بهرام در دهه‌ی هشتاد کنجکاوی بسیارانی را به تاریخ اسلام برانگیخت

Danial Azimi

دلم می‌خواهد ساعت‌ها و صفحه‌ها درباره‌اش بنویسم. از او که از آغاز نوجوانی، پانزده شانزده سالگی‌ام، تا به امروز کم‌تر روزی بوده که دست کم یک ساعت به برنامه‌هایش گوش نسپرده باشم. بهرام در دهه‌ی هشتاد کنجکاوی بسیارانی را به تاریخ اسلام برانگیخت. نمی‌توانم بگویم یدی طولا در تاریخ یا ادبیات داشت. بسیار دوستش داشتم و و خواهم داشت. با این همه نمی‌توانم در مباحثی که به آن‌ها ورود داشته او را متخصص و محققی طراز اول بدانم. بیش از همه به این خاطر که سخت ایدئولوگ و متعصب در ضدیت با دین بود، و نمی‌توانست به کل سپیدی در آن ببیند. حال آن‌که هدفش دشمنی با تعصب بود. چنان‌چه اگر به تاریخ تصوف می‌پرداخت، آن را کامل در ضدیت با شریعت چه بسا بنیان اسلام می‌انگاشت. درحالی‌که ما در تمام تاریخ تصوف ایران چنین عارفی نداشته‌ایم! گرچه شعرشناس بود اما در ادبیات هم همینطور، گزینشی عمل می‌کرد و خود ادبیات خاستگاه‌اش نبود. بیش‌تر از دریچه اندیشه با شعر روبه‌رو بود تا فرم. دستی بر آتش داشت و خودش هم شعر می‌گفت. به رسم و تقلید قدما. البته که جایی منتشر نمی‌کرد و تواضع‌اش نمی‌گذاشت که خود را شاعر بداند. چندتایی هست که باید میان برنامه‌ها پیدای‌شان کرد. با اهل ادب هم رفاقت داشت، از زنده‌یاد دبیرسیاقی تا اسماعیل خویی که همیشه بهرام‌جان مشیری خطاب‌اش می‌کرد. میانه‌ای با شعر نو نداشت و این از انس و الفت دیرین‌اش با شعر کلاسیک برمی‌خاست. شفیعی کدکنی را نماینده شعر امروز خراسان می‌دانست. شناخت‌اش از ادبیات عرفانی مختصر بود و جهان عرفان برایش قابل درک و پذیرش نبود. با این حال با آن حافظه درخشان از مولانا ابیاتی بسیاری در حافظه داشت. سعدی و حافظ را بسیار دوست داشت چون به نوعی آن‌ها را در برابر استبداد دینی می‌دید. و از همه بیش‌تر شیفته فردوسی… مثلاً اگر بر او ثابت می‌شد که فردوسی بیت یا ابیاتی در مدح علی سروده (چه بسا که اساتیدی چون مهدوی دامغانی، خالقی مطلق، سجاد آیدنلو در این رابطه قلم زده‌اند.) یا آن اساتید را گمراه می‌دانست یا یک‌سره این ابیات را الحاقی توصیف می‌کرد یا که فردوسی را مجبور به سرودن این چند بیت می‌پنداشت. من این رویکرد را چندان محققانه نمی‌بینم. چون تقریباً هدف در آن مشخص است. و تمام یافته‌ها گرد رسیدن به آن مقصد می‌چرخد. چه در تاریخ‌شناسی چه ادبیات… اما هیچکس نیست که بتواند منکر تأثیر او شود. یکبار دوست کتابفروشی از بهرام می‌گفت که او بود که راه تاریخ طبری که ۱۶ جلد بود را به خانه‌های مردم باز کرد. و این کتاب که خواندن‌اش کار همه‌کس نیست را از کتاب‌های پرفروش و شناخته شده ساخت.

عنوان مطلب برگرفته ازمتن است

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یاد بعضی نفرات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید