شهرت شاملو ، حرمت شاملو

این متن از صورت‌کتاب بیژن اسدی‌پور نوشته دوستم سعید اسکندری را برای بیستمین سالگرد کوچ احمد شاملو و به احترام این اسطوره‌ی صراحت و ایستادگی در این‌جا نقل می‌کنم.

 

نوشته: سعید اسکندری

شهرت شاملو ، حرمت شاملو

۱
«عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع / عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن» این بیت سنایی غزنوی حقیقتی را بیان می‌کند. واقعیتی را و این حقیقت، این واقعیت در مورد احمد شاملو نیز صادق است. اما شاعر شیرین سخن بودن تمام‌ مساله نیست. شاعر مورد نظر ما می‌تواند شیرین سخن باشد اما دستگاه فکری و جهانبینی نداشته باشد شاعر به معنای راستین واژه باشد اما در شعر خویش مسائل مهمی را مطرح نکرده باشد مثلا منوچهری دامغانی و فرخی سیستانی را می توان پایه‌های تصویر‌سازی و خیال‌پردازی در شعر فارسی دانست و از فحول شعرای زبان پارسی ولی سراسر دیوان آنها یا دیوان شاعر بزرگی همچون ازرقی هروی را برای نمونه اگر بگردی شاید گفته ومفاهیم حاصل از اندیشه یا مطالب حاوی معانی بکر و مهمی که بیان کرده‌اند از ۵۰ یا ۱۰۰ بیت تجاوز نکند اگرچه میتوان با اغماض شعر آنها را هم حاوی نوعی دیدگاه خوش باشانه و منفعت طلبانه دانست اما شعر خیام سراسر اندیشه است شعر مولانا سراسر معناست و شعر حافظ سراسر اندیشه و معنا و رمز و موضع‌گیری سیاسی است و هر کدام نگاه خاص خود را به هستی و پدیده‌های آن دارند خب این‌ها بر جامعه و فرهنگ‌ قرن از پی قرن‌ و نسل از پی نسل بر انسان و جهان بر زمان و زمانه تاثیر بیش‌تری گذاشته‌اند پس شاعری شیرین سخن که نگاه ویژه‌ی خود را به هستی و پدیده‌ها دارا بوده اندیشه و جهان بینی هم داشته باشد و بر روزگار خود و روزگاران پس از خود تاثیر بگذارد مساله‌اش با شاعر شیرین سخن صرف فرق می‌کند. از طرفی شاعر می‌تواند شیرین سخن و اندیشمند باشد و شعرش دارای جهان‌بینی و سرشار از اندیشه‌های مهم و معانی بکر و ارزشمند باشد اما به دلیل مشهور نبودن و دیده و خوانده نشدن در زمان خود تا مدت‌ها نتواند هیچ تاثیری بر انسان‌ها جامعه و فرهنگ‌ آن‌ها بر جهان زمان‌ و زمانه بگذارد. یا این‌که کلا هیچگاه نتواند اثری بر چیزی یا کسی داشته باشد اما برای مشهور شدن، دیده شدن، خوانده شدن، پذریرفته شدن و…عمرهایی که سنایی گفت باید با اعمال، مواضع، بخت‌ها، موقعیت‌ها، همکاری‌ها، دوری گزیدن‌ها، شناخت‌ها و بینش‌ها تیزهوشی‌ها ،توانایی‌ها و… پشتیبانی شوند.
۲
شاعر مورد بحث ما در این یادداشت یعنی احمد شاملو تمام این ویژگی‌ها را دارد شاعری قدر با آثار و اشعار ارزشمند که محبوبیت و شهرت بسیاری هم کسب کرده و بر فرهنگ‌ و جامعه ایران طی چند دهه و بر چند نسل به شدت تاثیرگذار بوده است. بخش قابل توجهی از جامعه‌ی ایران با شعر او زندگی کرده‌اند عاشق شده‌اند مبارزه کرده‌اند، مرده‌اند، به درک تازه‌تری از جهان و روابط آن دست یافته‌اند و همچنین به درک‌‌ بهتر و تازه‌تری از انسان، و افراد بسیاری طی سال‌ها و دهه‌ها از شعر او لذت هنری برده‌اند و عواطف و هیجاناتشان را با شعر او غنا بخشیده‌اند.

باری بدین ترتیب شاملو شاعر بسیار مهمی است. و روشنفکری مطرح یا بهتر است بگوییم در میان معاصران مهمترین شاعر ما شاملوست. و شاید در کنار هدایت مهم‌ترین روشنفکر ادبی ما نیز. به همین مناسبت علاقه‌مندان او بسیارند و شیفتگانی دارد. روشنفکری ایران او را شاعر ملی می‌نامد و همواره در برابر مخالفان و منتقدان تمام قد از او دفاع کرده است چرا که شاملو مخالفانی ،منتقدانی و دشمنانی نیز دارد این‌که چه کسانی و با چه اهدافی با او مخالفت یا دشمنی کرده‌اند و می‌کنند یا چه کسانی و به چه دلیل انتقاداتی را به کار، اندیشه و رفتار او وارد می‌دانند و دیگر این‌که چرا جریان روشنفکری و به ویژه روشنفکری ادبی ایران تا این اندازه به حفظ وجاهت او اهمیت می‌دهد و بر سر حفظ چهره‌‌‌ی انسانی باقی مانده از او حساس است و بر ارزشمند بودن اندیشه‌‌ها، آثار و اشعار و مواضع ازادی‌خواهانه،عدالت‌طبانه و روشنفکرانه‌ی او پافشاری می کند.خود نشانه ی این اهمیتند
۳
در این یادداشت ما به برخی دلایل مهم‌ بودن شاملو می‌پردازیم که عبارتند از ارزش هنری و مفهومی آثار او که در پرتو شهرت نیک‌نامانه و محبوبیت او به‌تر و بیش‌تر دیده شده‌اند و از جهتی خود از دلایل این شهرتند و نیز تاثیرگذاری آن‌ها بر فرهنگ و جامعه و انسان ایرانی معاصر. در واقع ما در خلال طرح مسایلی که باعث شهرت به حق و نیک‌نامانه‌ی شاملو شده‌اند به ارزش هنری و مفهومی و تاثیرگذاری آثار او ‌نیز می‌پردازیم. که دلیل اهمیت او برای جریان روشنفکری ایران و بخش عمده‌ی دلایل دشمنی‌ها و مخالفت‌های مخالفان و دشمنان او نیز همین‌ها هستند. اگرچه در دشمنی‌ها و مخالفت‌ها دلایل دیگری هم دخیلند. از منتقدین سخن نمی‌گوییم چرا که انتقاد حق هر کسی است و چه خوب است اگر انتقاد با نیت خیر همراه باشد اما اگر هم نبود باز حق منتقد است که انتقادش را مطرح کند. و لزومی ندارد کسی حتما پاسخی به او بدهد و یا این‌که از شخص یا مطلبی که مورد انتقاد قرار گرفته است دفاعی بکند
۴
در ادامه‌ی ان‌چه گفتیم اکنون باید به دلایل شهرتت شاملو بپردازیم. ‌از دلایل شهرت شاملو می‌توان به این موارد اشاره کرد: استعداد و قریحه‌ی شعری که دست در دست پشتکار و ابداع و نوآوری و دانش غیر آکادمیک ولی بالای ادبی و بینش شاعرانه و روشنفکرانه، پایه‌های شعر بی‌نظیر او شده‌اند و شعری سراسر خیال و زیبایی و عاطفه و اندیشه و آزادمنشی و مواضع انسانی و تازگی و نوگرایی آفریده‌اند.
ابداع نوعی شعر به نام شعر سپید یا شعر شاملویی که شعری است به نثر اما آهنگین و بعد از او بیش از ۷۰٪ از اشعار جدی متناسب با زمانه و ارزشمندی را که شاعران در زبان فارسی خلق کرده‌اند می‌توان ادامه‌ی شعر سپید یا منثور شاملو دانست. البته همانطور که پیش از نیما، تقی رفعت، جعفر خامنه‌ای، ابوالقاسم لاهوتی و شمس کسمایی تحت تاثیر شعر غرب شعرهایی از نظر عروضی غیر کلاسیک سروده بودند اما چون ‌نه آنقدرها توفیقی در کارشان بود و نه چندان تداومی و از طرفی همچون نیما به طور جدی و مفصل اقدام به نظریه پردازی برای کار جدید و نوآورانه‌ی خود نکرده بودند بنیان‌گذاری سبک یا قالب شعر نو یا نیمایی به نام نیما سند خورد. پیش از شاملو نیز افرادی همچون محمد مقدم در راز نیمه شب و همانطور که شاملو گفته منوچهر شیبانی اشعاری بدون وزن و منثور نوشته بودند۱ اما نهایتا این شاملو بود که قطعات ارزشمند شعری در این شیوه آفرید و در باب چگونگی و علل پرداختن به شعر بدون وزن توضیحات روشنگری ارائه داد.
با فاصله و بی‌فاصله از شعر، شاملو به معنای واقعی کلمه نویسنده‌ای روشنفکر بود. ضد بت‌سازی و تفکر کلیشه‌ای و دگم‌اندیشی و کیش شخصیت بود. مخالف با استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم بود و چپ‌گرایی برابری‌طلب و ضد سرمایه‌داری آگاه به مسئولیت خویش و مسئولیت انسان و اجراکننده‌ی آن. متعهد به انسان، آزادی و عدالت و متعهد به کارش. در شعر اهل شعار نبود اما معتقد بود اوج شعر می‌تواند به شعار تبدیل شود و به شعار بینجامد اما از دل شعار شعری بیرون نمی‌زند. از همکاری با حکومت مستبد منع می‌کرد و اهل همکاری با این نوع حکومت‌ها نبود عمله‌ی ظلم شدن را نمی‌پذیرفت و به استقلال هنرمند و روشنفکر اعتقاد داشت. شرافت خود و قلم را حفظ کرد و به استخدام قدرت‌ها در نیامد. بینش بالایی داشت در شناخت مسایل و پیش‌بینی آینده و سنجش اوضاع. اگر چه همیشه کمی مخالف‌خوانی ذاتی هم در کارش بود که این دیگر خصیصه‌ی روشنفکران است. در تعهد و اهداف آزادی‌خواهانه اهل خیانت نبود و وفادار بود و پایمرد. آرمانگرا بود اما خشک‌مغز نبود و به آرمان‌های انسانی‌اش وفادار ماند. بی آن‌که تعصب کورش کند. شاملو مبارز بود و با سلاح قلم مبارزه می‌کرد. مواضع او مترقی بود؛ اندیشه‌هایش هم. در موضع‌گیری و اظهار نظر شجاع بود و این باعث می‌شد گاه اشتباه یا تندروی بکند. انسانیت را برتر از هر چیز می‌دانست و این را در برخوردش با ترور و آدم‌کشی خسرو روزبه می‌بینیم؛ در مساله‌‌ی ترور محمد مسعود، روزنامه‌نگار نه چندان سلیم‌النفس.
کار احمد شاملو مدرن بود و او خود نوگرا. شاملو فرزند زمان خویشتن بود. اشعار کلاسیک‌اش را استادانه سروده است. با این‌حال مخالف سنت‌گرایی و تکرار بود. مدرن اما متعادل بود. بله شاملو هرتکی و اجق وجق نبود. مثلا آزادی جنسی را قبول داشت، اما این مساله در نزد او به معنای تایید اخلاقی هرزگی نبود. شاملو از عشق طرفداری می کرد و بارها هرزگی را نکوهش کرده و عشق را ستوده است. زیبا بود و چهره‌ای استوار و باشکوه و جذاب داشت. شیک‌پوش بود اما جلف نبود. صدایی رویایی، مردانه، دلنشین و گیرا داشت و اشعاری از خودش و دیگران را بر روی آهنگ‌هایی شاهکار دکلمه کرده است. موسیقی را می‌شناخت و این‌که برخی از خوانندگان درجه یک پاپ و راک اشعارش را بر روی آهنگ‌هایی از اهنگسازان طراز اول این عرصه خواندند در کنار آن دکلمه‌ها در بیش‎‌‌‌‌تر و بیش‌تر شدن شهرتش بی‌تاثیر نبود. آری شاملو در نوآوری شاعرانه هم متعادل بود. این را در مخالفتش با هوشنگ ایرانی می‌توان دید. پشتکار بسیار داشت و انسانی نستوه و خستگی‌ناپذیر بود. روزنامه‌نگاری، ترجمه‌ی شعر، داستان، سناریو، دکلمه و کتاب کوچه که خود به تنهایی کار یک آکادمی است ماحصل عمر پر بار او هستند. کتاب کوچه باعث شد شاملو با کنه فرهنگ این ملت آشنا شود و شعرش را با آن پیوند بزند
نثر شاخص و عالی طنزهای درجه یک مثلا در سفرنامه‌ی ولایت متفرقه امریغ و طنز کلامی و نادره‌گویی در کلام، نوعی بی‌ادبی طنازانه‌ی مودبانه با حفظ پرستیژ استفاده از کلامی غیر بورژوایی اما فاخر، از ویژگی‌های مثبت او هستند.
اطرافیانش هم آدم‌های سطح بالایی بودند، در هر زمینه. اصولا دوره دوره‌ی آدم‌حسابی‌ها بوده است و این در رشد و معرفی و شناخت پیدا کردن و شناخته‌شدن او تاثیر بسیار داشته است. آهنگسازان، عکاسان، گرافیست‌ها، مجسمه‌سازان، سینماگران و…
شاملو در آغاز میهن‌پرست بود. در متنی احساسی در کتاب آهنگ‌های فراموش شده گفته است: «پس از من تا ایران زنده است، بر مرگ من اشک مریزید. با یک پرچم ایران کفنم کنید و به سنگ مزارم بنویسید:
زیر این توده‌ی خاک، میان استخوان‌هایی کم و بیش پوسیده، هنوز دلی به عشق ایران می‌تپد. پس این‌جا تاملی کن و بر خفته‌ به یادی منتی گذار. معبود من ایران، ایمان من ایران، خدای من ایران، آری، آری، همه‌چیز من ایران بود. پس اگر می‌خواهی برای آرامش روح من دعایی بخوانی، و بدین‌گونه مرا، تا زیر بار سنگین معاصی خویش از پا درنیفتم، نیرویی بخشی، به عظمت ایران دعایی کن؛ بگو: ایران پاینده باد! و بخواه که ایران پاینده بماند، تا چون خواستی بتوانی که برای پایندگی ایران فداکاری کنی. آری، همیشه بگو پاینده باد ایران! با زبان بگو، با قلب بخواه، و با عمل بنما که ایران را پاینده می‌خواهی!» بعدها با ترقی فکری از فاشیسم به مرامی انسان‌گرا و اندیشه‌هایی مترقی از میهن‌پرستی افراطی به میهن‌دوستی انسان‌گرایانه رسید. به میهن‌دوستی عمیق و پیوند عمیق با ریشه‌های خود؛ ضمن جهانی و انسانی اندیشیدن و در این دوران بود که در جواب این‌که چرا به غرب مهاجرت نمی‌کنید گفت: « چراغم در این خانه می‌سوزد» او غرب‌گرایی ایرانی و یک ایرانی غرب‌گرا بود بی‌ریشه نبود و نشد. چراغش در این خانه می‌سوخت و این برای این‌که او را شاعر ملی بدانند دلیل محکم و مهمی است.
می‌دانیم‌‌ شاعری، تنها شعر گفتن نیست. شاعری یک نوع منش هم هست برخی شاعران از این عوالم بویی نبرده‌اند بی‌پرنسیب و بدمنش هستند. اما شاملو منش شاعرانه‌ای داشت که به روز شده بود. شاعر نمی‌تواند خسیس، نارفیق، بی‌معرفت، نامرد، آدم‌فروش و سنگدل، سخت‌گیر، بی‌انعطاف و بی‌وجود و خبیث و بیش از حد مقرراتی و منظم باشد. نمی‌تواند با دیگران از موضع تحقیر کردن و خوارداشت رفتار کند نمی‌تواند نسبت به زیبایی‌ها و زشتی‌ها بی‌تفاوت باشد. شاعر امروز نمی‌تواند گداصفت و صله‌بگیر باشد. در قدیم هم ‌حسن‌طلبی بود. یعنی این کار زشت را به زیبایی سعی می‌کردند بپوشانند. ممکن است شاعرانی چنین باشند اما آن‌ها منش شاعرانه ندارند. شاملو منش شاعرانه داشت و این منش را به روز کرده بود. رفیق‌باز بود خوش‌برخورد بود. صمیمی بود و… این‌ها را از خلال نامه‌ها، خاطره‌ها و عکس‌های مربوط به او می‌توان دریافت
۵
«من آن غولِ زیبایم/ که در استوای شب ایستاده است» پیش از این‌گفتیم شاملو زیبا بود با چهره‌ای که ردی از غرور، اعتماد به نفس، شکوه و استواری بر خود داشت و خودش به این امر واقف بود. او شیک‌پوش و مرتب بود. “امروز، شاعر باید لباسِ خوب بپوشد/ کفشِ تمیزِ واکس زده باید به پا کند” و این‌ها در اقبال عمومی به او تاثیرگذار بود. اما باید دقت کرد شاملو مدگرا نبود. جلف نبود. شاملو به نحوی زیبا و شیک‌پوش بود که انسان عقل‌گرای متمدن ایرانی آن روز می‌پسندید. امروز هم باید بپسندد؛ با تمام آنچه از جفا بر فرهنگ ‌ما رفته است.
مجتبی عبدالله‌نژاد به نکات مهمی در مورد شاملو توجه کرده است که دیگران کمتر به آن پرداخته‌اند. دو نکته که او در باب شاملو مطرح کرده است بسیار حایز اهمیتند و برای روشن شدن زوایای بحث ما مفید واقع می‌شوند. ببینید چه چیزهایی دست به دست هم می‌دهند تا شخصی شاعر و شاعری مشهور و شاعر مشهوری تاثیر‌گذار شود. یکی از نوشته‌های زنده‌یاد عبدالله‌نژاد در باب زبان رسم پوشاک، زیبایی و آراستگی و نوع پوشش شاموست: او در مقاله‌ای با عنوان نشانه‌شناسی سیمای شاملو چنین نوشته است:
«چیزی در سیمای [شاملو] برایم تازگی داشت. رازی داشت که مسحورم کرده بود. ولی چه رازی؟ چند سالی طول کشید تا بفهمم.
آرایش موها، رنگ و مدل لباس‌ها، طرز نگاه‌ها، ژست قرار گرفتنش در مقابل دوربین و… همه‌ی این‌ها معنادار است؛ ولی موضوع فقط عکس‌ها نیست. خود شاملو هم سیمای باشکوهی داشت. آراسته، فاخر، مغرور. غرور در ظاهر چیز بدی است؛ ولی شاملو به غرور معنای دیگری بخشید. اولین شاعری بود که بار معنایی غرور را عوض کرد. غرور در شعر او، از «قطعنامه» تا «در آستانه»، بخشی از معنای زندگی بشر است. ماهیت بشر با همین غرور تعریف می‌شود. خودش در نامه‌ای به آیدا گفته: «من غرور مطلقم!» و واقعاً هم غرور مطلق بود، غرور در ارتفاع شکوهناک فروتنی.
بارت شش سال کار کرد تا زبان رسم پوشاک را فهمید و دلالت‌های معنایی آن را در کتابی به همین نام توصیف کرد. شاملو قبل از بارت از زبان رسم پوشاک آگاه بود. شاملو زبان لباس را بلد بود. می دانست که لباس نوعی فرازبان است. نه فقط فرازبانی برای درک معنای آثاری که هنرمند خلق می‌کند بلکه فرازبانی برای درک معنای غایی زندگی
سیمای شاملو سیمای زمانه بود زمانه‌ای که درک جدیدی از معنای زندگی پیدا کرده بود زندگی دیگر چیزی حقیر و چرکین و آلوده تلقی نمی‌شد. بلکه هدیه‌ای بود آراسته و گرانبها که به خودی خود ارزش داشت.»۲
این زیبایی امروزی بودن، متشخص بودن و مرتب و شیک‌پوش بودن و نو بودن یکی از عمده دلایل توجه مثبت به شاملو بوده است.
در همین زمینه ژست و فیگور شخصی و اجتماعی شاملو هم قابل بررسی است. و مدگرا نبودن در پوشش و آرایش و وضعیت ظاهری در صورت شعر او هم وجود دارد در مورد مضامین شعری محتوی شعر جای بحث بیش‌تری وجود دارد.
دومین مساله‌ای که عبدالله نژاد بدان پرداخته است به شناخت شاملو از فرهنگ و زبان و به شناخت صداها مربوط می شود. «یکی از استعدادهای جوراجوری که شاملو داشت و من در جای دیگری با تفصیل بیشتر از آن سخن گفته‌ام، شناخت او از صداها بود. من کس دیگری را ندیده‌ام که به اندازه‌ی شاملو از صداها شناخت داشته باشد. اصلاً شعر شاملو شعر صداست. بسامد لغاتی مثل غرش و غریو و غوغا و آواز و زمزمه و نجوا و بانگ و هیاهو و فریاد و فغان به‌قدری در شعرش بالاست که به یکی از خصوصیات سبکی شعر او تبدیل شده. شاملو عاشق صدا بود. شما کس دیگری را پیدا نمی‌کنید که این‌قدر در شعرش صدا وجود داشته باشد. این قدر در شعرش اسم صوت وجود داشته باشد و همه‌ی این اسم‌ها را هم بجا و درست به کار برده باشد. از اسم‌های رایج مثل همهمه و هلهله و غلغله و قهقهه و چهچهه گرفته تا اسم‌هایی که انگار بیش‌تر دستاورد خودش بود. خودش آن‌ها را ساخته بود، مثل رپ‌رپه‌ی طبل و داردار شیپور و غشغشه‌ی مسلسل و له‌له باد و لاه‌لاه سوز زمستانی و هرّای دیوانگان و امثال این‌ها. شعر شاملو پر از این صداهاست.
در نثر هم همین طور. در ترجمه‌ی “دون آرام” به‌قدری از این صداها وجود دارد که خواننده شگفت‌زده می‌شود. از خودش می‌پرسد شاملو چطور این همه صدا را می‌شناخت. به عقیده‌ی من دستاورد شاملو برای نثر فارسی خیلی مهم‌تر از دستاورد او برای شعر فارسی است.»۳ که البته این حرف قابل قبولی به نظر نمی‌رسد و بیش‌تر به کم‌علاقگی ناخودآگاه زنده‌یاد عبدالله‌نژاد به فراروی از قالب‌های کلاسیک بازمی‌گردد

