با سپاس از دوست فرهیخته و پرکارم جناب ابراهیم مروجی برای ارسال این مطلب. ح.ش
برگرفته از شماره ۱۶ مجلهی دادگر ( ویژه نامهی معلم ) اردیبهشت ۱۳۸۹:
نقش معلمان در نهضت جنگل
گفت و گو با ابراهیم مروجی مؤلف کتاب پیشگامان فرهنگ گیلان
ابراهیم مروجی، مؤلف ِ کتاب دو جلدی پیشگامان فرهنگ گیلان و صاحب امتیاز و مدیر مسؤول ماهنامهی دادگر، به بهانهی فرا رسیدن هفتهی بزرگداشت مقام معلم، طی گفت و گویی با بخش معلم، به بررسی سوابق تاریخی آموزش و پرورش گیلان و نیز نقش و جایگاه معلمان در نهضت انقلابی جنگل ( که اوجگیری آن با شکلگیری ساختار مدرن آموزش و پرورش گیلان همراه بود) پرداخت.
او که از مجموعهداران اسناد و تصاویر تاریخی فرهنگ گیلان است و تا کنون نمایشگاههای مختلفی تحت عنوان: «صد سال فرهنگ گیلان » در سطح استان، برگزار کرده است، در آغاز این گفتوگو، ضمن برشمردن تاریخچهای از شکلگیری آموزش و پرورش نوین گیلان، تصریح کرد: «آموزش و پرورش گیلان در زمان قاجاریه و پهلوی اول به اداره معارف و اوقاف گیلان، معروف بود و در سال ۱۲۹۸ شمسی به شکل اصولی و قاعدهمند، تأسیس شد؛ در آن زمان میرزا عیسی خان صدیق اعلم (که در تاریخ معاصرمان، او را در مقام وزارت فرهنگ و سناتورنیز دیدهایم )به گیلان آمد تا به وضعیت نابسامان تعلیم و تربیت در دارالمرز گیلان، نظم و سامان بدهد، وی با حضور در گیلان به آموزش و پرورش این خطه، ثبات و سامان بخشید و بودجه و تشکیلاتی مستقل در سال ۱۲۹۸ شمسی به این نهاد اختصاص داد و تمامی این اقدامات نیز همزمان با مبارزات قوای جنگل در گیلان بود».
مروجی در تشریح این همزمانی، افزود: «نهضت جنگل در سال ۱۲۹۴ شمسی در گرفت و تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی دوام یافت و با مرگ میرزا به خاموشی گرائید. این خیزش اجتماعی دارای مانیفست بود و در آن، ازجمله به مقوله تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ارج و وقع مینهادند. به طوری که در ماده ۵ مرامنامه نهضت جنگل (که به ماده معارف و اوقاف و روحانیت موسوم بود ) سوادآموزی اطفال، امری ضروری و حتمی شمرده میشد و همچنین آموزش متوسطه نیز برای علاقهمندان، از ضروریات به حساب میآمد و این موضوع، حاکی از علاقه بانیان نهضت جنگل به مقولهی تعلیم و تربیت بود. این مهم، در خاطرات تنی چند از رهبران نهضت جنگل نیز مشهود است که از آن جمله میتوان به کتاب “سردار جنگل ” نوشته ابراهیم فخرایی (که خود زمانی از کوشندگان معارف و فرهنگ در تشکیلات جنگل بود) اشاره کرد که در آن اذعان شده: میرزا کوچک، چندین بار به وی تأکید کرده که به آموزش روستائیان بپردازد و جهل و بیسوادی و ناآگاهی را از میان آنان ریشه کن کند؛ زیرا به باور میرزا، ریشه تمام مفاسد و نابسامانیهایی که آن زمان گریبانگیر کشور بود، در جهل و نا آگاهی تودههای مردم خلاصه میشد. بعد از این درخواست میرزا، مرحوم فخرایی به تأسیس چند دبستان (که آمار آن را به ۱۳ واحد آموزشی تخمین میزنند) در نقاط مختلفی که تحت نفوذ تشکیلات جنگل بود، اقدام نمود و به عنوان مثال، با همکاری تنی چند از فرهنگیان، دبستانهای چهار کلاسهای را در فومن، شفت، کسماء و ماسوله تأسیس کرد».
مروجی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره ویژگیهای فرهنگی شهر رشت در آن دوران، یادآور شد: شهر رشت با موقعیت جغرافیایی شگرفی که داشت، در مسیر کاروانهای تجاری، فرهنگی و سیاسی وقت بود و دروازه اروپا شمرده میشد؛ به همین خاطر، از موقعیت فرهنگی ممتاز و شکوفایی برخوردار بود. به طوری که سالها پیش از تأسیس وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه (آموزش و پرورش کنونی)، در شهر رشت شاهد شکوفایی مدارس ملی( غیر دولتی ) بودهایم. به عنوان نمونه، دبستان شرف مظفری در سال ۱۲۷۸ شمسی، یعنی سالها پیش از وقوع انقلاب مشروطه و آغاز روشنگری مدنی در ایران ، در شهر نخبه خیز و فرهنگ پرور رشت بنیاد شد و از سوی دیگر دبستان دخترانه بنات اسلامی در سال ۹۰ شمسی یعنی ۹۹ سال قبل در این شهربنا شد و این سابقه، نشان از آن دارد که مردم پیشرو و روشن اندیش رشت به واسطهی برخورداری از فرهنگی شکوفا و بالنده، در آن سالهای نا آگاهی و جهالت، به دختران خود این اجازه را میدادند که در آن دوران دیر ودور که شاید زنان کم تر مجال زیست اجتماعی مییافتند، به بیرون از محیط خانه قدم بگذارند و در محیط اجتماع به کسب علم و دانش بپردازند» وی یادآور شد: « از نکات جالب توجه اینکه، این دبستان ( بنات اسلامی ) توسط علی اصغر قائم مقامی ملقّب به بصیرالعداله، که نوادهی قائم مقام فراهانی، صدر اعظم میهن پرست و آزاده ایران در دوران پادشاهی محمد شاه قاجار بود، تأسیس شد. بصیرالعداله، اراکی بود و در تهران میزیست؛ با این همه، پس از جست وجو و بررسی در نقاط مختلف کشور گیلان را برای احداث مدرسه دخترانه مناسب و مستعدّ دید و این موضوع، نقطه عطفی در پیشینهی فرهنگی گیلانیان و به خصوص مردم رشت محسوب میشود». مروجی گفت: « پیشرو بودن مردم گیلان و مشخصأ رشتی ها در تاسیس مدارس جدید ، نکتهای است که بسیاری در منابع مختلف تاریخی، به آن اشاره کردهاند و خود بنده در مقدمه جلد اول کتابم، گوشهای از این موارد را بازگو کردهام، از جمله اینکه میرزا عیسیخان صدیقاعلم در کتاب خاطرات خود، یاد گار عمر، آمادگی فرهنگی و ذهنی مردم گیلان را که با اهدای زمین و ساخت بنا و پرداخت عوارض و اعانه، او را در پیشبرد برنامه هایش، همراهی میکرده اند، با توجه به مقتضیات آن زمان ـ توجه داشته باشید که صحبت ِ بیش از ۹۰ سال قبل است ـ تحسین میکند و یا کسانی چون: روح الله خالقی و سعید نفیسی که هر کدام از استوانههای فرهنگ و هنر کشورمان به شمار میروند، در آثاری چون: ” سرگذشت موسیقی ایران ” و یا به روایت نفیسی (خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی) جنب و جوش هنری و فرهنگی مردم رشت را در موسیقی و تئاتر و چاپ نشریات و تشکیل انجمنهای هنری، ارج میگذارند». این روزنامهنویس تصریح کرد: «در رشت پیش از وقوع انقلاب مشروطه، مدارس ملی و غیر دولتی فراوانی دایر بودند که توسط مدیران آزاده و آزادیخواه (که ازقضا عدهای شان هم مهاجر بودند)، اداره میشدند و من در خاطرات زنده یاد محمود چمنی خواندهام که اکثریت قریب به اتفاق آزادیخواهانی که به ظلم و ستم زمانه اعتراض داشتهاند، از چهار گوشهی ایران و ای بسا از کشورهای همجوار، به شهر«رشت» آمده و در این دارالمرز، شغل معلمی را پیشهی خود میکردند و در مدارس ملی – که مهد آزادی بود- مشغول به کار میشدند و محل خواب و خوراک آنان نیز درمحل این مدارس، تأمین میشد و همین مدارس، هستههای اولیه آزادیخواهی و مشروطهطلبی و خاستگاه جنبشهای اجتماعی بودند و درابتدای شکلگیری نهضت جنگل نیز تنی چند از فرهنگیان( کنشگران عرصهی تعلیم و تربیت ) به کمک میرزا کوچک شتافته و او را در تأسیس کمیتههای مخفی – که در نهایت، منجر به تشکیل نهضت جنگل شد – صمیمانه یاری دادند».
مروجی ادامه داد: «نهضت جنگل، نهضتی فراگیر و اجتماعی بود که در اعتراض به وضعیت نابسامان موجود درجامعه آن روزِ ایران، شکل گرفت. این نهضت در اوان جنگ اول بین الملل قوام یافت و به چالش کشیدن حضور بیگانه از آرمانهای عمده آن بود؛ چرا که در آن وقت، قوای روس و انگلیس، ایران را محلِ تاخت و تاز خود قرار داده بودند و این موضوع با روح سرکش و سرشت آزادیخواهانه مردم رشت مغایرت داشت و طبیعی بود در چنین جغرافیایی، چنین جنبشی قد علم کند و به ستیز و رویارویی با حضور بلا منازع بیگانگان بپردازد و خواهان آزادی این آب و خاک از زیر یوغ اشغالگران باشد. نویسندگان مرام نامه ۹ مادهای نهضت جنگل نیز این دیدگاه را در نگارش و تدوین مانیفست جنگل اعمال کرده بودند؛ به طوری که با قدری تأمل در آن، در مییابیم که این مرام نامه، در بردارندهی اصولی مترقی و متمدّنانه است و با دوراندیشی و حتی تجددخواهی اعضای هیأت اتحاد اسلام تدوین شده است». مروجی در ادامهی اظهارات خود با اشاره به سرگذشت یازده تن از فرهنگیان متقدم گیلان که از یاوران نزدیک میرزا کوچک جنگلی و از پیشگامان این جنبش بودند، افزود: « از جملهی این فرهنگیان ِهمرزم میرزاکوچک جنگلی، «ابراهیم فخرایی » بود . فخرایی به عنوان عضو کمیته فرهنگ و معارف در تشکیلات جنگلیها، از سوی میرزا کوچک مأموریت یافته بود که به تأسیس دبستان در نقاط مختلف گیلان بپردازد. او در خاطرات خود در« سردار جنگل » مینویسد که شخصِ میرزا تأکید بسیاری در با سواد کردن اقشار محروم و ستمدیده جامعه داشت و همواره تأکید مینمود که در مناطق صعبالعبوری که رفت و آمد در مسیر خانه و مدرسه برای نونهالان مشکل است، باید مدارس شبانه روزی احداث کرد؛ بدون آنکه حتی دیناری بابت شهریه از این دانش آموزان بیبضاعت و محروم روستایی اخذ شود». مدیر مسؤول دادگر، اضافه کرد: «ابراهیم فخرایی متولد سال ۱۲۵۷ خورشیدی در محله آفخرای رشت بود و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه مجدیه رشت ( از اولین مدارسی که در ایران اعلام موجودیت کرده بود) به پایان رساند. سپس به شام رفت و در مدرسه یونانیها ادامهی تحصیل داد و همزمان با جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و در مدرسه سیروس تهران به تحصیل خود ادامه داد. اوکه به دلیل پیشگامیاش در کسب علم و دانش، در میان همشهریهای خود به « مُسیو فخرایی» نیز معروف بود، همزمان با بر افروخته شدن شعلههای اولیه نهضت جنگل، به رشت بازگشت و به تشکیلات نهضت جنگل ملحق شد. او در همان آغاز، ارتباط تنگاتنگی با میرزا کوچک برقرارکرد و از یاران نزدیک او شد. فخرایی در نهضت جنگل، سمتهایی چون: منشی مخصوص میرزا، امانتدار مالی ضیابر، و حسابدار و پرداخت کننده حقوق ذخیرهی نفرات را عهدهداربود و با توجه به آرمانهای جنگلیان درخصوص تأسیس مدارس، به احداث مدارس در مناطقی چون شفت و فومن پرداخت. مرحوم فخرایی پس از پایان یافتن عمر نهضت جنگل و اعلام عفو عمومی از سوی حکومت، به خدمات اداری و اجتماعی خود ادامه داد و همچنان در خدمت اداره معارف و اوقاف (آموزش و پرورش ) گیلان بود و مدتی نیز در دبستان سعدی انزلی، سمتِ مدیریت داشت. او همچنین طی مدتی به عنوان مدیر دبستان نمره۱۷ منوچهری درتهران، مشغول به کار شد و در حدود سالهای ۱۳۰۱ یا ۱۳۰۲ خورشیدی در اعتصاب فراگیری که فرهنگیان گیلان در اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقهی شان ترتیب داده بودند، شرکت کرد و به همین خاطر از گیلان، اخراج و به تهران تبعید شد. سپس همزمان با ریاست معارف و اوقافِ تقی طایر، مجددا برای کار در گیلان، دعوت شد و طی مدت کوتاهی در این شغل خدمت کرد. پس از آن، تغییر کسوت داد و با ثبت نام در کلاس قضایی به خدمت دادگستری درآمد و در سمتهایی چون امین صلح و بازرس قضایی به فعالیت پرداخت. البته وی سابقه کار مطبوعاتی نیز داشت و در فاصله سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۷ مجله مطرح و معروف «فروغ » را در رشت انتشار میداد. او در سال ۱۳۲۴ نیز طی چند شماره در تهران، روزنامهای را به همین نام، منتشر میکرد. فخرایی پس از بازنشستگی در سال ۱۳۳۳ وارد مرحلهی جدیدی از زندگی خود شد و آن، مرحلهی تحقیق و پژوهش بود و در همان دوره بود که کتاب جنجالی «سردارجنگل» را در سال ۱۳۴۴ منتشر کرد. جالب آنکه ، با چاپ این کتاب، نسخهای از آن به دست مرحوم “دکتر محمد مصدق “، پیشوای نهضت ملی ایران (که در آن تاریخ در قلعه خانوادگی خود در احمد آباد ِ آبیک قزوین، دوران تبعید را میگذراند) میرسد و او نیز در اظهار نظر کوتاهی (که بعدها توسط دکتر ایرج افشار به چاپ رسید ) دیدگاه خود را در مورد نهضت جنگل بازگو میکند و میگوید: ” از تشکیل نهضت جنگل، بنده هم سهمی بسزا و در نفع مملکت بردم”. به هر حال، فخرایی به تحقیقات خود ادامه میدهد و کتابهای: « گیلان در جنبش مشروطیت »، «گیلان در گذرگاه زمان » و« گزیده ادبیات گیلکی » نیز از جمله آثار این دوره از زندگی اوست.» مروجی ادامه داد: « فخرایی را میتوان براساس آثار، مقالات و سخنرانیهای مختلفش، یکی از پیشگامان رشته گیلان شناسی دانست؛ چرا که او به گواهی آثاری که در این زمینه نشر داده، درکنارکسانی چون: زنده یاد “جهانگیر سرتیپ پور”، منابع بنیادی و معتبری را در زمینه گیلان شناسی به یادگار گذاشته است که امروزه مورد استناد گیلان شناسان قرار میگیرد.» مروجی افزود: « در زمان حیات فخرایی، یاد نامهای تحت عنوان” یادگار نامه فخرایی “انتشار یافت و همچنین یادگار نامه ای دیگرنیز تحت عنوان :” بزرگ مردی از تبار جنگل”، در ممات او منتشر شد که نویسندگان و فضلای برجستهای در آن قلم فرسایی کردند. فخرایی پس از یک عمر زندگی پر فراز و نشیب در سال ۱۳۶۶ درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد و چند سال پس از مرگش، به همت تنی چند از گیلانیان، تقاضانامهای به منظور نبش قبر و انتقال جسد او به رشت، امضا شد که سرانجام با سپری شدن تشریفات قانونی و شرعی، پیکر و استخوانهای او به “گورستان سلیمانداراب” رشت منتقل و در جوار رهبرش میرزا کوچک جنگلی به آغوش خاک سپرده شد. » مروجی در ادامه افزود: «از دیگر فرهنگیان هم عصرِ نهضت جنگل میتوان به “صادق کوچکپور” اشاره کرد که یکی ازشخصیتهای تاثیرگذارنهضت جنگل بود. او در خاطرات خود نوشته که در نشستی خصوصی از میرزا پرسیده بود که اگر ما در این مبارزه پیرز نشویم چه باید بکنیم و میرزا در جواب او گفته بود: باید مدرسه بسازیم و تودههای محروم را باسواد کنیم. این نکتهایست که در برخی از منابع تاریخی به آن اشاره و استناد شده است. مانند کتاب نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی و اجتماعی گیلان و قزوین (خاطرات خود مرحوم صادق کوچکپور) که محقق فقید شهرمان، زنده یاد “محمد تقی میرابوالقاسمی” آن را گردآوری و منتشرکرده بود.» مروجی تصریح کرد: « صادق کوچکپور، متولدِ شهر رشت بود و در ابتدای کودکی پدر خود را از دست داد و تحت کفالت عمهاش قرار گرفت. وی تحصیلات خود را در مدرسه قدیمه جامع رشت سپری نمود و پنهان از چشم عمه و شوهرعمه در مدرسه نوین وطن (که به تازگی در سبزه میدان تأسیس شده بود) اسم نوشت تا با علوم جدید نیز آشنا شود. کوچکپور در ادامه تحصیلات خود به مدت دو سال در مدرسه دارالفنون تهران، در رشته دارالمعلمین تحصیل کرد و سپس در تشکیلات نوپای شهربانی رشت استخدام شد. او در سال ۱۲۹۵ خورشیدی به شهربانی انزلی منتقل و در این زمان، همکاری خود را با نهضت جنگل (با ارسال مهمّات و ساز و برگ نظامی به جنگل) آغاز کرد. وی در سال ۱۲۹۸ که “میرزا عیسی خان صدیقاعلم “برای تأسیس آموزش وپرورش به گیلان سفر کرده بود به پیشنهاد معلم سابق و همکار نزدیک خود، شادروان میرزا اسماعیل پوررسول به استخدام اداره تازه تأسیس و نوبنیاد معارف و اوقاف (آموزش و پرورش) گیلان درآمد و در بدو خدمت خود در فومن، اولین واحد دبستانی را به همراه عدهای دیگر، تأسیس کرد.
-
وی بعد از فومن، در نقاطی چون: آبکنار انزلی، رودسر، لنگرود و قزوین نیز خدمت کرد و در سال ۱۳۲۱ (همزمان با ریاست فرهنگِ کسروی در گیلان ) به مقام بازرسی اداره فرهنگ برگزیده شد. وی پیش از تشکیل جمهوری گیلان، افسر گارد جنگل و از فرماندهان نظامی آن بود و در دولت انقلابی (جمهوری) جنگل نیز همچنان در این سمت باقی ماند و تا آخرین روزهای جنگل در کنار میرزا به مبارزه پرداخت. مرحوم کوچکپور در جمعیت فرهنگ رشت نیز (که از انجمنهای کارآمد عصر خود بود و در آگاهسازی و فرهنگسازی عمومی با اقداماتی مانند: برگزاری رایگان کلاسهای اکابر برای سوادآموزی بزرگسالان، انتشار مجله فرهنگ و برپایی تئاترهای آموزنده اخلاقی، نقش آفرین بود) سابقه عضویت داشت. فخرایی از وی در کتاب سردار جنگل به عنوان متصدی قورخانه ومسؤول مهمّات جنگلیها در دولت انقلابی جنگل، نام برده است. کوچکپور در سال ۱۳۲۷ که ترور نافرجام شاه پیش آمد، به دلیل سوابق سیاسیاش، طی یک ماه به زندان افتاد و پس از آزادی به بروجرد تبعید شد و در همان دوران تقاضای بازنشستگی کرد. او سپس شروع به نوشتن خاطرات خود کرد؛ اما عارضه قلبی به او امان نداد این کار را به پایان ببرد تا اینکه سالها بعد، مرحوم «سید محمدتقی میرابوالقاسمی» با جمعآوری و ویرایش خاطرات او، کتاب نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی اجتماعی گیلان وقزوین را به چاپ رساند که یکی از منابع قابل توجه برای جویندگان وقایع تاریخی نهضت جنگل محسوب میشود». مروجی در ادامه یادآورشد: «شخصیت دیگری که در نهضت جنگل، حضوری فعالانه داشت، شادروان محمد “صادق مهرنوش “بود . وی متولد سال ۱۲۸۱ شمسی در اردبیل بود و پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تاریخ ۹/۵/۱۳۱۱ به خدمت اداری درآمد. وی در دایره دفتر نظامی وزارت جنگ و مدتی در دادگستری و مدتی نیز در ثبت خدمت کرد. در سال ۱۳۲۰ به استخدام اداره فرهنگ گیلان در آمد و سوابق خود را به آنجا انتقال داد و در بدو ورودش به آموزش و پرورش، مدتی حسابدار و دفتردار دبیرستان فروغ رشت بود و بعدها به عنوان حسابدار اداره فرهنگ گیلان به خدمت خود ادامه داد و سرانجام پس از ۲۸ سال خدمت در سال ۱۳۴۲ به افتخار بازنشستگی نائل آمد. وی در میان یاران نهضت جنگل با نام “صادق شعله” شناخته میشد و حسابدار میرزا کوچک و مأمور پرداخت حق العبور بود. مهرنوش را میتوان از اولین کسانی دانست که به چاپ خاطرات خود در زمینه وقایع نگاری جنگل همت گماشت؛ زیرا مرحوم فخرایی در سال ۱۳۴۴ برای اولین بار کتاب سردار جنگل را تألیف کرد، ولی ۱۰ سال قبل از این تاریخ، مهرنوش خاطرات خود را در کتابی تحت عنوان تاریخ جنگل در یک دوره ۵ جلدی انتشار داده بود؛ یعنی در سال ۱۳۳۴ که ۱۰ سال پیشتر از چاپ کتاب مرحوم فخرایی بود. البته مهرنوش سابقه فعالیت مطبوعاتی نیز داشت و سردبیر روزنامه سپیدرود بود و از سوی دیگر، پاورقی و ترجمههایی را نیز در نشریه فریاد لاهیجان انتشار میداد و همین پاورقی ها که دربردارندهی خاطرات او از دوران نهضت جنگل بود، در حد فاصل سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۸ انتشار یافت. بسیاری از محققین اعتقاد دارند که این کتاب ۵ جلدی میتواند از مهمترین منابع در خصوص نهضت جنگل باشد». مروجی خاطر نشان کرد: «مهرنوش علاوه بر خدمت فرهنگی، نویسنده و نقاش نیز بود و تابلوهای بسیاری از خود بر جای گذاشت». مؤلف کتاب پیشگامان فرهنگ گیلان ادامه داد: «یکی دیگر از فرهنگیان همروزگار میرزا کوچک، زنده یاد “علی تنها “( پیر فرهنگ گیلان ) بود که نقش مؤثری در شکلگیری آموزش و پرورش گیلان ایفا کرده است و به همین مناسبت، پس از فوت او، طی سالها مدرسهای در لشت نشا به نام او دایر بود. شیخ علی طالقانی معروف به شیخ علی تنها در سال ۱۲۴۷ در طالقان متولد شد . در ۱۴ سالگی به گیلان مهاجرت کرد. مدتی تحصیلات حوزوی و قدیمه را دنبال نمود و معمّم بود. او در پهلوی اول، مکلا شده بود. تنها در سال ۱۲۹۸ در ارتباط تنگاتنگ با میرزا عیسی خان صدیقاعلم به تأسیس مدارس جدید دست یازید و در همین دوران به عنوان نماینده معارف لنگرود و مدیر مدرسه نمره ۵ لنگرود مشغول به کار شد و در سال ۱۲۹۰ نیز مدرسه اقبال رشت را تأسیس کرد که بعدها به قاآنی تغییر نام یافت. مرحوم تنها از سوی دیگرجزو مؤسسین دبیرستان شمس رشت بود که متشکل از دبیرستان های اتفاق، اقبال و سعادت و مقرّ آن در سبزه میدان بود. زنده یاد تنها در مدارسی چون ترقی فومن و رودکی رشت در سمت مدیر خدمت میکرد و من از لابه لای خاطرات شفاهی بازماندگان این مرحوم پی بردهام که وی یکی از دوستان نزدیک میرزا بود و از طریق ارائه خوارو بار به کمیسیون اعانات نهضت جنگل با این خیزش همکاری داشته و مورد احترام میرزا بوده است. در کتاب سردار جنگل از «تنها »به عنوان یکی از همکاران فرهنگی تشکیلات جنگلیها یاد شده است. وی در سال ۱۲۹۴ شمسی تشکیل خانواده داد و در سال ۱۳۱۰ درگذشت. » مروجی در ادامهی سخنان خود با اشاره به شرح حال “میرزا اسمعیل پوررسول “، از او نیز به عنوان یکی از پایهگذاران دستگاه نوین آموزش و پرورش گیلان یاد کرد و افزود: « پوررسول سابقهی تأسیس مدارس سعادت و شمس را در کارنامهی خود داشت و در تعامل با تشکیلات فرهنگی نهضت جنگل، در کسما یک واحد دبستان تاسیس کرد و خود شخصا طی مدتی، مدیریت آن را برعهده گرفت. در کتاب خاطرات «حاج احمد کسمائی» که نخستین بار توسط دخترش “پوراندخت “در آمریکا منتشر شد و در سالهای اخیر با تحشیه و تصحیح « منوچهر هدایتی خوشکلام » در گیلان انتشار یافته، دو جا از پوررسول نام برده شده است. یک جا او را از پایه گذاران ِ نخستین هستههای جنگل نام برده و در جای دیگر، تلاش او را در سمت مدیر دبستان ایمان ماسوله، در تهییج و بسیج افکار عمومی ماسوله و به ویژه اذهان دانش آموزان این منطقه به نفع جنگلیها، قابل توجه دانسته است».
این گیلانشناس در دنبالهی اظهارات خود با اشاره به نام «سید احمد نقیبی » افزود:« نقیبی فعالیت فرهنگی خود را در قالب همکاری با فخرایی و تشکیلات فرهنگی جنگلیها آغاز کرد و همزمان با اوج گیری مبارزات آنان، با تأسیس و مدیریت دبستانی در صومعه سرا به نام «شمس » به همکاری با جنگلیان پرداخت. وی با پایان گرفتن این دوران، به تأسیس دبستان اکابر شبانهی کوشیار مبادرت کرد و پس از چندی در سمتهای معاونت، دبیری و نهایتاً کفالت دبیرستان فروغ رشت به خدمت فرهنگی و آموزشی خود ادامه داد. او به مدت ۱۹ سال با مبلغان پروتستانهای آمریکایی معروف به میسیونها ( که در ایران و از جمله گیلان، مدرسه و کالج و بیمارستان احداث میکردند) همکاری تنگاتنگ داشت و آنگونه که در سالنامه فرهنگ رشت، چاپ سال ۱۳۲۷، آمده است: قبل از آنکه به دبیرستان امریکایی فروغ برود، مدتی در مدرسه امریکایی پسرانه ابن سینا، خدمت فرهنگی میکرد». ابراهیم مروجی سپس به «علیمحمد پورزردشت» اشاره کرد و گفت: « او در آغاز به تشویق “میرزا علی خان امین الدوله “( صدر اعظم مظفرالدین شاه قاجار) به لشت نشا (منطقهای که طی فرمانی از سوی دربار قاجاریه به صورت تیول به امینالدوله بخشیده شده و او پس از ازدواج پسرش میرزا محسنخان امینالدوله با دختر مظفرالدین شاه یعنی: اشرفالملوک امینی مجدی معروف به فخرالدوله، آن را در کابین او قرار داده بود ) آمد و نخستین بنیانهای فرهنگی این نقطه را در سال ۱۲۹۴خورشیدی، گذاشت. پورزردشت که در لشتنشا به مدیر شعاعی معروف بود، به طور کلی، مدیریت دبستانهای ایمان ماسوله و ناصر خسرو لشتنشاء را عهده دار بود و همزمان با مبارزات جنگلیها، به روایت مجلداتِ اول و چهارم کتابِ «تاریخ جنگل »، تألیف «صادق مهرنوش»، با اعضای کمیسیون جنگِ جنگل، در تعامل بود و با میرزا کوچک، به عنوان رییس ارزاق جنگل و نگهدارنده مهمّات، همکاری داشت.» مروجی تصریح کرد: « یکی از دیگر فرهنگیان همرزم میرزاکوچک جنگلی، “سید محمد نجفی” (تائب) نام داشت که در همزمان با نهضت جنگل،مدیریت مدرسه احداثی جنگلی ها را در فومن ، عهده دار و در این شهر ، به “سید نجفی” معروف بود؛ یکی از احکام شغلی او در این مقطع با امضای خود میرزا کوچک صادر شده بود که این حکم در آرشیو بازماندگان او هم چنان موجود است. این فرهنگی در عصر نهضت ملی شدن نفت نیز کوشا بود و از علاقهمندان پُر شور راه مصدق به شمار میرفت. تائب در اولین دمونستراسیون فراگیری که دانشآموزان دبیرستانهای مختلف، در سال ۱۳۲۹ و پیش از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، با شعار: صنعت نفت ایران در سراسر کشور باید ملی اعلام شود، در رشت برگزار کرده بودند، نقش هدایت کننده و اساسی داشت و پس از پیروزی نهضت ملی ایران و در جریان خلع ید، کاشی تابلو شرکت سابق نفت (B.P) در قُرق کارگزار – میدان دکتر حشمت فعلی- رشت، به دست او شکسته شد.»
ابراهیم مروجی در ادامه گفت: «”میرزا حسین خان کسمائی”نیز که در دوره دوم انتشار نشریه جنگل (ارگان نهضت انقلابی جنگل) مدیریت نشر آن را عهده دار بود، طی مدتی در سمت مدیر مدرسه وطن ( واقع در باغ سبزه میدان رشت ) به خدمت فرهنگی اشتغال داشت. او در دوران مشروطه نیز سوابق مبارزاتی داشت و از جمله اعضای کمیته ستّار بود؛ بعدها هم که به تهران رفت، روزنامه وقت را انتشار و به فعالیتهای اجتماعی خود، ادامه داد. کسمائی در عین حال، شاعر و ترانه سرا بود و ترانههای گیلکی معروفی از او به یادگار مانده است. او سرانجام در سال ۱۲۹۹ درگذشت و در گورستان سلیمانداراب رشت به خاک سپرده شد.»
این پژوهشگر در ادامه، تصریح کرد: «”میرزا حسین روحی کرمانی “، ملقب به « نظامالعلما » و معروف به نیکروان که مدیر روزنامه “صورت ” و رییس دبستان احمدی رشت بود، از جمله فرهنگیانی بود که در روزگار مبارزه جنگلیان، در عداد طرفداران آن درآمد و در آن دوران، بر اساس اسناد موجود، ظاهرا طی مدتی کوتاه در مقام رییس بلدیه ( شهردار رشت ) نیز فعالیت داشت. او در طول دوران پُر فراز و نشیب زندگی مبارزاتی خود، مصایب بیشماری را متحمل شده بود و بارها به زندان افتاد. نیکروان همچنین از پایهگذاران مجمع فرهنگ بود و در تحولات فرهنگی – هنری گیلان در اوایل قرن حاضر، نقش داشت. نیکروان از سوی دیگر در دوران اشغال خاک گیلان توسط قوای متفقین، با انتشار روزنامه «اخبار روزانه »، فعل و انفعالات جنگ دوم جهانی را انعکاس میداد، همسر او ربابه (آذرمیدخت ) نیکروان، بانی و مدیر مدرسه آذرمیدخت و از نخستین بانوان فرهنگی گیلان بود که در سال ۱۲۹۲ شمسی بنیان این مدرسه را در رشت گذاشته بود.» مروجی ادامه داد : «گریگور یقیکیان، مدیر دبستانهای رشدیه و دانش انزلی و آموزگار مدارس ارمنیان رشت و غازیان انزلی نیز از معلمانی بود که به عنوان مترجم میرزا کوچک در مذاکره با قوای روسیه و انگلیس، به همکاری با این خیزش مبادرت ورزید و بعدها مسموعات و مشاهدات خود را در ارتباط با جنگل، در کتابی تحت عنوان « هفده ماه انقلاب در گیلان » نشر داد و از سوی دیگر در کتاب شوروی و نهضت جنگل نیز بخشی دیگر از خاطرات خود را منتشر ساخت. یقیکیان از پیشگامان تئاتر گیلان بود و در این عرصه با جهانگیرخان سرتیپ پور (ترانهسرا و از اعضای مجمع ادبی – هنری آزاد ایران) ارتباطی تنگا تنگ داشت. این فرهنگی ارمنی همچنین، سابقه انتشار نشریات «ایران کبیر» و «ایران کنونی» را نیز در کارنامه مطبوعاتی خود داشت.» مروجی در دنبالهی سخنان خود به “میرزا علی حبیبی” اشاره کرد و افزود : «علی حبیبی نیز در جنگل ، مسؤول کمیته انتظامات و کاتب روزنامه جنگل (ارگان جنگلیها) بود و در هنگامه قدرت جنگلیان و زمانی که صادق کوچکپور مسؤول فرهنگِ فومن بود، در سمت ریاست دارایی این شهر خدمت میکرد. او که در این مقطع از خدمت فرهنگی خود به ” میرزا علی آقای جنگلی ” معروف بود ، همچنین، در مدرسه نصرت فومن – که به دستور هیات اتحاد اسلام تشکیل شده، دارای دو کلاس درس و ۶۷ دانش آموز بود – در سمت مدیر، فعالیت میکرد. حبیبی از جمله اعضای گروه ۳۷ نفرهای بود که پس از ایجاد شکاف در میان افراد نهضت جنگل، با دکتر حشمت به حکومت مرکزی و قوای قزاق تسلیم شد و سپس به مدت یک ماه در باغ محتشم رشت به حبس افتاد تا این که با وساطت پدرش میرزا حبیب اصفهانی (که در دستگاه سپهدار رشتی کار میکرد ) آزاد و در مقام ریاست دفتر اداره نوپای دخانیات -که آن زمان جزئی از اداره دارایی بود- به کار مشغول شد ودرادامه به خدمات فرهنگی روی آورد و در مقام مدیر دبستان در اهواز بازنشسته شد.
او مؤسس دبستان اتفاق رشت بود و در پایه گذاری “دبستان شمس رشت” که ترکیب ادغام شدهای از مدارس اتفاق و سعادت و چند مدرسه دیگر بود، مشارکت داشت. این شخصیت فرهنگی که در جوانی از اعضای مجمع هنری ترقی نیز به شمار میرفت، بر اساس اسناد و خاطراتی که در منابع مختلفی چون: پیشگامان فرهنگ گیلان، تاریخ جراید و مجلات گیلان، نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی، اجتماعی گیلان و قزوین، سردار جنگل و تاریخچه آموزش و پرورش گیلان آمده، به حق یکی از پایهگذاران دستگاه نوین تعلیم و تربیت گیلان است و مشخصا سابقه تاسیس دبستان شش کلاسه فشکالی لنگرود و دبستان چهارکلاسه پهلوی راپشته و دبستان چهارکلاسه همت رحیمآباد و دارالصنایع و دبستان دخترانه عفت لنگرود را در کارنامه دارد، ضمن آنکه شکلگیری نخستین مدارس شلمان و رودسر و واجارگاه، به همت او صورت گرفته است». مروجی سپس به “محمدجواد پورصالح” اشاره کرد و گفت:« این شخصیت که در جنگل به میرزا جواد جنگلی شهرت داشت، از فرهنگیانی بود که بر اساس اخبار مندرج در شماره دوم روزنامه جنگل – اُرگان نهضت جنگل – در آن دوره، طی دو سال مدیریت مدرسه اسلامی کسما را (که به دستور هیات اتحاد اسلام، تاسیس و دایر شده و چهار کلاس درس و ۸۵ دانش آموز هفت تا دوازده ساله داشت) عهده داربود. پورصالح بعدها در مدارس مختلف دولتی و ملی (از جمله: فاریابی و کوروش) خدمت کرد و با سوابق طولانی تدریس بازنشسته شد. گفته میشود ، دکتر معین از اُدبای نامدار ایران، زمانی در رشت از شاگردان او بوده است».
مروجی در بخش دیگری از این مصاحبه، تصریح کرد: «در دولت انقلابی جنگل، محمد جعفر کنگاوری و حسین جودت، کمیسر معارف بودهاند و دراین مقام، سُکان فرهنگ و امور آموزشی گیلان را به دست داشتند؛ گو اینکه دکتر صدیقاعلم در نخستین جلد از خاطرات سه جلدی اش اشاره کرده که با تشکیل جمهوری جنگل در گیلان، شخص میرزا کوچک از او محترمانه دعوت به همکاری با جنگل و ادامهی ماموریت دولتیاش میکند که با این حال، او بنا به ملاحظاتی، ترجیح میدهد به تهران بازگردد و بعد هم میدانیم که با شکست نهضت جنگل در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، صدیقاعلم، یک بار دیگر در همان مقام، عازم ماموریت گیلان شده و مدتی در این سمت، باقی میماند.»
«ابراهیم مروجی » در پایان ، با اشاره به استمرار فعالیت های خود در گردآوری اسناد تاریخی گیلان برای تالیف جلد سوم و پایانی کتاب پیشگامان فرهنگ گیلان، اظهار امیدواری کرد، آخرین جلد این کتاب نیز، طی دو سال آینده ، منتشر شود.
One Response to نقش معلمان در نهضت جنگل