دیدار با( عباس صفاری)

پرنده، پرنده است

پرده را که پس می‌زنم
یک آنتن تلویزیون
و جند پرنده‌ی سینه سرُخ
صبح مرا آرایش می‌کنند.
اما قحطی‌ی پنجره
مرا به اینجا نیاورده است.

هر جای دیگری هم می‌‌توانستم
این مستطیل آبی را داشته باشم.
پرندگان نیز
در سرتا سر عالم
طوری می‌نشینند که سینه‌های نرمشان
در دسترسِ ما باشد.
حالا سینهُ سرخ
یا کلاغ
چه فرق می‌کند
پرنده
پرنده است.

راستش یادم نیست
برای چه این جا آمده‌ام
حتمآ دلیل مهمی داشته است
آدم که بی‌دلیل
خودش را آواره نمی‌کند.
یادم که بیاید
این شعر را
تمام خواهم کرد…..

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در دیدار با یک شاعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید