واژگان خانگی


یک شعر از: اکبر اکسیر

 

«وظیفه»

طوطی‌جان! من بازرگان نیستم

من یک شاعرم

خودت را به مردن نزن

من داستان طوطی و بازرگان را بلدم

سال‌ها برای بچه‌ها درس داده‌ام

راحت باش از شاعران نترس

شاعران فقط آمده‌اند

قفس‌ها را قابل تحمل کنند! 

آمده: در شماره‌ی ۳۴ وزن دنیا

 

 


یک شعر از: مرضیه بازرگانی گلپر 

 

جمعه

کوچه‌های خالی را

به زین دوچرخه بسته است

و کسی نمی‌داند

چرخ تنهایی

بر مدار کدام پیچ محال

می‌چرخد

و من

در پچ‌پچ خیس برگ‌ها

به دنبال مسافری می‌گردم

که شاید

زنگ زنگ‌زده‌ی خانه‌ای

انگشتش را

با حلقه‌ی طلایی‌اش

در یاد داشته باشد

مجله_ادبی_هنری_روزآمد

 


یک شعر از:سریا داودی حموله

 

«سه‌بعدی»

کلمات پهلو گرفتند

دنیا

به تسخیربادها در آمد

زیر پای موریانه‌ها

چهارپایه‌ای بگذارم

ضلع سوم

همیشه کج است!

 

 


یک شعر از: مظاهر شهامت

.

« دریا» 

موج‌ها می‌رقصید

ماهی دهان به ماه گشوده بود 

که در آب می‌افتاد

و هر کسی 

از جایی از جهان می‌نگریست 

چرا که ما

دل زده بودیم به دریا 

و همدیگر را می‌بوسیدیم

سال‌ها بعد

دریا خود را پس می‌کشید با ماهی‌هایش 

ماه کوچ کرده بود

هیچ کسی به دریا نگاه نمی‌کرد 

و ما

هر کدام در قاب عکسی جداگانه 

ایستاده بودیم

آمده در مجله الکترونیکی فرهنگ‌نو

 

 


یک شعر از: شهناز صمدی

 

*”شغل مرا پرسید،”

گفتم: زن

شب‌ها مرواریدهای چشم را

یکی یکی نخ می‌کشم وُ 

می‌آویزم 

به گردن تقدیر 

صبح آب در هاون می‌کوبم

بوی نانی نمی‌آید 

اما

تنور دلم 

همیشه گرم از کنده‌های غم

*” دو باره شغلم را پرسید “

گفتم: مادر

هوا، هوای حوا شدن بود 

اما 

از آدم خبری نبود 

لطفن بهشت را 

از زیر پایم بیرون بکشید.

آمده در: ویژه‌نامه برگ و باد

 

 


یک شعر از: علی‌رضا مکوندی

 

“آبرنگ: گزارش مرگ یک هارمونی”

به رنگ پیرهنت

سرخ

سبز

زرد

پیرهنت بودم

تنگ

با من تاخوردی

چروک شدم

بعد تو خوابیدی

من 

چروک شدم

سرخ

سبز 

زرد

 

 


یک شعر از: علیشاه مولوی

 

قهرمان داستان را که طاعون می‌برد

                    کتاب شعله می‌کشد

می‌خواهم سربازها را نجات دهم   دست‌هایم می‌سوزند

           روی سطر سیاه

          در آرزوی دیدن پرچم سفید می‌دمد

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید