خودم هم راضی نیستم
ولی پس از مرگم
زحمت تابوتم
به دوش شما میافتد
۲
پیش از تو
ویرانهای بودم
پس از تو نیز
خانهی جغدم
تو مرا آباد کردی
اما من آنقدر ویرانم
که زحمت تو به چشم نمیآید
۳
برجها
تماشای کوه را
از ما گرفتهاند
حالا مدتهاست
خورشید از پشت پنجره طلوع میکند
از پشت پنجره غروب میکند
One Response to سه شعر کوتاه از هومن هویدا