۶

در این میان ان‌چه باعث میشود شاملو نه چنان‌که مخالفان روشنفکری می‌گویند بت بلکه سمبل روشنفکری به ویژه روشنفکری ادبی ایران باشد و جریان روشنفری ضمن آن‌که اگر در جایی لازم بوده یا باشد انتقادات خود را هم نسبت به او و کارش مطرح کرده و می‌کند اما همواره برای دفاع از او اماده باشد همین روحیه انتقادی معترض مبارز و پایدار و وفادار و تسلیم ناپذیر اوست و اندیشه‌های مدرن و مترقی آزادی‌خواهانه انسانی و عدالت طلبانه‌‌ی او که در بستری از کار ادبی بسیار ارزشمندی در سخنانی که نشان از درک و بینتش بالا در کنار دانشی غیر اکادمیک دارتد و همچنین مواضع روشن و انسانگرایانه‌ی او و شجاعت و بی پروا بودنش و همکاری نکردن او با قدرت‌های مسلط است مخالفان او که در قدرت هستند یا هوادار قدرت هم به همین دلیل با او مخالفند و به دو دلیل دیگر طرفداران رژیم گذشته به علت انتقاد او به شاهنامه و این‌که او را ضد ایرانی می‌دانند و حکومت‌گران امروزی و پیروانشان به دلیل غیر مذهبی و چپگرا بودن شاملو اما مخالفان هنری شاملو بیشتر به سه دلیل با او مخالفند محافظه‌کاران ادبی به دلیل دستکاری در قالب‌های کلاسیک شعر فارسی و حتی برخی که کمی پیش امده‌اند به دلیل منثور بودن شعرش که حتی وزن نیمایی را هم مراعات نکرده است علاقه‌مندان به ایران و شاهنامه به دلیل سخنان شاملو در باب شاهنامه و فردوسی و اسطوره‌ی ضحاک و علاقه‌مندان به موسیقی سنتی به دلیل سخنان او در باب موسیقی سنتی که همین اظهارنظر کردن‌های بی پروای شاملو هم اگر چه گاه خالی از اشکال و حتی اشکالات بزرگ نبوده‌اند نشان از شجاعت او در ابراز عقیده مخالف جریان مسلط روزگار دارند و بر هرچه بیش‌ترشدن شهرت او بی‌تاثیر نبوده‌اند.

سعید اسکندری

۱.تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۱، شمس لنگردی، نشر مرکز

۲.نشانه شناسی سیمای شاملو، مجتبی عبدالله نژاد من بامدادم سرانجام، یادنامه‌ی احمد شاملو، سعید پورعظیمی، نشر هرمس

۳.شاملو عاشق صداها بود، مجتبی عبدالله نژاد، سایت خانه‌ی شاعران‌جهان، http://poets.ir/?p=16629

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یاد بعضی نفرات, یادداشت‌های پراکنده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید