بخش یکم
“پله آخر” برنده دو جایزه از جشنواره کارلووی واری شد
http://www.youtube.com/watch?v=rEWWYVFT6EI&feature=related
به نوشته سایت جشنواره کارلووی واری،پوستر فیلم “پله آخر” اثر محمدحسین شهیدی، نقاش ایرانی، برنده جایزه بهترین پوستر فیلم از جشنواره فیلم کارلووی واری شد. از آغاز ماه ژوئن تا چهارم ژوئیه ۲۰۱۲، علاقمندان سینما فرصت داشتند از میان ۲۳ پوستر فیلم شرکت کننده در این جشنواره، به صورت آنلاین پوستر برگزیده خود را مشخص کنند. بر اساس این نظرسنجی، پوستر فیلم “پله آخر” جایزه بهترین پوستر جشنواره از سوی مخاطبان را از آن خود کرد
سایت جشنواره کارلووی واری به نقل از علی مصفا، کارگردان این فیلم نوشته است: “در پوستر فیلمهای ایرانی معمولا از تصویری از صورت شخصیت اصلی فیلم استفاده میشود. ما میخواستیم کار دیگری کنیم و من به فکر استفاده از نقاشی افتادم. از دوست نقاشم، شهیدی، خواستم و چند عکس به او نشان دادم و او این نقاشی را کشید. بعد فقط کمی آن را تغییر دادیم
لیلا حاتمی بهترین بازیگر زن جشنواره کارلووی واری شد
http://www.youtube.com/watch?v=Xj2uCSCuXNc
به گزارش خبرآنلاین، مراسم اختتامیه این دوره جشنواره فیلم کارلووی واری در جمهوری چک شنبه شب برگزار شد و در بخش مسابقه رسمی لیلا حاتمی برای فیلم «پله آخر» برنده جایزه بهترین بازیگر زن شد.
«پله آخر» به کارگردانی علی مصفا یکی از ۱۲ فیلم بخش مسابقه رسمی جشنواره کارلووی واری ۴۷ بود. این فیلم همچنین در بخش غیررسمی جشنواره جایزه منتقدان فیلم بینالمللی (فیپرشی) را دریافت کرد.
لیلا حاتمی در این فیلم نقش لیلی ستاره سینما را بازی میکند که به تازگی شوهرش را از دست داده است. او سر صحنه فیلمبرداری ناگهان مقابل دوربین خندهاش میگیرد و از کار باز میماند. هیچ کس نمیتواند دلیل خندههایش را حدس بزند و…
مصفا و علیرضا آقاخانی دیگر بازیگران اصلی «پله آخر» هستند که اولین بار پارسال در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد.
http://www.youtube.com/watch?v=HJ4189Ewpv8
«پله آخر» دومین فیلم مصفا بعد از «سیمای زنی در دوردست» است. مصفا دو سال پیش در مقام بازیگر فیلم «چیزهایی هست که نمیدانی» به کارگردانی فردین صاحبالزمانی در بخش مسابقه رسمی جشنواره کارلووی واری حضور داشت و این فیلم از سوی هیئت داوران این بخش تقدیر شد. صاحبالزمانی تدوینگر فیلم «پله آخر» است.
در خبرها آمده است که لیلا حاتمی به اتهام “عدم رعایت موازین اسلامی!” در مراسم اهدای جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کارلووی واری از طرف مقامات و قوه قضائیه جمهوری اسلامی تا اطلاع ثانوی ممنوعالخروج شده است.
اینهم نمونهایست از بزرگداشت و قدردانی جمهوری اسلامی از هنرمندان ایران که با تمام محدویتهای موجود اینگونه مورد توجه محافل هنری دنیا میشوند. عکس بالا لیلا حاتمی را با حجاب کامل در حال نطق پس از در یافت جایزهاش نشان میدهد.
نظری به هشت سریال تبلیغی جمهوری اسلامی در “آرش۱۰۸”
http://www.youtube.com/watch?v=OIur387ozbE
فصلنامه وزین آرش به همت پرویز قلیچخانی شماره جدیدش را اختصاص به “نقش سند در تاریخنویسی و تاریخسازی” داده است و این شماره ۱۰۸ آرش با ۳۱۰ صفحه حاوی مقالات و مطالب متعددی در این مقوله و جعل تاریخ توسط بسیاری از قلمبدستان، سیاسیون و هنرمندان در دوران مختلف تاریخ ایران میباشد. از جمله مقالههای درخور مطالعه باید به مطلب و نقد آقای بهروز شیدا از هشت سریال تلویزیونی جمهوری اسلامی یاد کرد. بهروز شیدا با معرفی و تحلیل هشت سریال “ششمین نفر”، “مرگ تدریجی یک رویا”، “زیر هشت”، “خون بها”، “سیامین روز”، “سالهای مشروطه” ، “پریدخت” و “ساخت ایران” بخوبی به نقش تلوزیون و سازندگان این سریالها جهت تحریف و جعل تاریخ معاصر ایران میپردازد. جمهوری اسلامی ایران با ساخت این نوع فیلمها عملا حضور و ظهور جمهوری اسلامی ایران را به مبدا تاریخ ما ایرانیان تبدیل میکند و با شیوههای تخریب و ناچیز شماردن هرگونه گفتمانی بغیر از “گفتمان اسلامی”سعی در بیارزش نمایاندن صاحبان و طرفداران این گفتمانها را دارد.
http://www.youtube.com/watch?v=fT90znEguPM
بهروز شیدا به زیبائی از لابلای داستانها و شخصیتهای این هشت سریال تلوزیونی نقش مخرب و تاریخسازی جعلی جمهوری اسلامی و فیلمسازان حقوق بگیرش را عریان میکند. در کلیه این سریالها صاحبان عقاید مختلف از چپ و راست و طرفداران سلطنت و ملی و ملی –مذهبی و نهایتا اصلاحطلبان حکومتی در قالب ایرانیانی وطنفروش، بیاخلاق، فاسد، معتاد، و… معرفی میشوند و فقط و فقط این صاحبان “گفتمان اسلامی” هستند که به ایران و ایرانی عشق میورزند و جانشان را دراه آرمانهای انسانی و ملی و اسلامی حاضرند فدا کنند. متاسفانه در طول تاریخ همیشه بودهاند هنرمندان و نویسندگانی که قلم و هنرشان را به قیمت ارزانی فروختهاند و درخدمت صاحبان سرمایه و قدرت درآمدهاند. این فقط مشمول جیره خواران حکومتی نمیشود کمااینکه ما خود در عصر حاضر و در خارج از ایران در این سی سال گذشته چندین و چند بار شاهد خودفروشی این قلمبدستان در راه نزدیکی به صاحبان قدرت و پول بودهایم و هستیم .
خواندن این نقد و بررسی سریالهای تلوزیونی و تفسیر ارزشمند بهروز شیدا را در شماره ۱۰۸ آرش به شما توصیه میکنیم.
حمید سمندریان شاخصترین چهره تاتر ایران درگذشت
http://www.youtube.com/watch?v=dNTTPkIYwTA&feature=related
حمید سمندریان نویسنده، مترجم و استاد شاخص
http://www.youtube.com/watch?v=UDDIg8v7_WA&feature=related
سمندریان در اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. فعالیت تئاتریش را حین تحصیل در دورهٔ متوسطه آغاز کرد. او در کلاسهای تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت کردهاست که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره میشد. سمندریان همچنین ویلون مینواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون بود. وی پس از اتمام دورهی دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دورهی مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما بعد از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ وارد شد. برخورد با تئاتر آنقدر برایش جذاب بود که مجالی برای موسیقی نمیگذاشت و به همین دلیل برای همیشه از موسیقی خداحافظی کرد.
http://www.youtube.com/watch?v=bgKHrM2K9cc&feature=related
سمندریان طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجستهٔ تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفهای مشغول به کار شد. وی پس از پایان این دوره به دعوت ادارهٔ هنرهای نمایشی دراماتیک ادارهٔ کل هنرهای زیبای ایران به ایران برگشت و نمایشنامهٔ “دوزخ یا در بسته” اثر ژان پل سارتر را در تالار نوبنیاد همین اداره به روی صحنه برد و فعالیتهای خود را به شکل پیوسته در عرصهٔ تئاتر ادامه داد؛ همچنین با همکاری مهدی فروغ به تأسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامداردانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و کار تدریس را بدون وقفه تا پایان عمر در دانشگاههای تهران و کلیهٔ دانشگاههای تئاتری ادامه داد.پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها از بسیاری از استادان، حمید سمندریان نیز به دلیل سوءظن به گرایش چپ به دلیل ترجمهٔ «دایرهٔ گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه سمندریان به ناچار رستورانی باز کرد تا خودش و چند نفر از دانشجویانش اگرنه از طریق تئاتر، بلکه از راهی شرافتمندانه زندگی کنند. پس از مدتی با وساطت یکی از شاگرد سابق وی، که در آن دوران مورد اطمینان دولتیان بود دوباره سمندریان به دانشکدهٔ هنرهای زیبا بازگشت.
در نیمهٔ نخست دهه ۱۳۷۰ از حمید سمندریان دعوت شد تا گروه نمایش این دانشکده را راهاندازی کند و بدین ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت.در سال ۱۳۷۳ به تأسیس کلاسهای آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آنجا دانشآموخته شدند و به عرصهٔ حرفهای هنر وارد شدند.
به باور بسیاری با وجودی که تئاتر نوین ایران توسط عبدالحسین نوشین بنا شده بود ولی در زمان سمندریان جدیتر شد. به طوری که تمام کسانی که از دههٔ ۱۳۴۰ به بعد در زمینه تئاتر در دانشکدههای تئاتر تهران تحصیل کردهاند از شاگردان سمندریاناند و در واقع کسی نیست که در عرصهٔ تئاتر ایران کار کرده باشد و به نوعی شاگردی وی را نکرده باشد.بسیاری از هنرمندان مطرح ایران از شاگردان او محسوب میشوند؛ از این جمله عزتالله انتظامی، گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، میکاییل شهرستانی، احمد آقالو، کیومرث مرادی، پرویز پورحسینی، گلاب آدینه، مهدی هاشمی، ناصر هاشمی، آتش تقیپور، سعید پورصمیمی، مریم معترف، سوسن تسلیمی،فریبرز عربنیا، امین تارخ، احمد ساعتچیان، محمد رحمانیان، محمدرضا جوزی، محمد یعقوبی، امیر جعفری، فتحعلی اویسی، فردوس کاویانی، مهران مدیری، خسرو سینا، میرطاهر مظلومی، پیام دهکردی، پارسا پیروزفر، نوید فرید، شهاب حسینی، حامد کمیلی، حامد بهداد، نگار فروزنده، یوسف تیموری، رابعه اسکویی، مجید صالحی، فرزاد حسنی، شهرام عبدلی، قطبالدین صادقی، علیرضا اشکان، حمید فرخنژاد، الیکا عبدالرزاقی، حمید میهندوست، آشا محرابی، حسام نواب صفوی،ایرج راد،انوشیروان ارجمند و …
حمید سمندریان از هنرمندان پرکار ایران بود و علاوه بر بروی پرده بردن ۱۶ تاتر در ایران، ۶ نمایش برای رادیو، ۱۰ تاتر برای تلوزیون و یک فیلم سینمائی بنام “تمام وسوسه های زمین” (۱۳۶۰) از خود بجای گذاشته است. او همچنین مدت زیادی در آلمان و با هنرپیشههای تاتر آلمان کار کرده است که حاصل آن بیش از ۱۰ نمایش بزبان آلمانی است. از حمید سمندریان بیش از ۱۸ کتاب که بیشتر آنها ترجمه نمایشنامههای معتبر دنیاست و صد ها مقاله و پاورقی درباره تاتر و هنر بجای مانده است.
به احترام و یادبود این چهره شاخص تاتر ایران در شب نمایش فیلم این ماه ساکرامنتو در تاریخ پنجشنبه ۱۶ اگوست تنها فیلم حمید سمندریان “تمام وسوسه های زمین” را که همسرش هما روستا و رضا کیانیان در آن بازی دارند در سالن نمایش کتابخانه کارمایکل بنمایش خواهیم گذاشت و آنشب را اختصاص به این مرد بزرگ خواهیم داد.
http://www.youtube.com/watch?v=0ywYMQ1YaGo
http://www.youtube.com/watch?v=9xTN7ap6-xg&feature=related
پیام تسلیت بهرام بیضائی برای استاد سمندریان:
“دنيا تماشاخونهست” نامهای از میترا حجار برای حمید سمندریان
«دنياتماشاخونهست / تماشايی فراوونه / هرچيزی جاي خودشه/ اما عدالت وارونهست» برتولت برشت.
در آن روزگار جوانی نوخاسته در مدرسه فيلم، استادی هست با كلاسهای ۸ صبحي كه اغلب از آن خواب میمانم! يك چشمم را به روی ساعت شماطهدار باز میكنم و افكارم را اين چنين مرور میكنم: من كه میخواهم كارگردان شوم، بازيگری به چه كارم میآيد آن هم در تئاتر… آن هم ۸ صبح! استاد ما سختگير و جدی است. از او حساب میبريم بیحسابی جوانیمان را. با جديت تمام تو را نقد میكند و هيچگاه در برابر تو از تو تعريف نمیكند.
تماشايی فراوونه
نمیدانم كه بازی زندگی مرا میكشد به همان جايی كه فكرش را نمیكنم.بازيگری حالا كار من است، شغل من است.در سينما اما نه در تئاتر، حرفی هست كه مدام آن را به شوخی و جدی ميشنوم: «سينما يعنی دروغ!» هرچه بهتر دروغ بگويی سينماگر بهتري ميشوی.اوقات فراغت من به ديدن تئاتر میگذرد و حسرت آنها و بازیهای راستينشان و تئاتریهايی كه هرگز نمیفهمم چرا اينهمه از ما متنفرند.
هرچيزی جای خودشه
در هفتههای نخستين اين سال كه سال «روزهای دراز است و استقامتهای كم» از پيشنهادی درجا میمانم: «آقای سمندريان میخواهند نمايش «ازدواج آقای میسیسیپی» فردريش دورنمات را كار كنند و شما را برای نقش آناستازيا میخواهند. نقش سختیست میدانيد؟ چهار مرد و تنها يك زن. » قلبم در حال ايستادن است. بیشك اين مهمترين نقشیست كه تا به امروز به من پيشنهاد شده، شاهين اقبال اينطور بر دوش آدم مینشيند. استاد ما سختگير است. بزرگترين استاد بازيگری كشور است. اين است جبران تمامی آنكلاسهای نرفته.
اما عدالت وارونهست
چمدانم را كه زمين میگذارم، به دستيار آقای سمندريان تلفن میزنم. با نااميدی که مختص مردم این سرزمین است میگويد: «ببخشيد ولی به اين تئاتر اجازه ندادند. آقای سمندريان میخواهند تئاتر ديگر كار كنند.» آن روزها هنوز نمیدانستیم که به آن هم اجازه نمیدهند.
و اكنون…
استاد سپيدهدمان، باز هم ما خواب ماندهايم و تو زودتر رفتهای به
بيداریای كه لازمهاش خواب ابدی است، ما در دروغمان انكار میكنيم گردی زمين را و اقرار میكنيم به اينكه زمين مركز كائنات است.
تو اما آن بالايی
بیاجازه
بیدروغ
بی دقیانوس
اینجا اما عدالت هم چنان وارونه است!
ميترا حجار-روزنامه شرق
نگاهی مختصر بر “رقص در غبار” اصغر فرهادی
رقص در غبار در اصل اولین فیلم بلند و سینمائی اصغر فرهادی است، قبل از “شهر زیبا” ، “چهارشنبه سوری”، در باره الی” و “جدائی نادر از سیمین”. ولی دارای همان ساختار و ساختمان محکم فیلمهای بعدی او است در ابعادی متفاوت. او به عشق در عالم واقعیت میپردازد. طبق روال معمولش از دادن شعار و گزافه گوئی و ایدآلیسم زیبا پرهیز میکند و تماشاچی را به دیدن زیبائیها و زشتیها در عالم واقع دعوت میکند. سینمای فرهادی شاید شعری متفکرانه باشد علیه مفاهیم عرفانی و مجازی و یا عشقی زمینی علیه عشق الهی و ماوراء طبیعه. او بجای سیر و سفر در زیبائیهای عالم غیر، انسان را در زمین میآزماید و همان نتایج را هم میگیرد. سینمای او بهیچ عنوان بیان رئالیستی و یا نئورئالیستی متعارف و غالب بر سینمای ایران را ندارد. با اینکه بر واقعیات تلخ و شیرین جامعه انگشت میگذارد ولی در همان حال سئوالهای بسیاری را در ذهن پرسوناژهایش و بینندهاش جاری میسازد و کشاکشی را در ذهن و عمل و بر داستان و شخصیتهایش و نهایتا بر بیننده غالب میکند. داستان “رقص در غبار” در باره عشق پسر جوانی است بنام نظر( یوسف خدا پرست) به ریحانه ( باران کوثری) که دریک اتوبوس آشنا میشوند و خیلی زود این آشنائی منجر به ازدواج میشود. ولی چون مادر ریحانه روسپی است “نظر” بخاطر حرف مردم و علی رقم علاقه و عشقش به ریحانه مجبور به جدائی میشود و چون پول مهریه را ندارد آنرا را قسطی میکند و به ریحانه قول باز پرداختش را میدهد همچنین او برای ازدواج با ریحانه مجبور شده که وام ازدواج بگیرد. عدم باز پرداخت وام موجب گرفتن حکم جلبش میشود و شاکی به محل کار نظر میرود. جائی که در آن از اسبها با نیش زدن مارهای سمی پاد زهری تولید میشود که به مصرف پزشکی میرسد. نظر در جریان فرار در ماشین پیر مرد (فرامرز قریبیان) مارگیری که بسیار منزوی است پنهان میشود و با او به سفری میرود به بیابانها دور، محلی که پیر مرد به شکار مارهای سمی میرود. پیر مرد نظر را مییابد ودعوایی بین این دو شکل میگیرد. نظر که در پی باز پرداخت مهریه ریحانه است از پیرمرد میخواهد که به او مارگیری یاد دهد تا پول بیشتری در آورده باشد. در نهایت ماری انگشت نظر را میزند پیرمرد او را به بیمارستان میبرد و با فروش ماشین هزینه عمل را فراهم میکند اما نظر با در رفتن از بیمارستان و دادن پول به ریحانه عشق خودش را با از دست دادن انگست دستش ثابت میکند.
فرهادی علاوه بر روایت عشق و مصاف پسر جوان تا سرحد مرگ برای ابراز عشقش به معشوق، به نوعی قهرمان سازی اسطورهای که نمونهاش در فیلمهای غربی فراوانند نیزمتوصل میشود. او پسرک را در مقابل یک مارگیر حرفهای قرار میدهد که در طول فیلم مدام در حال جنگ و نبرد و مقابله با این پیر با تجربه است و نهایتا با قبول شکار مار به رویاروئی نهائی با او میرسد که نتیجهای جز در هم شکستن قهرمان پیر ندارد. این الگو را میتوان در جنگ ستارگان، و اسطورههای باستانی یونان و حتی در شاهنامه دید. فرهادی در این فیلم در دنیای اسطورهها و نمادهاست البته این نماد هر چه که جلوتر برویم درونیتر میشود او چون متخصص دردهای اجتماعی است و درد جامعه امروز را بررسی میکند، به همین خاطرمخاطب امروز را نیز همراه خود دارد. او با بیان هنری خاص خود فیلمش را جذاب میکند و جامعهای را که نیاز به کالبد شکافی عمیق دارد با هنر خویش به چالش میکشد. فیلم او دستمایهای میشود برای ساخت “حیران” از شالیزه عارف پور در چند سال بعد با بازی های مشابهای از باران کوثری و مهرداد صدیقیان در نقش همسر جوان افغانی. رقص در غبار بعنوان اولین فیلم بلند فرهادی فیلمی است قابل تحسین و در خور تعمق. به امید دیدار فیلمهای آینده این فیلمساز خوب کشورمان. میتوانید فیلم کامل رقص در غبار را در سایت زیر مشاهده نمائید:
http://www.youtube.com/watch?v=p-raFSwuRCw
مجله فیلم ۴۴۵ منتشر شد
http://www.film-magazine.com/archives/view.asp?magid=75
مجله فیلم شماره ۴۴۵ ویژه مرداد ماه به همت مسعود محرابی به چاپ رسید. این شماره حاوی مطالب متنوعی در باره سینمای ایران و جهان است. در قسمت سینمای ایران شاهد مطالبی در باره حمید سمندریان، مصاحبه با مریلا زارعی، گپی با اکبر زنجانپور و خبرهائی در بارهی صابرابر،امیر اثباتی،سعید راد،سروش صحت، خاطره حاتمی، شیما منفرد و آلبوم «رویدیگر» و خوانندگی بهرام رادان و فیلمهای جدید و در حال تولید میباشیم.
قسمت سینمای جهان شامل مقالههائی در باره جیم جارموش/ گپی با امیرنادری: سینماگر بیقرار/ پایان سفرهای اروپایی وودی آلن/ سلینجر بر پردهی سینما/ کالین فرث درنقش نوئل كوارد/ ژان دوژاردن درفیلم اسكورسیزی/ دستنیافتنیها درآمریکا/ نمایش فضایی انتقامجویان/ مایکل مان،رییس هیأت داوران جشنوارهی ونیز/ تارسِم سینگ در چین،ومعرفی فیلم های جینآیر (کریفوکوناگا) همراه گفتوگو با كارگردان و میاواسیکوفسکا بازیگرنقش نخست/ انگار آنجا نیستم (جوانیتا ویلسن) همراه باگفتوگوی اختصاصی با كارگردان/ تاتسومیو فیلم گلهای جنگ (ژانگ ییمو) همراه گفتوگو با کارگردان وكریستین بیل بازیگرنقش نخست میباشد.