
مایاکوفسکی: شاعر در متن انفجار
بهمناسبت زادروز ولادیمیر مایاکوفسکی

نوشته: بابک شاکر
«هر جا که درد هست، من آنجا هستم.
من بر هر دانه اشک، مصلوب شدهام.»
مایاکوفسکی را نمیتوان در خطابههای حزبی یا قاب پرچمهای سرخ به بند کشید. او شاعر انقلاب نیست؛ بلکه انفجار زبان پیش از آن است که سیاست به آن برسد. از میان صدای طبلها، پوچی رژهها، و طنین گامهای جمع، صدای یک «من» بیرون کشیده میشود؛ یک من متورم، ناآرام، و زخمی. نه بهمثابه خودبزرگبینی، بلکه بهمثابه ظرفی برای تلاطم زبان. این همان جاییست که شعر او را از شاعران ایدئولوژیک جدا میکند.
در شعرهای او، زبان چون مادهای زنده میپیچد و کش میآید، قواعد نحوی را میگسلد، معنا را به لبهی انفجار میرساند. شعر دیگر رسانهای برای انتقال پیام سیاسی نیست، بلکه خود سیاستِ فرم است. خندیدن، برخلاف انتظار، نه نشانهای از رهایی که نوعی کژتابی و «فوران درونی» است. خنده در شعر مایاکوفسکی، انفجار ناتمام سوژه است؛ واژگان، دهان را ترک میکنند بیآنکه به معنای پایدار برسند.