماعیل فرخی» کارگردان از مراکش، «سیدومیر کولار» تهیهکننده برنده جایزه اسکار از اسلواکی و «سمیر فرید» منتقد فیلم و نویسنده سینما از مصر، جایزه اول بهترین فیلم داستانی و تندیس «مروارید سیاه» به فیلم «جایی بین این دو» به کارگردانی «یاشیم اوستاگلو» محصول مشترک ترکیه، آلمان و فرانسه اهدا شد.
جایزه ویژه هیئت داوران تندیس «مروارید سیاه» به فیلم سینمایی «جیبو و سایه» به کارگردانی «مانوئل داولیورا» محصول مشترک پرتغال و فرانسه اهدا شد.
جایزه بهترین بازیگر مرد» به «گائل گارسیا برنال» بازیگر فیلم سینمایی «هیچ» محصول شیلی و آمریکا اهدا شد و جایزه بهترین بازیگر زن به «فرانسیسکا پتری» بازیگر فیلم «خیانت» از روسیه اهدا شد که در این بخش «نیکی کریمی» جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره را به «فرانسیسکا پتری» اهدا کرد.
در بخش «نمایش سینمای جهان» جشنواره بینالمللی فیلم ابوظبی فیلم سینمایی «مثل یک عاشق» ساخته کارگردان سرشناس سینمای ایران «عباس کیارستمی» محصول مشترک ژاپن و فرانسه به روی پرده رفت.
همچنین جایزه مروارید سیاه برای فیلمهای بلند در به “یک خانواده محترم” از مسعود بخشی تعلق گرفت. در بخش افقهای نو جایزه بهترین بازیگر زن به گلشیفته فراهانی برای بازی در فیلم “سنگ صبور” ساخته عتیق رحیمی اهدا شد.
نمایش “کلیدهای خانهام” با حضور “لونا شاد” کارگردان فیلم در کتابخانه کارمایکل
روز یکشنبه ۱۸ ماه نوامبر در ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر فیلم مستند “کلیدهای خانهام ” با حضور “لونا شاد” کارگردان جوان ایرانی در کتابخانه کارمایکل به نمایش در خواهد آمد. این مستند دربارۀ گریز یک نفر از حداقل ۱۵۰ روزنامه نگار ایرانی است که از ایران پس از وقایع خرداد سال ۱۳۸۸ موفق به خروج اجباری شدهاند. “لونا شاد” سفر این روزنامه نگار را به ترکیه و سپس به فرانسه مستند میکند و رنج انزوا، فقر، و سختیهای این سفر را در کنار شادی یافتن دوستیهای عمیق بیان میکند.
این مستند تا کنون در اکثر مراکز آموزشی کالیفرنیا مانند دانشگاه های برکلی، دیویس، استانفورد و UC LA ،با حضور خود “لونا شاد” بنمایش درآمده است. حضور کارگردان و پرسش و پاسخ در مورد وضعیت دردناک و اسفبار ژورنالیستهای ایرانی در تبعید بر اهمیت این موضوع و و پخش و تاثیر دوچندان فیلم “کلیدهای خانهام” کمکهای شایانی نیز کرده و خواهد کرد. از شما دعوت میکنیم که با ما به تماشای این مستند و گفتگو با کارگردان آن خانم “لونا شاد” در روز یکشنبه ۱۸ نوامبر ساعت ۵:۳۰ بعداز ظهر در کتابخانه کارمایکل بنشینید.
همايون ارشادی در فيلم كاترين بيگلو
سینمای ما – همایون ارشادی یکی از بازیگران تریلر اکشن «۳۰ دقیقه بامداد» به کارگردانی کاترین بیگلو است. «۳۰ دقیقه بامداد» درباره یک گروه از نیروهای عملیات ویژه است که ماموریت دارند اسامه بن لادن رهبر گروه تروریستی القاعده را به دام بیندازند یا بکشند.
کاترین بیگلو که سال ۲۰۱۰ برای درام جنگی «قفسه درد»(Hurt Locker)برنده اسکار بهترین کارگردانی شد، این فیلم را بر مبنای فیلمنامهای از مارک بول که او هم برای «قفسه درد» اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را برد، کارگردانی کرده است.
همایون ارشادی بازیگر ایرانی در «۳۰ دقیقه بامداد» بازی میکند، هرچند در وبسایت آیامدیبی نام او در میان بازیگران این فیلم نیست.
ارشادی تجربه حضور در پروژههای سینمایی در سطح بینالمللی را دارد. او که در اصفهان به دنیا آمده، سال ۲۰۰۷ در فیلم «بادبادکباز» به کارگردانی مارک فورستر و سال ۲۰۰۹ در درام تاریخی «آگورا» به کارگردانی الخاندرو آمنابار بازی کرد. ارشادی بازیگر فیلمهایی چون «طعم گیلاس» و «درخت گلابی» است.
جو اجرتن، جسیکا چاستین، ادگار رامیرز، مارک استرانگ، کایل چندلر، نش اجرتن، جنیفر ایلی، هارولد پرینو و فرانک گریلو بازیگران اصلی «۳۰ دقیقه بامداد» هستند.
«۳۰ دقیقه بامداد» ۱۹ دسامبر (۲۹ آذر) روی پرده سینماها میرود. سازندگان فیلم برای پرهیز از اتهامات سیاسی اکران آن را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا در ماه نوامبر موکول کردند.
عنوان اصلی فیلم جدید بیگلو «Zero Dark Thirty» است. این عبارت به لحاظ نظامی به معنای «۳۰ دقیقه بامداد» است، اما در کل به ساعتی نامشخص در اوایل صبح زمانی که هوا هنوز تاریک است، اشاره دارد.
هدیه تهرانی از سینما خداحافظی کرد..!؟
به گزارش خبرنامه ایرانیان از آوینی فیلم، هدیه تهرانی در صفحه شخصیاش دریکی از شبکههای اجتماعی از شرایط ایجاد شده در بازیگری گله کرده است. تهرانی که یکی از اعضای تیم بازیگری مجموعه قلب یخی است، در حال حاضر فیلم «پل چوبی» را آماده اکران دارد که قرار بود اکران دوم عید فطر باشد.
او که به دلیل صدور چک بلامحل بابت حقالوکاله و هزینه دادرسی و پرداخت خسارت تاخیر و تادیه برای نمایشگاه عکس «آبانگان» به پرداخت مبلغ ۴۶۳۲۵۶۲۷۰ ریال محکوم شده است گفت: “با این وضعیتی که نسبت به وجود آمده دیگر برای سینمای ایران کاری انجام نخواهم داد چون تلاش، بیحاصل است و واقعا خسته شدم از این همه حذف و این همه سختی که بازیگران تحمل میکنند. تئاتر کار میکنیم، اجازه اجرا نداریم. فیلم بازی میکنیم اکران نمیشود. گالری عکس میگذاریم تا ۱۰ سال بعد باید جواب پس بدهی. یقین داریم «قلب یخی» هم … دیگر نمیدانم چی بگویم. متاسفم شدید.
مارتین اسکورسیزی تهیهکنندهی جدیدترین فیلم بهمن قبادی خواهد بود.
کافه سینما/۲۱ مهر –مارتین اسکورسیزی که بارها علاقهی خود را به سینمای عباس کیارستمی فیلمساز صاحب سبک سینمای ایران ابراز کرده حالا قرار است فیلم جدید یکی از پیروان سابق مکتب او را تهیه کند.
آشنایی قبادی با مارتین اسکورسیزی به مدتی قبل برمیگردد که قبادی برای تولید فیلم “فصل کرگدن” به دنبال سرمایهگذار میگشت و این فیلمساز افسانهای موافقت کرد که فیلم قبادی را پرزنت کند.
فیلم جدید قبادی که «۶۰ ثانیه از ما» نام دارد در نیویورک تولید خواهد شد و بخشی از داستان آن بنا به گفتههای رسانهها، حول درگيریهای قومی میگذرد. اسکورسیزی هماکنون به همراه قبادی مشغول کار بر روی فیلمنامه و مراحل پیش تولید این فیلم است.
قبادی در حال حاضر به خاطر حضور فیلمش در جشنواره بوسان، به کرهی جنوبی سفر کرده و در نظر دارد که “فصل کرگدن” را در کردستان عراق اکران کند. هنوز اطلاعات بیشتری از «۶۰ ثانیه از ما» و جزئیات حضور اسکورسیزی در این پروژه فاش نشده است.
ماه گذشته بهرام بیضائی فیلمساز و نویسنده توانای ایران که چند سالی است استاد مهمان در دانشگاه استانفورد است به دعوت “مرکز مطالعات ایران و خاورمیانه” دانشگاه ساکرامنتو میهمان شهر ما بود. بیضائی بهمراه همسرش “مژده شمسائی که بیشتر کارهای هنریش در فیلمها و نمایشهای خود بیضائی است در این برنامه حضور داشت. مراسم با نمایش ۲۰ دقیقه صحنههای مختلف و کوتاه از اولین فیلم بیضائی “عمو سیبیلو” تا فیلم ماقبل آخر او”سگ کشی” شروع شد و در پی آن بهرام بیضائی صحبتش را پیرامون کتاب جدیدش “هزار افسان” ادامه داد. او در این نشست به پرداخت ریشههای تاریخی و اسطورهای داستان “هزارو یکشب” و “شهرزاد قصه گو” پرداخت و با مقایسه داستان و شخصیتهایش با داستانهای مشابه و شخصیتهای مشابه در اوستا و شاهنامه به ایرانی بودن صرف این داستان اشاره کرد. او همچین به اسطورهها و تاریخ پیدایش و نقش آنها در فرهنگهای مختلف و تاثیرشان برهم و بر هنر نیز اشاراتی نمود.
اخیرا بهرام بیضائی در مصاحبهای با نوشابه امیری که در سایتهای اینترنتی بازتاب یافته شرکت کرده است. در اینجا توجه شما را به گوشهای از این گفتگو جلب مینمایم:
“عکسالعملهای مبالغهآمیزی بود که هر گرایش به ایرانشناسی را گرایشِ به ایران پرستیِ افراطی به حساب میآوردند. و با این برچسب راهِ هر کاوش و پژوهشی را میبستند. و هر کوششی را برایِ خودشناسی خفه میکردند. و متقابلا کسی عربپرستیِ افراطی را نمیدید که سالی میلیاردها دلار خرج آن میشود. که تمامِ محصولاتِ فکریِ من و شما و پدران و فرزندانِ ما را در موزههایِ جهان به عنوانِ هنرِ عرب به دنیا نشان میدهد. خب، من واقعا شرمندهام که ایرانیانِ ساسانی یک قرنی طناب از دوشِ عربها میگذراندند، و همان قدر متأسفم که چندین قرن عربها با ما همین کار را کردند. و بیشتر از همه متأسفم که هموطنانِ محافظهکار هم با ما همین کردند. خوشحال باشم یا از تبلیغاتِ میلیونی حمایت کنم. من هر وقت تویِ سرم بزنند دادم در میآید: گرایشِ واقعیِ من یافتنِ پاسخِ سوالهایی است که با ظهورِ روشنفکریِ عصرِ جدید در ایران پیدا شد ما که هستیم؟ چطور به این روز افتادیم؟ چه راهِ خلاصی داریم؟ نا آگاهی و دروغ و خودفریبی در پیدا کردنِ جوابِ هر کدام از این پرسشها ما را در همین وضعِ بغرنجی که داریم نگه میدارد، اگر آن را بغرنج تر نکند. من با پرسیدن شروع کردم نه تأیید، و تصادفا با پرسیدن از همان تاریخهایی که زیرِ تأثیرِ نگاهِ میهن پرستانه، و یا حتی نگاهِ نسلِ اولِ روشنفکران نوشته شده بود. و سوالِ اولم این بود که چرا در تاریخ هیچ اسمی از مردمِ عادی برده نمیشود . ضمنِ اینکه به نظر میآید همه در حالِ ستایشِ چیزهایی هستند که قرار است آخرش به صفِ تخمِ مرغ برسد”!
معرفی چند فیلم جدید در ماه نوامبر
یک اکشن هالیوودی است با نقش آفرینی هنرپیشه معروف و برنده اسکار “دنزل واشنگتن” در نقش یک خلبان جت مسافربری که در در جریان حادثه سقوط هواپیمایش بر اثر هوای بد موفق به نجات جان اکثریت مسافران گشته و با او مانند یک قهرمان برخورد میشود. ولی با گذشت زمانی محدود کم کم سوالاتی در باره مصرف مشروب الکی و عدم هوشیاری وی در زمان حادثه به میان میآید که بیشتر علل واقعی سقوط هواپیما و مسائل مبهم این حادثه را عریان میکند. این فیلم توسط “رابرت زمیکس” کارگردان فیلمهای معروفی مانند “فورست گامپ” و “کست اووی” ساخته شده و علاوه بر دنزل واشنگتن، “جان گودمن” و “دان چیدل” در آن بازی دارند.
فیلم زیبائی است در باره یک گروه چهارنفره سازهای زهی ملقب به “Quartet”. پیتر میشل (کریستوفر واکن) نوازنده ویلن سل در آستانه جشن بیست و پنجمین سالگرد تشکیل گروه “کوارتت” متوجه علائم بیماری پارکینسن در خودش میگردد. خبر اجرای آخرین برنامه مشترک در جشن ۲۵ سالگی برای سه همکار بسیار سخت و غیرقابل تحمل است و فیلم این یاران هنر را باهم به سفری بیست و پنج ساله از دوستیها و مسائل زندگی تک تک اعضای گروه و اجرا های زیبای موسیقی کلاسیک میبرد. در این فیلم زیبا علاوه بر “کریستوفر واکر” ، هنرپیشه توانای هالیوود ” فیلیپ سایمور هافمن” که بتازگی برنده جایزه بهترین هنرپیشه مرد از فستوال فیلم ونیز برای فیلم “مستر(استاد)” شده است نیز بازی دارد و توسط “یارون سیلبرمن” کارگردانی شده است.
کمدی –عاشقانه “جک و دایان” داستان روابط عاشقانه دو دختر نوجوان و تین ایجر آمریکائی است در محدوده شهر نیویورک. “بردلی راس گری” کارکردان فیلم قادر شده تمامی احساسات اروتیک بین زن ومرد را در این دو دختر جوان تجربه کند. عشقی بر مبنای خواست و کشش جنسی، با چاشنی قهر و دعوا و خشونت و سایر تجربیات بزرگسالان، ولی با لطافت و زیبائی بکر دو دختر جوان و میانسال. فیلمی است بی پروا و مورد پسند جوامع باز و مدرن و غیر مذهبی. “جونو تمپل” و “جنا مالون” بازیگر نقش این دو دختر دلداده در “جک و دایان” میباشند.
“کوئنتین تارانتینو” فیلمساز جنجالی هالیود تهیه کنندگی “مردی با مشتهای آهنین” را بعهده دارد. داستانی حماسی –فانتزی از نوع فیلمهای حماسی چینی است با پرداختهای متعارف تارانتینو پسند از نوع “بیل را بکش”. داستانی برگرفته از افسانه های چینی است در باره مبارزه گروهی از رزمندگان یک دهکده با همراهی یک قهرمان خارجی در مقابل یک انرژی شیطانی که در هیبت یک سلاح در دست اهریمنان قرار گرفته است. مجموعهای از نمایش کانگفو با حرکتهای موجز دوربین و موزیک مورد علاقه تارانتینو. این فیلم حماسی تخیلی توسط فیلمساز چینی “رتزا” با همکاری “راسل کرو” و “لوسی لو” ساخته شده است.
Skyfall
بیست و سومین فیلم از سری فیلمهای “جیمز باند” به نام “سقوط آسمان” با بازی “دانیل گریگ” بروی پرده میرود. این سومین بازی دانیل گرگ در نقش جمیز باند است. او در سال ۲۰۰۶ برای اولین بار در “کازینو رویال” در نقش جیمز باند جدید ظاهر شد که ظاهر مورد قبول تماشاگران قرارگرفته و از فروش خوبی برخوردار شد و همین امر او را برای فیلم دوم و سوم تثبیت کرد. داستان فیلم از همان داستانهای جاسوسی کلیشهای هالیوود است و بیشتر تاثیر صحنه پردازیهای اکشن و فیلمبرداری و موزیک است که به این فیلمها نما و جذابیتی مورد قبول نسل جوان بیننده در دنیا میدهد. “هاویر باردم” هنرپیشه خوب اسپانیائی و “جودی دنچ” انگلیسی و برنده گان اسکار نیز در این فیلم بازی دارند. Skyfall توسط “سام مندس” کارگردان خوب و باذوق انگلیسی کارگردانی شده است که خود با فیلم زیبای “زیبائی آمریکائی” موفق به دریافت اسکار شده و فیلمهای بسیار خوبی نظیر “جاده انقلابی” و “مسیری که ما میرویم” را نیز در کارنامه خود دارد.
استیون اسپیلبرگ زندگی نامه شانزدهمین رئیس جمهور امریکا آبراهام لینکلن با نقش آفرینی دانیل دی-لوئیس در کسوت لینکلن را بروی پرده برده است.
فیلم جدید اسپیلبرگ به زندگی درونی بسیار پیچیده و در عین حال بینهایت روشنی آبراهام لینکلن در یکسال آخر دوره ریاست جمهوری او و استراتژیهای سیاسی او میپردازد که وی در دوران جنگهای انفصال اتخاذ گردید و آن تصمیماتی است که به دوران بردهداری در آمریکا به ظاهر پایان داد. دانیل دلوئیس در نقش لینکلن با وسواس زیاد و دقت مسائل را بررسی میکند، به دقت صحبت میکند و با هردو جبهه موافقان و مخالفان موضوعات به بحث مینشیند و در تصمیم گیری نهایت دقت را بخرج میدهد. در “لینکلن” علاوه بر “دانیل دی لوئیس” سالی فیلد و تامی لی جونز نیز بازی دارند.
ادامه دارد